فارس، قزوین، خاندان ها

فارس، قزوین، خاندان ها، آشوری

سر دودمان این خاندان را مردی از صاحبان عنوان قزوین بنام حاج اسماعیل می دانند. او چهار پسر و دو دختر داشت. دختر اول او حاجیه جهان خانم مادرحاج میرزا حسین خان سپهسالار و دیگری مادر اسدالله بیگ جد دکتر امیراعلم می باشند. حاجی بیگلر نوه حاج اسماعیل از افراد متمول قزوین و از انجا که با میرزا حسینخان سپهسالار نسبت داشت از موقعیت ممتازی برخوردار بود. برخی از افراد این خاندان در کار نظام مشغول بودند. پسر سوم حاج اسماعیل آشوری که حاج محمد حسن نام داشت، کدخدایی محله بُندرخت (آخوند) را عهده دار بود. پس از مرگ او چون فرزندش کوچک بود، برادرش حاج حسینعلی پسر بزرگ حاج اسماعیل کارهای کدخدایی حمله را زیرنظر داشت. زمانی که فرزند حاج محمد حسن بزرگ شد، مسئولیت کدخدایی محله را بر عهده گرفت. او تا زمان حکمرانی سعد سلطنه در این سمت باقی بود. در برخی از اسناد و قباله ها وقفنامه های این خاندان نام آن ها به صورت «عاشوری» ثبت شده است.

ورجاوند، 1951-1950: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، آصف التجار

حاج محمد رضا آصف التجار فرزند حاج میرزا عبدالله از بازرگانان معروف قزوین بود و با روسیه و عثمانی داد وستد است. پدران او نیز در کار بازرگانی فعالیت داشتند. او از دوستان نزدیک حاج امین الضرب بود و هرگاه حاجی به قزوین می آید با او دیدار داشت. آصف التجار مورد احترام بازرگانان شهر بود و در کار حل اختلاف میان آنان نقش داشت. گفته می شود سعد سلطنه حکمران قزوین با کمک او در سال های قحطی انبارهای گندم را باز می کند و محتکران را مجازات می رساند. آصف التجار در خیابان سپه یا خیابان دولت می زیست. او دارای خطی خوش بود، آقای محمد باقر آصف زاده هنرمند نقاش قزوین که از دبیران با سابقه و هنرمندان صاحب ذوق قزوین به شمار می روند، فرزند شادروان آصف التجار می باشند.

ورجاوند، 1955-1954: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، آل ابی اللجیم

از قدیمی ترین خاندان های بزرگ علم و زعامت شیعه در قزوین از ذریۀ ابی اللجیم فرزند امیرۀ قزوینی از فضلای نیمه دوم قرن چهارم. از رجال علمی این خاندان می توان از شیخ معین الدین ابوالحسن امیرکا (کا مخفف کیاست) (م 514 ق) فرزند ابیاللجیم از علما و فقهای بزرگ شیعه از شاگردان شیخ طوسی و از استادان امام رشید الدین عبدالجلیل رازی، صاحب التعلیق الکبیر، التعلیق الصغیر و کتاب الحدود یاد کرد.

ورجاوند، 1939: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، آل ابی غانم

از قدیمی ترین خاندان های شیعه در قزونی و سامراء و بغداد که از ذریۀ ابن غانم قزوینی (م ب 260 ق) خادم مخصوص ابی محمد الحسن بن علی الهادی العسگری (ع) هستند.

ورجاوند، 1939: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، آل جعفری

از اصیل ترین خاندان های علمی شیعه در ایران و عراق که مقر آنان در قزوین بوده است، این طایفه از ذریۀ جعفر طیار برادر امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) هستند. افراد زیر از جمله برجستگان این خاندان اند: ابی الحسن محمد (م ب 409 ق) فرزند زید قزوینی آل جعفری مشهور به عراقی، از دانشمندان نامی قزوین– ابوعلی فخر المعالی شرفشاه (م 484 ق) فرزند محمد بن احمد از برجستگان شیعه در قزوین که ریاست تام داشت و رهبری این شهر با وی بود و با مرگ وی حکومت این خاندان در قزوین پایان یافت.

ورجاوند، 1939: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، آل حاتم قزوینی

از ذریۀ حاتم فرزند ماهویۀ قزوینی که در اواخر قرن دوم هجری می زیست. بعضی ازرجال این خاندان عبارتند از: ابوالحسن احمد بن حاتم بن ماهویۀ قزوینی، که از ثقات محدثین است. سعید بن حاتم بن ماهویۀ قزوینی از اصحاب حضرت رضا (ع). فارس بن حاتم بن ماهویۀ قزوینی، از محدثان و اصحاب امام علی الهادی (ع) و امام حسن عسگری (ع) که به مناسبت رعایت نکردن تقیه، و به قولی غلو در حق ائمه (ع) در حدود سال 258 ق به قتل رسید.

ورجاوند، 1939: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، آل حمدانی

از خاندان های کهن فقاهت و مرجعیت و زعامت شیعه و سفری حضرت حجت (عج ) و از شیوخ علمای امامیه در قزوین باید توجه داشت که این خاندان، با آن حمدان یا بین حمدان از سلاطین و امرای شیعه، هیچگونه نسبتی ندارند. موسس این خاندان حمدان بن محمد قزوینی است.

ورجاوند، 1940-1939: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، آل زینبی

از قدیمی ترین خاندان های علمی معروف شیعه در قزوین که در آن سامان امارت داشتند و شاخ های از آل جعفری بودند. این طایفه از ذریۀ عبدالله فرزند جعفر طیار هستند و از بطن حضرت زینب کبری (س) که فرزندان وی نام حضرت زینب را عنوان خانوادگی خود قرار داده اند شرف الدین علی (م 529 ق) فرزند طراد، وزیر خلیفه المستر شد. بالله از این خاندان است.

ورجاوند، 1940: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، آل صاحب نقض

از قدیمی ترین خاندان های علمی شیعه در قزوین و ری. این طایفه از ذریۀ ابوالحسن فرزند ابوالفضل قزوینی هستند. نام آنان در قرن ششم هجری در مراکز علمی و محافل ادبی بر سر زبان ها بوده چهره معروف این خاندان عبارتست از صدر الامام ابوالرشید شیخ الواعظ نصیرالدین عبدالجلیل فرزند ابوالحسین بن ابوالفضل قزوینی. از اعاظم امامیه در قرن ششم و از یکبار متکلمین و مدافعین حقوق شیعه. از مشهورترین مولفات وی کتاب نقض است که نام این کتاب عنوان این سلسله گردیده است.

ورجاوند، 1940: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، آل عجلی

از خاندان های قدیمی علمی شیعه در قزوین و ری و کوفه و حله. این طایفه قبیله بزرگی در قزوین که تیره ها و شاخه های متعدد داشته و بعضی از قزوین به ری و کوفه و حله هجرت نموده و قرن ها رهبری و زعامت شیعیان را در دست داشته اند.

