فارس، کرمان، بزرگان (ن)
فارس، کرمان، بزرگان، ناصرالدین منشی کرمانی
وی اصلاً یزدی بوده است. پدرش منتجب الدین عمده الملک یزدی، قبل از رسیدن به خدمت سلاطین قراختایی کرمان، در یزد در دستگاه اتابکان، سمت منشی گری و کتابت داشته است. منتجب الدین پس از مهاجرت به کرمان در سال 650 ه.ق/ 1252 م. و در ایام سلطنت قتل ترکان و پسرش حجاج سلطان قراختایی سمت مشاور داشته و بر طبق استنباط شادروان عباس اقبال بایستی در حدود 675 ه.ق/ 1276 م. فوت کرده باشد. اقبال احتمال می دهد که ناصرالدین در 668 ه.ق/ 1269 م. متولد شده باشد. او در سال 693 ه.ق/ 1293 م. از طرف صفوه الدین پادشاه خاتون قراختایی به ریاست دیوان رسائل وانشاء کرمان منصوب گردید و درسال 695 ه.ق/ 1295 م. بعد از رسیدن محمدشاه قراختایی به سلطنت و آمدن قاضی فخرالدین به وزارت کرمان که منجر به شورش عظیمی در شهر شد – ازین سمت برکنار شده است و بعدها در زمان ملک ناصرالدین بن برهان و پسر او قطب الدین نیکروز دوباره مورد عنایت قرار گرفته است. ناصرالدین به هنگام فوت پدرش منتخب الدین هفت ساله بود از این روی تحت تربیت عم خود شهاب الدین ابوالحسن یزدی قرار گرفت. شهاب الدین علی به گفته ی ناصرالدین منشی در متانت علوم و تبحر در فنون معقول و منقول و فروغ و اصول مشارالیه بود، چنان که عم و استاد و محذوم و مربی او بود شهاب الدین ابوالحسن که بعد از مهاجرت از یزد در کرمان استقرار یافته بود به مشاغل دیوانی توجهی نداشت، اما برادر او یعنی عم دیگر ناصرالدین منشی موسوم به نصیرالملک ظهیرالدین محمود از اصحاب دیوان بود و بعد از مرگ خواجه منتجب الدین پدر ناصرالدین منشی عهده دار منصب وی گردید و همین نصیرالملک بعد از این که برادرزاده اش ناصرالدین به سن رشد رسید، او را در خدمت دیوانی دستگاه قراختائیان وارد کرد و او را در مدارج ترقی سیر نمود. چنان که خود نوشته است: «وزیر پادشاه خاتون یعنی قرالملک نظام الدین محمود روزی به خدمت پادشاه خاتون عرضه داشت که چگونه شاید که رخسار جمال دیوان و بارگه تو از مشاطگی قلم معنی نگار و بیان گهربار پسر عمده الملک منتجب االدین که امروز در بستانسرای فصاحت سمت سرایی بی حشو است نهالی به شمار هنر بارور که از مشرب عذب فضایل و صدارت بر چمن مفاخر بلاغش نما و نشو است عاطل ماند؟ عرضه داشت آن خواجه بی همال در آن حضرت جمال موثر آمد و مرا در عنفوان شباب و ریکان عمر بطلبید و بدید و از نصاب هنرم بپرسید و برگزید و بپسندید و دیوان رسائل و انشاء به بنده حواله فرمود و آن خواجه بزرگ که بر مواید کرم ربانی با اولیاء و صدیقان شریک باد و از سرای عقاب و ثواب دور و نزدیک در تقویت و تربیتم بکوشید». آنگونه که از سخنان خود ناصرالدین منشی بر می آید وی در سال 693 ه.ق/ 1293 م. در عنفوان جوانی به مرتبه ی بلند صاحب دیوانی رسائل رسید، اما از بخت بد او پادشاهی خاتون بر اثر اختلافات قراختائیان با یکدیگر دیری نپائید و چون این تفویض در ذنابه دولت بود و شب به سحر رسیده حاصلی و طایلی کرامند و فایده و عایده ای بی تمام ندید، بلکه بعد از قتل صفوه الدین پادشاه خاتون در سال 695 ه.