ورجاوند، 1940: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، آل مستوفی

از خاندان های علم و فضل و رهبری سیاسی در قزوین، این طایفه از ذریۀ حربن یزید ریاحی هستند که در روز عاشورا به لشگر ابی عبدالله الحسین (ع) ملحق گشت. از سرشناسان این خاندان عبارتند از: فخرالدوله ابومنصور کوفی که در سال 223 ق به امارت لشگر و ایالت به قزوین آمد. هنگام قیام الداعی الی الحق حسن بن زید علوی در سال 251 ق. خاندان او از این قیام حمایت کردند. زین العابدین ابی نصر فرزند فخرالدوله ابومنصور، از طرف سلطان محمود لقب و سمت استیفا داشت، لذا لقب وی عنوان این سلسله گشت و ذریۀ او به مستوفی شهرت یافتند و بالاخره حمدالله مستوفی قزوینی فرزند اتابک تاج الدین از اکابر مورخین و شعرای حماسه سرای ایران از دیگر سرشناسان این خاندان است.

ورجاوند، 1940: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، اشراقی

قدیمی ترین سند موجود درابره این خاندان به دوران زندیه راه می برد. در سال 1184 ه.ق کریمخان زند به پیشنهاد میرزا محمد علی صدر کشور، شغل «نظارت شرعیات و ارباب وظایف دارالسلطنه قزوین» را به میرزا عبدالعقار قزوینی جد خاندان اشراقی واگذار می کند. به موجب فرمانی دیگر به تاریخ 1237 ه.ق فتحعلیشاه قاجار سمت «شریک الکتابی دارالسلطنه قزوینی» را به میرزا عبدالعقار دیگری که از اولاد میرزا عبدالعقار نخستین بوده می سپارد. در فرمان های دوران فتحعلیشاه قاجار چند فرمان به نام های میرزا کریم و میرزا عبدالعقار که دو برادر بوده اند، صادر شده که بر اساس آن عنوان های «لشگرنویسی» و «شریک الکتابی» قزوینی به آن ها واگذار شده است. در دوران مشروطیت میرزا حسینقلی از همین دودمان در دستگاه امام جمعه میرزا مسعود شیخ الاسلام سمت مدرسی داشت. او دارای دو فرزند پسر به نام های عبدالعقار و کریم بود. عبدالعقار از کودکی زیر نظر پدر در زبان و ادب فارسی و عربی به تحصیل پرداخت و بعدها با زبان روسی نیز آشنا گردید. از دوران جوانی به خدمت وزارت طرق و شوارع درآمده، زمانی که شناسنامه در ایران متداول گشت نام خانوادگی اشراقی را برای خود برگزید. از او چهار پسر و سه دختر به جای مانده. دکتر احسان اشراقی استاد تاریخ دانشگاه تهران و پژوهشگاه محترم، فرزند بزرگ پسر اوست.

ورجاوند، 1955: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، افتخاری بکری قزوینی

یکی از خاندان های مشهور که در ایام حکومت مغول بر ایران به فضل  ادب کفایت و سیاست مشهور شده و یک عده از افراد آن خاندان در آن اوقات در مشاغل دولتی و دیوانی به مقامات عالیه رسیده و در انشاء و شعر از خود آثاری معتبر به جا گذاشته اند خاندان افتخاری بکری است که به مناسبت لقب جد اعلای خود افتخار الدین از علمای نیمه دوم قرن ششم به افتخاری و به علت نسبت ایشان به خلیفه اول ابوبکر صدیق بکری مشهور شده اند. اسلاف این خاندان در موقعی که درست معلوم نیست به قزوین هجرت کرده و در آن شهر اقامت گزیده بودند، به همین جهت خاندان افتخاری بکری به قزوین مشهور شده اند.

ورجاوند، 1961-1941: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، افضل

سر دودمان این خاندان محمد امین قاطع قزوینی است که نسب خود را به مولانا افضل طبیب تبریزی می رساند که معاصر امیر تیمور گورکانی بوده و از طرف آن پادشاه به «بوعلی ثانی» ملقب گردیده است. فرزند محمد امین قاطع علی افضل طبیب معاصر شاه عباس دوم بوده و در دارالشفای قزوین که از آثار خیریه پادشاهان صفوی بوده به طبابت می پرداخته است. بازماندگان او بیشتر به کار طبابت اشتغال داشتند و از پزشکان معتبر زمان خود بودند . از آن جمله اند: عبدالهادی طبیب، حاج میرزا حسن طبیب، میرزا ابوتراب طبیب، میرزا ابوالفضل طبیب و حاج میرزا عبدالحسین طبیب. او گذشته از طب در کار خوشنویسی نیز معروف بوده و به قولی در شکسته نستعلیق هنر او از درویش عبدالمجید طالقانی برتر بوده است. میرزا مسیح طبیب قزوینی در گذشته (1267 ق) فرزند حاج میرزا حسن طبیب بود. فرزند او میرزا حسن مشهور به میزا بزرگ حکیمباشی با دختر شاهزاده علی نقی میرزا رکن الدوله بنام ملکی جهان خانم ازدواج کرد. فرزند او نیز به کار طبابت پرداخت و به نام میرزا هدایت الله حکیمباشی معروف گشت. نوه او نیز حاج میرزا احمد طبیب ملقب به احسن الحکماء در کار طب مشهور بود. فرزند احسن الحکماء با نام دکتر افضل از پزشکان تحصیل کرده قزوین است. فرزند چهارم میرزا مسیح طبیب، میرزا عبدالصمد رئیس التجار نام داشت و در کار خوشنویسی توانا بود و جمعی از خوشنویسان قزوینی و از جمله حاج میرزا عبدالحسین طبیب از شاگردان او بوده اند. رئیس التجار در سال 1270 ه.ق در می گذرد.

ورجاوند، 1956-1955: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، امیر دیوانی و اعلم

سردودمان این خانواده را عابدین بیک می دانند که در دانشگاه شاهزاده علینقی میرزا رکن الدوله پسر فتحعلیشاه بوده پسران او میرزا نبی خان و میرزا موسی خان و ابراهیم خان هر یک در دوران فتحعلی شاه مشاغل مهمی داشتند. میرزا نبی خان مدتی وزارت عدلیه و سپس والی گری فارس را بر عهده داشت. او از حاجیه جهان خانم دختر حاج اسماعیل آشوری صاحب دو فرزند پسر گشت، یکی حاج میرزا حسین خان سپهسالار و دیگری حاج میرزا یحیی خان مشیرالدوله. او از زن دیگرش ماه نوش لب خانم افتخار السلطنه دختر فتحعلیشاه صاحب پسر دیگری شد به نام عبدالله خان علاء الملک. نصرالله خان نصرالملک امیر تومان نیز فرزند دیگر اوست. در این خانواده افراد سرشناس دیگری وجود داشته اند که از آن جمله اند: هدایت الله خان، سالار معتمد، میرزا علی اکبر که در پست های قنولی بود و در ترابوزان با دختر عبدالحمید خان داغستانی از همراهان شیخ شامل معروف ازدواج کرد که دکتر امیراعلم از همین خاندان و بهریاست شهربانی قزوین رسید. برادر دیگر دکتر امیراعلم بنام غضنفر خان اعلم نیز ریاست شهربانی قزوین را یافت.

مظفرخان سردار انتصار نیز که به مقام وزارت خارجه رسید و دکتر جمشید اعلم متخصص گوش و حلق و بینی نیز از همین خاندان می باشند. مهین بانو همسر محمد حسن میرزای ولیعهد نیز از این خاندان به شمار می رود. بر روی هم بیشتر افراد این خاندان از افراد تحصیل کرده بوده اند .و در قزوین و تهران به سمت های قابل توجه رسیده اند.

ورجاوند، 1958: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، امیرشاهی

سردودمان این خاندان «میرشاه طالقانی» نام داشته که در زمان آمدن همراهان محمود غلجائی به قزوین از شهر می گریزد و به طالقان می رود. پس  از مدتی فرزندان او به قزوین باز می گردند و نوه او حاجی میرحسین موقعیت ممتازی در قزوین پیدا می کند. حاجی میرحسن دارای پنج زن بود و در مجموع پنج پسر داشت به نام های: سید علیخان، حاجی سید محمد حاجی سید حسین، حاجی میرعبدالباقی، حاجی میرکریم خان. بنای سرپای گردنه کماسار در درۀ ارترک معروف به «سرسید علیخان» از آثار فرزند بزرگ اوست. دختر حاجی میرحسین به نام فاطمه به همسری حاجی میرزا حسن پدر حاجی میرزا مفید شیخ الاسلام در می آید که حاجی میرزا مسعود از فرزندان او به شمار می رود.

ورجاوند، 1959-1958: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، امینی

سردودمان این خاندان، حاج عبدالله تبریزی است که در زمان فتحعلیشاه به همراه پنج پسر خود از تبریز به قزوین می آید و در «باغ لله» منزل می کند. او با سرمایه ای در حدود سیصد تومان در قزوین به کار کلاهدوزی مشغول می شود. فرزندانش چون بزرگ می شوند به کسب و بازرگانی می پردازند. سال ها پس از مرگ پدر، ثروت او میان فرزندانش تقسیم می شود. فرزندان پسر حاج عبدالله عبارت بودند از: حاج محمد رحیم، حاج محمد حسن، حاج محمد علی، حاج محمد ابراهیم، حاج محمد حسین امین الرعایا. شادروان گلریز شچره این خاندان را به طور کامل و شاید کامل تر از دیگر خاندان ها نوشته است.

ورجاوند، 1961-1959: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، اینانلو ظفری

این خاندان جزء گروه خاندان هایی است که دارای بنیاد ایلی می باشند. اینانلوها در اصل یکی از طوایف شاهسون به شمار می روند. به اعتباری طوایف شاهسون و به ویژه اینانلوها، باشندگان منطقه خمسه، خرقان، بوئین زهرا و افشاریه بوده اند و حضورشان را در این منطقه به دوران شاه عباس اول مربوط می دانند. نخستین شخصیت یا رئیس این اینانلو «آقاخان» نام داشته است. بعد از او پسرش صفرعلی خان سرتیپ (میرپنجه) مسئولیت ایل را بر عهده می گیرد. از دوران ریاست او بر ایل سند جالبی در دست است. صفر علی خان سرتیپ دارای هفت پسر به نام های: حسنعلی خان، هدایت الله خان ایل بیگی، امیرعزیزالله سرتیپ (صارم الملک) حاجی لطف الله خان سرهنگ، عنایت الله خان، نعمت الله خان سالار امجد و نصرالله خان بوده است. دو پسر امیر عزیزالله خان صارم الملک به نام های غلام رضا خان آصف الدوله و حاجی لطف الله خان ظفرالدوله هرد و از افراد سرشناس دوران قاجاریه بودند. حاجی لطف الله خان ظفرالدوله یا سردار مظفر مسئولیت های مختلفی بر عهده داشت و در زمان مظفرالدین شاه بهموجب فرمانی به ریاست کل قشون خراسان منصوب گشت.

ورجاوند، 2025-2024: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، بازرگانی

سردودمان این خاندان حاجی محمد حسن بادکوبه ای است. او به اتقاق همسرش قبل از رویداد انقلاب کمونیستی در روسیه، از بادکوبه به ایران مهاجرت و در قزوین ساکن گردید. او از سرمایه قابل توجهی برخوردار بود و از این رو با شناختی که از منطقه قفقاز و شهر باکو داشت به کار تجارت با آن منطقه پرداخت. او خشکبار و فرش از ایران صادر و تولیدات مورد نیاز را وارد می کرد. حاجی محمد حسن در مدتی کوتاه از موقعیت ممتازی برخوردار شد و از این رو عنوان «تاجر باشی» یافت و از سوی روس ها و سپس عثمانی سمت نمایندگی و «شه بندری» پیدا کرد. تاجرباشی در حمله مجاهدین مشروطه به قزوین، همراه با جمعی از علماء و مخالفان مشروطه به قنسولگری روس پناهنده گشت. او مردی بود با باورهای مذهبی قوی. از اینرو هر سال در دهه عاشورا مراسم عزاداری و روضه خوانی برپا می کرد خود با پای برهنه به زیارت شاهزاده حسین می رفت. در جریان درگیری میان مشروطه خواهان و محمد علیشاه در دوران «استبداد صغیر» در زمان حکمرانی ابوالقاسم نوری در قزوین، یک گروه شصت نفری از آزادیخواهان شد از جمله آقا شیخ فصلعلی، آقا محمد علی الموتی، حاج محمد حسین شاهرودی، آقا شیخ یونس، آقا شیخ محمد عزیزی و حاج اسدالله بزاز در سرای شاهرودی که محل فعالیت های بازرگانی حاج محمد حسن تاجرباشی بود به تحصّن دست زدند که 56 روز به طور انجامید. حاجی محمد حسن در زرگره کوچه در خانه ای قدیمی ساکن بود که در حال حاضر در اختیار خاندان اصفهانی ها می باشد. او دارای دو فرزند پسر به نام های حاج عباسقلی تاجر باشی و حاج علی اصغر بازرگانی بود. حاج عباسقلی فرزندی به نام اباهیم داشت که او نیز دارای چهار پسر به نام های حسن، حسین، علی و احمد بود. خانم دکتر زهرا تاجرباشی دندانپزشک ساکن قزوین فرزند احمد می باشند. حاج علی اصغر بازرگانی گذشته از چهار پسر به نام های حسینقلی، علی اکبر، کاظم و حاجی محمد صادق دختری داشت که به همسری محمد باقر شاهرودی تاجر و وکیل قزوین در آمد.