ق/ 1295 م. و نصب مظفرالدین محمد شاه قراختایی به سلطنت کرمان، ناصرالدین از کار برکنار شد و گویا آن قدر شغل شخصی نداشت تا آن که سلطان محمد خدابنده اولجاتیوخان در سال 695 ه.ق/ 1295 م. قطب الدین شاه جهان را از پادشاهی کرمان عزل کرد و ناصرالدین محمد بن برهان را به جای او گماشت و ناصر منشی هم در همین اوان شغل دیوانی خود را از سرگرفت و در سال 715 ه.ق/ 1315 م. به خدمت ایسن قتلغ نویان از امرای بزرگ اولجاتیو و ابوسعید بهادر پیوست و سمط العلی را در اواخر سال 715 ه.ق/ 1315 م. به نام او شروع کرد و از آن پس گویا در خدمت وزرای ایلخان درآمده بود. آثار او عبارتند از:
1- سمط العلی للحضره العلیا، این کتاب در سال 715 ه.ق/ 1311 م. تألیف شده و موضوع آن تاریخ سلاطین قراختایی کرمان است که نخستین آنان سلطان نصره الدین براق حاجب از حاجیان سلطان محمد خوارزمشاه بود که بعد از پریشانی کار خوارزمشاه بر کرمان مسلط شده و در آن بساط سلطنت گسترده بود. ناصرالدین منشی تاریخ خود را از سلطنت براق حاجب آغاز کرده و تا پایان سلطنت سلسله قراختایی یعنی تا عهد قطب الدین شاه جهان را که منجر به انقراض سلسله ی قراختایی و تعیین ناصرالدین محمدبن برهان از طرف اولجاتیو به حکومت کرمان شده، کشانیده و سپس در سال 720 ه.ق/ 1320 م. تتمه ای بر آن کتاب افزوده است.
2- نسائم الاسحار من لطائم الاخبار کتابی است در تاریخ وزراء.
3- دره الاخبار و لمعه الانوار. این کتاب ترجمه ای است که از کتاب تتمه صوان الحکم از ابوالحسن علی بن زید بیهقی که ناصرالدین منشی آن را از عربی به نام خواجه غیاث الدین وزیر در حدود سال 729 – 730 / 1328 – 1329 م. به پارسی درآورد.
کردی، 428- 425: 1388
فارس، کرمان، بزرگان، ناصری کرمانی
از شاعران پارسی گوی ایرانی در دوره قاجاریه بوده است. او میرزا مصطفی خان موتمن الدوله فرزند میرزا سعید خان، از مستوفیان دوره مزبور بوده است. وی در سال 1263 ه.ق/ 1846 م. متولد شده و در 1324 ه.ق/ 1906 م. همزمان با پیروزی جنبش مشروطیت ایران زنده بوده است. او این منظومه (منظومه ی اسکندرنامه) را به اسم ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه حاکم اصفهان پدید آورده و کسانی همچون لها، انصاری، طغرای تفرشی، فرخ و دیگران بر آن تقریظ نوشته اند. این دیوان به قلم شکسته نوشته شده است و شامل قصاید، غزلیات، رباعیات، مثنوی ها، تک بیتی ها و قطعات است که مجموع آنها به دو هزار بیت بالغ می شود. ناصری در این اشعار، به حوادث تاریخی روزگار خود و هجو برخی از همعصران خویش پرداخته است. به این دیوان شرح حال شاعر و پسرش میرزا علی خان، در شش ورق افزوده شده است. ناصری همچنین منظومه ای به نام غدیریه دارد که در آن ظل سلطان را طرف خطاب قرار داده و مستمری خود را از او طلب کرده است. نسخه خطی آن در کتابخانه دانشکده الهیات دانشگاه تهران موجود است.