ورجاوند، 1962-1961: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، بَرَغانی

از خاندان های مشهور سرزمین قزوین که با توجه به چهره هایی چون «شهید ثالث» و ملامحمد صالح بنیان گذار مدرسه صالحیه در قرن سیزدهم در چهاردهم در قزوین نقش آفرین بوده اند. آقای عبود شهیدی صالحی که خود از این خاندان به شمار می روند، نسب این خاندان را به آل بویه می رسانند. طایفۀ مزبور از ذریۀ شیخ ملامحمد ملائکه (م1200 ق) فرزند شیخ ملامحمد تقی بن شیخ ملامحمد جعفر بن شیخ ملامحمد کاظم طالقانی برغانی، هستند. ملا محمد ملائکه از بزرگان علمای اصولی بود و با اخباری های قزوین مشاجرات و مبارزاتی داشت. فرزندان او هر یک از موقعیت و اعتبار فراوان برخوردار بودند. از آن جمله اند: ملامحمد تقی مشهور به شهید ثالث (1263 ق) سرسلسله خاندان شهید ثالث، ملامحمد صالح برغانی (م 1271 ق) با بیش از سیصد کتاب و رساله، از جملع بحرالعرفان فی تفسیر قرآن و غنیمه المعاد فی شرح الارشاد (در چهار جلد بزرگ که از منابع شیخ محمد حسن صاحب جواهر در تالیف جواهر الکلام بوده تحت عنوان موسوعه البرغانی فی فقه الشیعه چاپ شده است) ولی سرسلسلۀ خاندان صالحی است. ملاعلی برغانی (می 1269 ق)، دارای مولفات عرفانی و صاحب کتاب تفسیر غنائم العارفین، سرسلسله آل علوی، شیخ محمد جعفر برغانی فرزند ملامحمد تقی برادر ملامحمد ملائکه، از اکابر علمای عصر خویش، صاحب کتاب الحجه الکبری فی ائمه الهدی، پدر فیلسوف مشهور ملاآقا حکمی سرسلسله آل حکمی. شیخ محمد علی برغانی فرزند شیخ محمد جعفر، مجتهد تحریر و فقیه کبیر و خوش نویس ماهر، وی برادر ملاآقا حکمی و پدر شیخ محمد تقی فشنری، سرسلسله آن فشنری در قزوین است.

ورجاوند، 1964-1962: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، بیگلربیگی

آقا یوسف تاجر باشی عثمانی در قزوین، فرزند بیگلربیگی از خاندان های قزوین است. پدر بزرگ مادری او حاج محمد حسین خباز نام داشت که صنف خبّاز قزوین را نمایندگی کرد و اهل یزد بود. او دارای یک پسر بنام حاج محمد رضا و یک دختر بود. این دختر به همسری بیگلربیگی در می آید که آقایوسف حاصل این ازدواج است. او در کار تجارت به فعالیت می پردازد و سالها قبل از شروع جنگ جهانی اول سمت تاجرباشی عثمانی را درقزوین پیدا می کند. او به نسبت در کار صادرات خشکبار و واردات جام شیشه موفق بود. با شروع جنگ جهانی اول و آمدن انگلیس ها به قزوین او همراه با خانواده به تهران می گریزد و در این شهر به خانه حاج عبدالصمد از اعیان تهران که از خاندان های قزوین بود وارد می شود.

در پایان جنگ اول باردیگر به قزوین بر می گردد و به کارکشاورزی و بازرگانی می پردازد. آقا یوسف نخست با دختری ازخاندان حاج سید جوادی ازدواج می کند. از او صاحب یک پسر و دو دختر می شود. همسر اول آقا یوسف در می گذرد و این بار آقا یوسف  خانم بالا خانم زن حاج غلامحسین عطار صاحب سرای گلشن را که در گذشته بود به همسری بر می گزیند. از این خاندان دو سند یکی قباله ازدواج آقا یوسف و خانم بالا خانم و دیگری عقدنامه جمیله خانم دختر آقا یوسف در دست است. این دختر به همسری آقا علی اصغر فرزند خانم بالاخانم همسر دوم آقا یوسف درمی آید.

ورجاوند، 1971-1970: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، تقوی

براساس کتابی که یکی از افراد این خاندان «سید ابوالفضل تقوی» درباره شجره و سابقه این خاندان به چاپ رسانیده، سردودمان این خاندان «حاج سید محمد باقر حسینی» با 21 واسطه نبش به امام سجاد (ع) می رسیده است. او در دوران صفویه با جمعی از طایفه خود به ایران وارد و در تبریز ساکن می گردد . چندین دهه بعد «میرمومن حسینی» که با سه واسطه «ندیده» سید محمد باقر می بوده و به قزوین می آید و در آنجا مقیم می گردد. جد اعلای او حاج میرقاسم حسینی، فرزند «حاج سید محمد باقر» از طرف شاه سلیمان صفوی به سمت امیرالحاج یا «قافله باشی» قزوین مربوط به دوران شاه سلیمان که در سمت راست سردر بزرگ شرقی مسجد جامع قرار دارد، به امر او گشته است. خاندان قافله باشی قزوین به اعتباری شاخه دیگری از خاندان تقوی به شمار می روند که سرسلسله آن ها نیز به حاج سید محمد باقر حسینی بر می گردد. حاج میرقاسم دارای چهار فرزند پسر، از چهار همسر بود. حاج میرزا فرزند سوم او از علماء قزوین و از معاصرین علامه مجلسی بوده و آثاری چون: بحرالمعقره دلیل الزائرین و کتاب بلاغت و فصاحت درباره «چنار خونبار» در رودبارالموت از اوست. او دارای دو پسر به نام های میرسید علی و سید محمد تقی بود. سید محمد تقی معروف به میرمحمد تقی اول نیز در کسوت روحانیت بوده او دارای یک پسر به نام «میرمومن» بود که شجره نامه مزبور او و دو فرزندش حاج سید محمد تقی و میرمحمد باقر را سردودمان فامیل تقوی در قزوین معرفی می کند. از شخصیت های معروف شاخه «میرمحمد باقر» فرزند «میرمومن» می توان از آقا میرعبدالصمد فرزند سید حبیب الله یاد کرد. او در 1256 ه.ق چشم به جهان گشود و در 1324 ه.ق درگذشت. ایشان از علماء سرشناس زمان خود به شمار می رفت و در قریه حصار خروان صاحب ملک و اب بود. میرعبدالصمد بانی «مسجد آقا» در قزوین است. از میرعبدالصمد تصویر تمام قدی در دست است. سید محمد تقی، فرزند میرمومن به اعتبار کتاب شجره نامه رئیس فامیل تقوی ها در قزوین معرفی شده است. به نوشته همین کتاب خانواده های «حسینی» «حاج سید تقیا»، «سید تقیا»، «صمدی»، «حریری» و «امامی» خانواده های وابسته به خاندان تقوی به شمار می روند. حاج سید محمود تقوی پایه گذار «جامعه دیانت» قزوین، روزنامه «نجات» قزوین و چاپخانه «نور» در این شهر، از سرشناسان این خاندان به شمار می رود. افراد این خاندان برخی در کار کشاورزی، جمعی در کار کسب و بازرگانی، بعضی به فعالیت های فرهنگی، برخی به پیشه پزشکی و مهندسی اشتغال داشته اند و بالاخره تعداد قابل توجهی نیز در کسوت روحانیت بوده اند. خاندان تقوی بیشتر به منطقه تاکستان وابسته بوده و در آن سامان مورد توجه قرار داشته اند.