کردی، 430- 429: 1388
فارس، کرمان، بزرگان، ناطق کرمانی
مولانا محمد منشی متخلص به ناطق را برخی مکرانی و برخی کرمانی نوشته اند. او از شاعران سده سیزدهم هجری است و در سال 1264 ه.ق/ 1847 م. درگذشته است. دیوان او در نولکشور هند به نام جوهر معظم به چاپ رسید. جوهر تخلص جواهر سنکه لکهنویی شاگرد شاعر است. آنگونه که در تذکره روز روشن ص 158 آمده است شعر او را مسرّت ص 231 آمده و در جمع انجمن مکرانی خوانده شده است.
کردی، 430: 1388
فارس، کرمان، بزرگان، ناظم الاسلام کرمانی
وی از فضلا و مولفان معروف کرمان در نیمه دوم قرن سیزدهم و نیمه اول قرن چهاردهم هجری است. نامش محمد و نام پدرش علی و شهرتش میرزا محمد شریعتمدار فرزند علی شریعتمداری است. او در سال 1280 ه.ق/ 1863 م. در کرمان متولد شد. پس از فراگیری مقدمات علوم ادبی پارسی و عربی، فقه و اصول در کرمان و تحصیل منطق و شرح اشارات در محضر میرزا آقاخان کرمانی، در 28 سالگی به تهران آمد و در مجلس درس میرزا حسن جلوه و سید شهاب الدین شیرازی به تحصیل حکمت الهی پرداخت و با پیش آمدن واقعه رژی و انحصار تنباکو و برخاستن زمزمه آزادیخواهی در شمار طلاب تجددخواه در آمد و کتاب معروف خود را به نام تاریخ بیداری ایرانیان به اتکاء مشاهدات شخصی و اسناد دقیق تألیف کرد.
ناظم الاسلام سال ها نظامت مدرسه اسلام را که آیت الله آقا سید محمد طباطبائی موسس آن بود، بر عهده داشت و از همین روی لقب ناظم الاسلام را به او دادند. او در جریان نهضت مشروطه خواهی نیز یکی از نزدیکان و محارم طباطبائی بود. از همین روی وی در این کتاب، نفوذ اشخاص را در وقایع سیاسی مورد بحث و توجه قرار داده است. اطلاعاتی که ناظم الاسلام از نحوه تفکر سیاسی رهبران مشروطه و به خصوص طباطبایی ذکر می کند، در واقع جهت حرکت جریان مشروطه را مشخص می سازد. واقعه رژی، تلگراف اول و دوم میرزای شیرازی به ناصرالدین شاه، حالات میرزا سید محمد طباطبایی، حالات میرزا تقی خان امیرنظام اتابک اول (امیرکبیر) حالات سید جمال الدین اسدآبادی، حالا ناصرالدین شاه حالات مظفرالدین شاه، درباره ی همایون، حالات میرزا ملکم خان، شرح زندگی امیراعظم، واقعه مسجد شاه، واقعه تحصن در سفارتخانه، مریضه ملت به مظفر الدین شاه و حالات مشروطه، برخی از مباحث کتاب است که با اسناد مختلف، تصاویری چند از شخصیتهای یاد شده در کتاب همراه شده، در پایان نیز فهرست اعلام به طبع رسیده است.
این کتاب در یک مجلد برای بار ششم توسط موسسه انتشاراتی امیرکبیر در مهر ماه 1381 ه.ش به چاپ رسیده است. بدین ترتیب می توان دریافت که کتاب تاریخ بیداری ایرانیان یکی از منابع مهم درباره سرگذشت مشروطیت ایران است، اما معروف تر از چاپی که به آن اشاره شده چاپ دو جلدی آن است که در مرداد ماه 1377 ه.ش در تهران برای پنجمین بار به اهتمام علی اکبر سعیدی سیرجانی توسط نشر پیکان صورت گرفت.
چنان که اشاره شد، ناظم الاسلام در بسیاری از محافل و مجامع آن ایام حضور داشته و آنچه که می دیده یا می شنیده در کتاب خود ثبت نموده است.