ورجاوند، 1974-1973: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، تنکابنی

سردودمان این خاندان سید ابوالحسن مجتهد تنکابنی است. سید ابوالحسن براساس شجره ای که در اختیار خانواده تنکابنی قرار دارد، نبش به شرح زیر به آقا سید علی معروف به «پیلا سید» می رسد: سید ابوالحسن فرزند سید هادی، فرزند میرمحمد رضا، فرزند میرمحمد حسین فرزند میرسید مطلب، فرزند میرسید ابوطالب، فرزند آقا سید علی. آقا سید علی معروف به «پیلا سید» در گورستان سادات محله تنکابن که در گذشته به «معاف محله» معروف بود به خاک سپرده شده است. گفته می شود که او به خواست شاه عباس کبیر برای ترویج مذهب شیعه اثنی عشری به تنکابن می رود و در آنجا ماندگار می شود. بنا به قولی او را مخالفانش مسموم می کنند. براساس شجره نامه مورد تکیه خاندان تنکابنی، «پیلا سید» با سی پشت، نبش به حضرت زین العابدین علی بن الحسین ابی علی ابن ابیطالب علیه اسلام می رسیده است. سید ابوالحسن مجتهد تنکابنی دارای دو فرزند پسر به نام های: سید ابراهیم تنکابنی و حاج زین العابدین مجتهد تنکابنی بوده است. سید ابراهیم فرزند پسری داشته به نام سید حسین تنکابنی او در سن چهارده سالگی پدر را از دست می دهد و عمویش مرحوم حاج سید زین العابدین مجتهد تنکابنی که از مجتهدین زمان خود بوده سرپرستی او را بر عهده می گیرد. سید حسین در مدرسه ملاوردیخان به تحصیل مشغول می شود و در سن یازده سالگی در محضر آقا شیخ یعقوب معروف به «شیخ الانبیاء» کتاب جامی و حاشیه ملاعبدالله را فرا می گرفته که عمویش نیز جهان را بدرود می گوید. در نتیجه همراه خواهر و مادر و شوهر خواهر خود مرحوم حاج سید ابوالحسن تنکابنی از مجتهد قزوین که پسر عمویش نیز بود به عتبات سفر می کند و مدت هشت سال در نجف اشرف به تحصیل علوم دینی می پردازد. در بازگشت به قزوین گذشته از اعتبار و مورد توجه بودن از جنبه های مذهبی، شغل وکالت دادگستری را بر می گزیند و تا پایان عمر درآن رشته به فعالیت ادامه می دهد. حاج سید حسین تنکابنی دارای چهار پسر به نام های: سید صدرالدین، سید نورالدین، سید محمد باقر و سید محمد رضا می باشد.

ورجاوند، 1978-1977: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، حاج سید جوادی

از خاندان های معروف قزوین به شمار می روند سرسلسله نخستین این خاندان میرمحمد فصیح فرزند میراولیابن میر صفی الدین حسینی است. میراولیاء به اتفاق فرزند خود میرمحمد فصیح، تبریز را به سوی قزوین ترک می گوید و در آنجا نشیمن اختیار می کند. فرزند میرمحمد فصیح بنام میرمحمد معصوم در شهر قزوین نشو و نما می یابد. در زمینه های مختلف و از جمله فلسفه، کلام، ریاضیات و هیئت به تحصیل می پردازد. فرزند او میرمحمد ابراهیم است که به «میرابراهیما» شهرت می یابد، حوزه درس معتبری در قزوین داشته و شیخ عبدالنبی قزوینی صاحب «تتمیم امل الاآمل» و محمد قطب ذهبی از شاگردان او بوده اند. میرابراهیما دارای پنج پسر بود: فرزند اول او سید محمد مهدی از مجتهدین معروف قزوین به شمار می رفت. گفته می شود که در جریان محله شهود غلجائی به اصفهان و سقوط پایتخت، او از جمله علمایی بوده که فتوای جهاد می دهد. فرزند دیگر میرمحمد ابراهیم، سید علی نام داشت که در زمینه ریاضی، طب و کلام صاحب نظر بود. اودر جریان مذاکره مردم قزوین با نمایندگان محمود غلجایی به اعتراض قزوین را به سوی عتبات ترک گفت و در کربلا به تدریس طب و ریاضیات پرداخت و سپس راهی هند گشت. از سید علی به عنوان سرسلسله خاندان سید جوادی هند یاد می کنند. سید احمد فرزند دیگر میرمحمد ابراهیم از جمله علمای دیگر قزوین بود که از سوی نادر به نشست دشت مغان دعوت گشت. چهارمین پسر میرابراهیما، سید حسن یا میرحسن می باشد که او نیز در ریاضی و ستاره شناسی و فلسفه از موقعیت ممتازی  برخوردار بود. از شاگردان معروف او فیلسوف مشهور آخوند ملاعلی نوری را می توان یاد کرد. پنجمین فرزند پسر میرابراهیما، سید حسین نام داشت. از سید حسین سه فرزند صاحب نام بجای ماند: نخست فاطمه خانم که در علم فقه و حدیث و تفسیر قرآن کریم زنی صاحب نام بوده دارای کرسی درسی بود و به منبر می رفت و به انجام خطابه و سخنوری می پرداخت. او از طبع شعر نیز برخوردار بود.

ورجاوند، 1979-1978: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، حَکمی

شاخه ای از خاندان برغانی، از ذریۀ ملا آقا قزوینی مشهور به حکمی ( 1814 0 1285 ق ) فرزند شیخ ملامحمد جعفر بن ملا محمد تقی بن شیخ ملا محمد جعفر بن شیخ ملام محمد کاظم طالقانی، از اعاظم ملاسفۀ شیعه در عصر خویش و مجدد فلسفۀ صدرالمتألهین شیرازی در قرن شیزدهم هجری. شیخ احمد (م ح 1340 ق) فرزند ملا آقا قزوینی، از اکابر علمای قزوین، امام جماعت مسجد شاه واز کوشندگان در راه مشروطیت بود.

ورجاوند، 1967: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، جلیلوند

قاقزان در روستاهای آقچه گند، با شگَل، قره باغ، نیگجه پایین ساکن شدند. جمع آن ها بین صدو پنجاه تادویست خانوار بود. سمت سرپرستی کلی جلیلوندها در دوران قاجاریه با حاج قنبر علی خان سعدالدوله بود. او بعد از شهادت امیرکبیر در فرو نشاندن شورش ایلات کرد اورامان نقش موثری بر عهده داشت. روضه الصفا اشاره دارد که جلیلوندها به سرکردگی قنبر علی خان در نبرد هرات شرکت چشمگیر داشتند. قنبر علی خان در دستگاه محمد شاه مورد توجه بود و از جمله برای مذاکره با کهندن خان سردار افغانستانی به آن سامان فرستاده شد. او به دستور حاج میرزا آقاسی به حکومت تویسرکان و ثلاث گماشته شد و قلعه ها و بناهای چندی در کرزان و فریازان بنا کرد. در 1255 ه.ق به سفارت به بغداد رفت تا پیام دولت ایران را به علیرضا پاشا ابلاغ کند. در عهد ناصرالدین شاه به سمت حکومت و دیوان بیگی تبریز گماشته شد و سپس حاکم تهران گشت. او به عنوان نماینده در سال 1274 ه.ق به قندهار رفت  و با ماموران انگلیس که عامل اصلی اغتشاش بودند برخورد کرد و حاضر به ملاقات نماینده اصلی انگلستان نگشت. او مدتی نیز از اعضای مجلس شورای دربار ناصری بود. بنای مسجد و مدرسه معروف قنبر علی خان موسوم به «سعدیه» در نزدیکی امامزاده یحیی در تهران از جمله آثار او به شمار می رود. قنبر علی خان در سال 1291 ه.ق در گذشت. او دارای شش پسر و چند دختر بود که یکی از آن ها در زمان خود معروفیت بسیار داشت. از میان پسران او جعفر قلی خان معروف به «سهام الدوله» مورد توجه کامران میرزا نایب السلطنه قرار گرفت. سپس به درجه امیر تومانی رسید. در 1323 ه.ق حکومت اردبیل یافت و بعد به معاونت وزارت جنگ و در 1327 ه.ق به حکمرانی فارس و در 1328 به حکومت تهران برگزیده شد. بعد از استقرار مشروطیت حکومت فارس به او سپرده شد. از سوی مشیرالدوله و به حکمران مازندران گشت. در رویداد کودتای 1299 با دیگر رجال در تهران دستگیر و زندانی شد و پس از آزاد شدن به تویسرکان و ملایر رفت و به سرکشی املاک خود پرداخت و در آذر 1308 ش در تهران در گذشت. خواهر سهام الدوله «خانم خانمها» نام داشت که به همسری خسروخان سرتیپ برادر زاده حاج قنبر علی خان در آمد. او از جمله زنان کلانتر معروف قزوین بود. خانم خانمها در آغاز مشروطیت به نام «ام المجاهدین» معروف بود. او از شهامت و شجاعتی خاص برخوردار بود، قطار فشنگ می بست و تفنگ بر می داشت و به میدان نبرد می رفت. خانم خانمها دارای دو فرزند به نام های حبیب الله خان و عزیزالله خان بود که نخست جزء مجاهدین بودند ولی در جریان شورش سالار الدوله با سواران خود به حمایت او پرداختند و در منطقه شنین و قره باغ قزوین آشوب برپا کردند. چنانکه در شرح رویدادهای دوران حکمرانی سردار همایون رشتی در قزوین آمده است، بنابر یادداشت های دبیر الممالک که در ان زمان معاون حکمران قزوین بوده است، این دو برادر به تحریک کنسول روس دست به شورش می زنند و دبیر الممالک که با پدرشان خسروخان آشنایی دیرین داشته و به دیدن آن ها می رود و با انجام مذاکراتی چند آن ها را با خود نزد حکمران می برد و مورد بخشش قرار می گیرند . حبیب الله خان پس از آن به دعوت پسردائی خود مرحوم علی اکبر جلیلوند فرزند جعفر قلی خان سهام الدوله به تویسرکان می رود و در روستای «کرزان» ساکن می گردد و در سال 1335 ه.ش در می گذرد. سهام الدوله دارای سه پسر بود. به نام های عباسعلیخان علی اکبر خان و علی اصغر خان. علی اکبر خان جلیلوند چند دوره وکیل مجلس و بعد سناتور شد. مجید جلیلوند از مترجمان معاصر نیز فرزند علی اصغر خان و نوه سهام الدوله است.

ورجاوند، 2041-2038: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، چگنی

چگنی های قزوین دارای ریشه ایلیاتی هستند و در گذشته از آن ها با نام «طایفه» یاد می شد. چگنی ها از طایفه های کرد به شمار می روند که پس از صفویه و به احتمال در دوران زند و قاجار به منطقه قزوین می آیند. تعداد آن ها و غیاثوندها از دیگر طایفه های کرد منطقه قزوین بیشتر بود. این طایفه پانزده تیره را در بر می گرفت که هر یک به نامی معروف بوده اند. تیره های مختلف چگنی در روستاهای سه دهستان عمده قزوین یعنی اقبال ، قاقزان و تارم باشنده بودند. برخی از آن ها در تابستان به ناحیه های سردسیر می رفتند و در زمستان باز می گشتند ولی تعدادی از آن ها یکجانشین بودند. مینو در جمعیت تمامی تیره های چگنی را بین 900 تا 1000 خانوار ذکر می کند و از رئیس آن ها به نام محمد تقی چگنی سرتیپ فرزند محمد رضا خان سرتیپ نام می برد که یکی از معارف شهر بوده است. خانواده هایی از این طایفه که همچنان در قزوین به سر می برند به طور عمده دارای نام خانواده چگنی هستند.

ورجاوند، 2044-2043: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، خرمشاهی

چهر سرشناس این خاندان حاج میرزا ابوالقاسم خرمشاهی، فرزند میرزا محمد علی خرمشاهی است که در سال 1276 ه.ش در روستای الویر از محال ساوه چشم به جهان گشود. او در کودکی پدر را از دست داد. در نوجوانی در حوزه های علمیه تهران و قزوین استادانی چون حکیم هیدجی، آیت الله آخوند ملاعلی معصومی همدانی، آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی به فراگرفتن علوم منقول و معقول پرداخت و تا نزدیک به مرحله اجتهاد پیش رفت و از مرحوم فاضل قائنی اجاره روایت دریافت کرد. در آغاز تشکیل دادگستری جدید با گذراندن امتحان فقه و اصول، پروانه وکالت دادگستری دریافت کرد و تا پایان زندگی به شغل مزبور اشتغال داشت. در کتاب «تاریخ حکما و عرفا و متأخر بر صدر المتألهین» نوشته آقای منوچهر صدوقی سها شرح حال آیت الله رفیعی قزوینی درباره مرحوم ابوالقاسم خرمشاهی آمده است. شادروان خرمشاهی از همسر اولش صاحب یک پسر و سه دختر گشت. (1397 ق) مرحوم خرمشاهی بعد از درگذشت همسر اول با دختر مرحوم حاج سید جعفر علوی ازدواج کرد که حاصل آن پیوند سه پسرو سه دختر است. آقای بهاء الدین خرمشاهی از پژوهشگران  و نویسندگان و ویراستاران توانای کشور فرزند برومند ایشان است.

ورجاوند، 1982-1981: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، دبیرسیاقی

درباره خاندان دبیرسیاقی و پیوند آن با خاندان شفائی از طریق «ملاباشی» فرزند فقیه معروف قزوین حاج ملا عبدالوهاب شفائی در بحث مربوط به خاندان شفائی اشاره شده است. برای روشن تر بودن چگونگی شجره این خاندان، استاد نویسنده گرامی آقای دکتر دبیرسیاقی که از پژوهشگران صاحب نام کشور به شمار می روند، آگاهی هایی در این زمینه در اختیار نویسنده قرار داده است.