مجلد اول این چاپ از این اثر تاریخی شامل مقدمه و جلدهای اول تا سوم است که مطالب آن بدین قرار است: در بیان واقعه رژی، احوالات میرزا رضا کرمانی، تشکیل انجمن مخفی، شروع به انقلاب، واقعه کرمانی در سال 1323 ه.ق/ 1905 م. عمارت بانک یا مدرسه چال، واقعه مسجد شاه یا هجرت صغری، انجمن مخفی دوم، مهاجرت کبری، بازگشت مهاجرین از قم، فهرست وقایع سلطنت مظفرالدین شاه و حوادث دیگر.
مجلد دوم آن شامل جلد چهارم و پنجم است که بخش هایی از مطالب آن بدین قرار است: قرارداد دوم وام روس و انگلیس، متن قانون اساسی فوت مظفرالدین شاه، تاجگذاری محمد علیشاه، مجلس را به توپ بستند، آخرین کلمات صوراسرافیل و ملک المتکلمین، تفصیل مرگ سید جمال واعظ، خبرهای رشت و تبریز، مقاله ندای آذربایجان از نسیم شمال، قتل های پراکنده، تهران در انتظار ورود مهاجران، فتح تهران، شرح مراسم بهدار زدن شهید فضل الله نوری و حوادث دیگر. ناظم الاسلام پس از استقرار مشروطیت به کرمان آمد و در عدلیه آنجا به خدمت مشغول شد و به سال 1337 ه.ق مصادف با 1297 ه.ش/ 1918 م. درگذشت.
کردی، 432- 430: 1388
فارس، کرمان، بزرگان، ناظم الاطباء کرمانی
میرزا علی اکبر خان فرزند محمد حسن بن علی اکبر بن محمد علی بن محمد کاظم بن ابوالقاسم بن محمد کاظم بن سعید شریف نفیسی، معروف به ناظم الاطباء، از اطبای نامی قرن چهاردهم هجری می باشد.
وی در سال 1263 ه.ق/ 1846 م. در کرمان متولد شد و تحصیلات مقدماتی معمولی را تا سن نوزده سالگی در زادگاه خود ادامه داد. سپس با مساعدت وکیل الملک حاکم کرمان به سال 1282 ه.ق/ 1865 م. برای تحصیل طب رهسپار تهران شد. او در مدرسه دارالفنون مشغول تحصیل شد. علی اکبر نفیسی در سال 1289 ه.ق/ 1872 م. از تحصیل فراغت جست. او به فاصله سه سال، درحالی که هنوز دوره آن علم را به پایان نرسانده بود، طبابت فوج مهندسی بدو محول شد و سال بعد از فراغت از تحصیل به ریاست مریضخانه دولتی تهران منصوب گشت و تا سال 1298 ه.ق/ 1880 م. در این سمت باقی ماند. یکی از عوامل موفقیت او و رسیدن وی به ریاست مریضخانه دولتی آن بود که در سال 1288 ه.ق/ 1871 م. که عموم مردم علاوه بر قحط و غلای شدید مبتلا به امراض گوناگون بوده اند، در خدمات طبابتی و اعمال وظایف معالجه اهتمام تمام به کار برده بود.