ورجاوند، 1983-1982: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، رشوند

درباره ریشه ایلیاتی رشوندها برخی گفته اند که آن ها را از پیرامون هرات به ناحیه رودبار الموت آورده و «خاکی» یا تخته قاپو کرده اند. در این زمینه باید گفت که رشوندها نیز چون دیگر طایفه های «وند» اصلشان از کرمانشاهان بوده و در عهد صفویه برخی از آن ها به هرات و برخی دیگر محل ها کوچ داده شده اند و به احتمال رشوندهای رودبار بعد از دوران صفویه به این ناحیه آمده اند. شادروان گلریز درباره این طایفه و آمدنشان به قزوین اشاره دارد که روسای آن ها در ردیف سرکردگان سوار بوده اند و یکی از آن ها به نام برخوردار خان در جنگ با ازبک ها موفقیتی به دست می آورد و گروهی را اسیر می کند. این نکته اشاره به آن دارد که رشوندها برای نبرد با ازبک ها چون دیگر ایلات ایران به خراسان بزرگ رفته و بعد از پیروزی بار دیگر به منطقه قزوین باز می گردند. بادر گذشت برخوردار خان فرزندش محمد علی خان مسئولیت طایفه رشوند را بر عهده می گیرد. زمانی که او در می گذرد پسرش محمد زمان خان هنوز کوچک بوده از این رو به اعتباری به گیلان برده می شود. تا به رشد رسیدن او نجفعلی بیک پسر اسکندربیک که جزء اسیران بوده و در خدمت محمد علی خان قرار داشته ، از فرصت استفاده کرده در آنجا قدرتی به هم می رساند. مدتی بعد محمد زمان خان بعد از به رشد رسیدن به رودبار باز می گردد و به یاری فرماندار وقت و فتوای علماء همه آنچه را که نجف علی بیک به چنگ آورده بود مالک می شود. از این زمان دهستان رودبار به «رودبار محمد زمانخان» معروف می گردد. محمد زمانخان در شهرستان سفلی رودبار دست به کار ساختن قلعه ای بزرگ شامل بیرونی و اندرونی، محل زندگی خدمتکاران، حمام، آسیاب و اصطبل می زند. بعد از او محمد علی خان فرزندش به ریاست می رسد. سپس حاج حسین علی خان و بعد پسر او محمد علی خان ریاست طایفه را می یابد و لقب سردار سعید پیدا می کند. سعید نظام یا همان سردار سعید بنا بر یادداشت های عین السلطنه به نقل از نامه «ابوالقاسم خان» مباشر خود در قزوین، در جریان حمله مجاهدین به قزوین با آن ها همکاری داشت، و مامور وصول پول از تجار شهر، از جمله محمد علی آقا امینی بوده است. بعد از سردار سعید مسئولیت برعهده فرزندش جعفر رشوند قرار می گیرد. شادروان گلریز از این چند تن چنین یاد می کند که از زیادتی و تجاوز نسبت به همسایگان و جور و ستم به کشاورزان خودداری نداشته اند.

ورجاوند، 2043-2042: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، رضوی

اصل خاندان رضوی ها از اصفهان است. سید حسین رضوی از تاجران موفق اصفهان بود که با دیگر شهرها و از جمله قزوین داد و ستد می کرد. او چند پسر داشت که عبارت بودند از: سید ابوالقاسم، حاج سید تقی، سید مرتضی، سید اسدالله و سید مصطفی. در جریان داد و ستدها، طرف های قزوینی در فرستادن پول جنس ها کوتاهی می کنند و از اینرو سید ابوالقاسم از سوی پدر راهی قزوین می شود تا طلب ها را وصول کند، سید ابوالقاسم در مدت چند روزی که در قزوین به سر می برد متوجه اهمیت موقعیت بازرگانی و حجم داد و سد آن شهر می شود و از پدر می خواهد که مرکز کارش را به قزوین منتقل کند. پدردیگر فرزندان را راهی قزوین می کند ولی خودش در اصفهان می ماند. سید ابوالقاسم فعالیت بازرگانی را در قزوین آغاز می کند و در مدتی کم از موقعیت و اعتباری وسیع برخوردار می شود او به طور عمده پنبه به روسیه صادر می کرد و از آنجا قند و شکر وارد می ساخت. او با توجه به تصویرش در حسینیه رضوی ها بر سر عمامه می گذارد. افراد خانواده به نقل از مادربزرگ می گویند که هر چهل روز یک بار نمایندگان او با چاپار از شهرهای مختلف به قزوین می آمدند و طی دو سه روز او به حساب هایشان رسیدگی می کرد. می گویند در بالای حجره، او در سرای رضوی واقع در مسیر خیابان رشت بعد از زرگره کوچه و مسجد آسید علی، دو شاخ کل نصب شده بود که هر یک نشانه داشتن یک کرور ثروت بود. سید ابوالقاسم را اولین تاجری می دانند که به وارد کردن آیینه قدی از روسیه اقدام کرد. بنای حسینیه رضوی به همت او صورت گرفته است. او برای پوشش صحن وسیع حسینیه چادر یک تکه ای تهیه می کند و تیرک های آنرا از اصفهان به قزوین می آورد. این تیرک ها همچنان در حسینیه نگهداری می شود و به گفته ای روی آن ها کاهگل کشیده اند. برای آوردن تیرک ها چند قاطر در مسیر اصفهان به قزوین تلف می شوند. برادارن سید ابوالقاسم هر یک در زمینه های بازرگانی فعال بوده اند و در میان آن ها آقا سید تقی جزء اعیان شهر و علاقه مند به مسائل سیاسی بوده است. این برادران از بیرون دروازه درب کوشک تاکنار خیابان رشت دست به ساخت و سازهای زیاد می زنند. کارخانۀ آرد رضوی ها در بیرون دروازه درب کوشک ساخته می شود. درشگه خانه آن ها هنوز در صدمتری شمال دروازه درب کوشک بر پا می باشد. یکی از نوه ها می گفت که سید ابوالقاسم در پشت حسینیه حیاط و خانه ای می سازد که به «حیاط نو» معروف بود. او برای حمام و دستشویی به اعتباری از سر هم کردن لوله های تفنگ برای لوله کشی استفاده می کند. سید ابوالقاسم دارای سه زن بوده، زن اول از اصفهان (رقیه خانم دختر حاج محمد هاشم تاجر اصفهان) و زن دوم از قزوین و از خانواده سید جوادی ها. سید ابوالقاسم دارای شش پسر و چهار دختر بود .پسرها عبارت بودند از: حاج سید حبیب که بعد از پدر جانشین او شد. سید محمد، حاج سید محمدهادی که بیشتر در رشت و مدتی در باکو فعالیت داشت.