ناظم الاطباء بعدها به عضویت مجلس حفظ الصحه نیز منصوب گردید. چندی نیز طبیب مخصوص دربار بود. نفیسی پس از کناره جستن از ریاست مریضخانه، سفری به خراسان کرد و یک سال بعد به تهران باز آمد. در سال 1302 ه.ق/ 1884م. به دعوت ظل السلطان به اصفهان رفت و دو سالی در آن حوالی به سر برد. در سال 1301 و 1310 ه.ق/ 1891 – 1892 م. که بیشتر اطبای تهران به جهت وبای عمومی از این شهر گریخته بودند، با کمال شهامت در آنجا ماند و صمیمانه به کار مداوای بیماران کمر بست. از کارهای بست محیرالعقول ناظم الاطباء آن بود که در زمانی که که مظفرالدین شاه دستخط مشروطیت ایران را صادر کرده ولی هنوز امر مشروطیت به اتمام نرسیده بود و احتمال می رفت به اندک سستی از بین برود، طبیب مخصوص سهواً و یا کس دیگری از روی عمد، دوای عوضی به مظفرالدین شاه داد و حال او بدتر شد، شاه گمان می کرد که او را مسموم کرده اند. نزدیک بود دچار افسردگی شود و خیالات مالیخولیایی به سرش افتد که فوراً ناظم الاطباء رسید و اطباء را مات و شاه را مبهوت و مرعوب دید. بالافاصله دارو را که در فنجان نگه داشته بودند، سرکشید و گفت: دوا مضر نیست! بعد از آن به معالجه شاه و خود پرداخت و تا چندی دیگر شاه را نگاه داشت تا امر مشروطیت مستحکم گردید. او پس به طبابت اندرون سلطنتی برگزیده شد و تا سال 1328 ه.ق/ 1910 م. در این مقام باقی بود.
از تألیفات اوست:
1- پزشکی نامه: در علم تراپوتیک (داروشناسی) که از معروفترین کتابهای تألیف شده در این موضوع و مورد توجه اهل فن بوده و در سال 1314 ه.ق/ 1896 م. تألیف و به فاصله سه سال در تهران چاپ شده است.
2- تعلیمات ابتدائی: آن نیز در تهران چاپ شده و چندین سال از کتابهای درسی سال اول و دوم مدارس جدید بوده است.
3- دستور زبان فارسی که آن نیز در تهران به چاپ رسیده است.
4- کتابی در علم تشریح.
5- کتابی در پاتولوژی و کلینیک جراحی.
6- رساله ای در فیزیک.
7- رساله ای در جراحی و … .
از جمله کارهای ناظم الاطباء نیز مدیریت مدرسه شرف بود که در سال 1316 ه.ق/ 1898 م. تأسیس شد. دلیل اینکه او را نفیسی می خوانند انتساب اوست به جد اعلا و دهمینش حکیم برهان الدین نفیس بن عوض کرمانی است که از معروفترین اطبای اواسط قرن نهم هجری و به طبیب نفیس معروف بوده است. وی در سال 1314 ه.ق/ 1896 م. از دنیا رفت.
کردی، 435- 433: 1388
فارس، کرمان، بزرگان، ناظم الشریعه کرمانی
شیخ محمد علی کرمانی معروف به ناظم الشریعه از علمای شیعه در اواخر روزگار قاجاریه بوده است. وی کتابی به نام تشریح الحساب در شرح خلاصه الحساب شیخ بهایی نوشت است. نسخه ای از آن به خط محمود بروجردی که تاریخ کتابت آن محرم سال 1321 ه.ق/ 1903 م. می باشد، هم اکنون موجود است.
کردی، 435: 1388
فارس، کرمان، بزرگان، نظام علیشاه کرمانی
نامش احمد بن حاج عبدالواحد و خودش از عرفا و شعرای قرن سیزدهم و از مریدان رونق علیشاه و ازخلفای علیشاه بوده است. وی به مثنوی جنّات الوصال که به ترتیب نورعلیشاه و رونق علیشاه سروده اند و دو مجلد سروده و افزوده است. او در سال 1240 ه.ق/ 1824 م. در کرمان در گذشت.
کردی 1388 ، 7 و 436
فارس، کرمان، بزرگان، نعمت علیشاه
حاج میرزا ابوالحسن کلانتری معروف به نعمت علیشاه از سادات نیکو عادات قرن سیزدهم هجری بوده است. در ابتدای جوانی به شغل دیوانی و نوشتن ترسلات و خظوظ نفسانی اشتغال داشت. شکسته را خوب می نوشت و شعر را نیکو می گفت. او با اولاد ابراهیم خان ظهیرالدوله قاجار همدرس بوده است و کتابی به امر شاهزاده علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه وزیر علوم ایران و مساعدت مرتضی قلیخان وکیل الملک ثانی استاندار کرمان راجع به علما و عرفا و طبیبان کرمان تألیف کرده بوده است. نام این کتاب تذکر فی احوال العرفاء و الفقاء و الفضلاء فی کرمان می باشد، ولی زبان نگارش متن کتاب، فارسی است. از آثار دیگر وی روپوشی بوده است که به وسیله ی میرزا یحیی وزیر و مرتضی قلیخان وکیل الملک ثانی با متولی آستانه شاه نعمت الله ولی مشترکاً تهیه می کنند و تمام آن را گل بوته دوزی شده بود و دو بیت از اشعار نعمت علی را نیز با خط نستعلیق بر آن دوخته بودند.
کردی، 437: 1388
فارس، کرمان، بزرگان، نفیس بن عوض کرمانی
نام کامل او برهان الدین نفیس بن عوض بن حکیم کرمانی است. حاجی خلیفه او را متّطبب خوانده است؛ یعنی کسی که ادعای طبابت داد. با این حال وی از معروفترین اطبای اواسط قرن نهم هجری است و به طبیب نفیس معروف بوده و در کرمان می زیسته است. او به جهت شهرتی که داشته از طرف پادشاه دانا و علم دوست تیموری الغ بیک پسر شاهرخ گورکانی ( 814 – 853 ه.ق/ 1411 – 1449 م.) به سمرقند فراخوانده شد و در شمار دانشمندان آن دیار با احترام تمام زیست تا بعد از وفات الغ بیگ بار دیگر به کرمان بازگشت و تا پایان عمر به انجام وظایف مربوط اشتغال ورزید. از تألیفات اوست:
1- شرح الاسباب و العلامات: این کتاب شرحی است بر کتاب الاسباب و العلامات نوشته محمد بن عمر سمرقندی که از مهمترین کتاب های طبی بوده است.
2- السمومات فی الطب.
3- شرح موجز القانون.
از اعقاب و نوادگان نفیس، یکی حکیم اعلم است که در عصر صفوی معروف بوده و دیگری مولانا شریف الدین که به قول ملا محمد مومن از طبیب زادگان کرمان بوده است. همچنین خواجه محمد صالح میرزا حکیم اعلم، حاج محمد حسن حبیب کرمانی و میرزا علی اکبر خان نفیسی معروف به ناظم الاطباء هم از خاندان نفیسی معروف و از نوادگان نفیس بن عوضی کرمانی به شمار می روند.
کردی، 439- 438: 1388
فارس، کرمان، بزرگان، نهانی کرمانی
او را هم به کرمان و هم به اصفهان منسوب کرده اند. نهانی از زنان شاعر عالی طبیعت و خوش بیان قرن های نهم و دهم هجری محسوب می شود، اما در این اینکه او کیست اتفاق نظری وجود ندارد. در کتاب از رابعه تا پروین به نقل از تذکره الخواتین آمده است که او ندیمه مادر شاه سلیمان صفوی بوده است و به نقل از جواهر العجایب آمده است که او خواهر خواجه افضل کرمانی است که در سال 910 ه.ق/ 1504 م. وفات یافته است.
او وزیر و صاحب دیوان سلطان حسین بایقرا بود و در تذکره صبح گلشن آمده است که نهانی اصفهانی همسر سلطان حسین بایقرا بود. به موجب نوشته های تذکره الخواتین و مرآت الخیال، این زن مصاحب و همنشین حرم بیگم مادر شاه سلیمان و پدرش از سرداران بزرگ شاه سلیمان بود. چون آوازه چهره ی دلکش و نهاد بلندش بر سر زبانها افتاد، بزرگان و نام آوران او را خواستگاری کردند. نهانی یک چهار پاره گفت و در چهار سوق بازار کرمان آویزان کرد تا هر کس که نیکو پاسخ دهد به همسری در آید. شگفت است که کسی پیدا نشد در آن روزگار که پاسخ گوید.
کردی، 440: 1388