حاجی سید ابوالقاسم در دوازدهم رمضان یک هزار و سیصد و سی و دو هجری قمری در گذشت. آسید تقی برادر سید ابوالقاسم نیز دارای دو زن بود. یکی از خانواده میرشکاری های مقدم از ناحیه طارم و دیگری از خانواده امینی ها. از زن اولش دو پسر و دو دختر داشت. سید حسین رضوی یکی از دو پسر او مدتی رئیس ثبت قزوین و در زمان دکتر مصدق شهردار قزوین بود. آقای دکتر میرابوالقاسم رضوی که ریاست بیمارستان تهران کلینیک را در تهران بر عهده دارند فرزند حاج سید حبیب پسر سید ابوالقاسم هستند.

ورجاوند، 1985-1984: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، رفیعی

سردودمان آنها میرمحمد زمان طالقانی از علماء عصر و از شاگردان آخوند ملا خلیلای قزوینی به شمار می رفت. فرزندش میرمحمد صالح نیز از شاگردان آقا جمال جوانساری و خود از علماء زمان بود و خطی خوش داشت. آقا سید محمد باقر از مجتهدین معتبر و صاحب قدرت قزوین نتیجه میرمحمد صالح بود. به دستور این مجتهد مردم قزوین که از ظلم مجدالدوله خالوی ناصرالدین شاه و حکمران قزوین به ستوه آمده بودند، حکمران را از شهر بیرون می کنند. عنوان این خاندان از نام سید میرزا رفیع، مجتهد و حکیم معروف (م 1272 ق) گرفته شده است.

ورجاوند، 1990-1989: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، رکنی

سردودمان خاندان رکنی، شاهزاده علی نقی میرزا رکن الدوله پسر هشتم فتحعلیشاه است. مادر او از خاندان های قزوینی و دختر حاج صادق قزوینی بود. او سالیان دراز حکمرانی قزوین را بر عهده داشت. او از پنج همسر خود بر روی هم بیست و هشت فرزند پسر و دختر داشت.

ورجاوند، 1990: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، سررشته داری

بنابر نوشته آقای عبدالله سررشته داری فرزند موثق دیوان سررشته دار، جد هفتم پدرایشان میرزا والی ازحکام و خوشنویشان زمان صفویه بوده و به گفته کتیبه ای به خط او در مقبره شیخ صفی در اردبیل موجود است. موثق دیوان که در اواخر دوران قاجار می زیسته، در حکومتی قزوین مدتی مسئول رسیدگی به کارهای مالی و مالیاتی بوده و از جانب حکومت مأمور رسیدگی به اختلافات مردم و زارعین با دستگاه حکومت و یا بین آن ها بوده از این رو لقب موثق الدوله به وی داده می شود. در جنگ جهانی اول که قزوین به اشغال روس های تزاری در می آید، بعد از گشودن کنسولگری این شهر، با توجه به موقعیت موثق دیوان، سمت معاون اول کنسولگری را به وی می سپارند. درباره این شخص به مناسبت های مختلف در یادداشت های پانزده جلدی عین السلطنه نکاتی آمده که می تواند روشنگر باشد. موثق دیوان دارای هشت فرزند پسر بود که اسماعیل خان فرزند بزرگتر او و عبدالله خان فرزند کوچکتر، هر دو از چهره های سرشناس فرهنگی قزوین به شمار می رفته اند.

ورجاوند، 1991-1990: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، سیاهپوش

سرسلسلۀ این خاندان حاج سید ربیع از علمای با نفوذ شهر بوده و درعهد قاجاریه به گفته بازماندگانش در این شهر حوزۀ دینی و تبلیغی داشته است. سند معتبری درباره گذشته این فرد در دست نیست و گفته می شود که در حوزۀ علمیه نجف تحصیل کرده و سپس به قزوین می آید و در مسجد جامع به بر پا کردن نماز جماعت می پردازد. بعضی ها از بخشی از شبستان ضلع شمال شرقی مسجد جامع قزوین بانام «طاق حاج سید ربیع» یاد می کنند، بعد از او فرزندان و نوادگانش در همان محل به اقامۀ نماز جماعت پرداخته اند. حاج سید ربیع در بخش جنوبی شهر، نزدیک به امامزاده علی، به بنای حسینیه می پردازد و نام او بر روی محله و طاق و گذر و حسینیه مدت ها ماندگار بوده است. از حال حاضر از مجموعه مزبور به جز یک حسینیه ساده و بدون پوشش با درختی که مردم بدان «دخیل» می بندند چیزی برجای نمانده است. فرزند حاج سید ربیع، بنام سید عبدالعظیم سیاهپوش به حوزۀ علمیه مشهد هجرت می کند و با دختر آیت الله سید اسدالله قزوینی مشهور به تنکابنی پیمان زناشوئی می بندد و تا پایان زندگی در آن شهر می ماند. آیت الله سید عبدالعظیم در کار تدریس و تربیت «طلاب» علوم دینی جدی ودارای ذوق خاصی بود. او شاید از جمله استثناهایی بوده که معتقد بوده است یک «طلبه» علوم دینی باید به یک پیشه یا هنر و فن آشنای داشته باشد و از آن راه زندگی خود را اداره کند. از اینرو به ایجاد کارگاه هایی می پردازد و طلبه ها را وادار می سازد که در آن ها به فراگرفتن حرفه بپردازند. خود او به کار طبابت آشنا و در کار درمان مردم بود. با این همه بیشتر در خلوت به سر می برد و به راز و نیاز و توسل می پرداخت.

ورجاوند، 1992-1991: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، شاه نظر

شاه نظر یکی از شاهزادگان هند بوده که به ایران مهاجرت می کند و در قزوین سکونت می گزیند. پسرش علی معروف به شاه ملک و پسر او حاج شاه نظر و پسر او آقا محمد نام داشتند. یکی از فرزندان محمد به نام میرزا نظر علی حکیم باشی پزشک و ندیم محمد شاه و مادرش خواهر حاج محراب خان افشار قزوینی بود. میرزا نظر علی حکیم باشی، با خاو سلطان خانم دختر چهل و دوم فتحعلیشاه و خواهر شاهزاده علیقلی میرزا اعتمادالسلطنه ازدواج کرد. زن دوم میرزا نظر علی حکیم باشی ملکه خانم دختر شعاع السلطنه و خاله مظفر الدین شاه بود. فرزند پسری از این زن داشت به نام حاج میرزا حسین علی خان. یکی از دو زن میرزا حسین علی خان فاطمه خانم رفعت السلطنه نام داشت که دختر شاهزاده عباس میرزا ملک آراء برادر ناصرالدین شاه بود. فرزند آن ها به نام میرزا ابراهیم خان، نام خانوادگی مادر را برگزید و به نام «ملک آراء» معروف گشت و چند دوره نیز وکیل مجلس شورای ملی بود. برادرانش نسبت پدری شاه نظر را برگزیدند.

ورجاوند، 1992: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، شفائی

سرسلسلۀ این خاندان فقیه معروف قزوین حاج ملاعبدالوهاب شفائی است که در جریان های عمده برخورد میان شیخ احمد احسائی و حاج ملا محمد تقی (شهید ثالث) به نقش او اشاره شده است. او دائی قره العین، چهره پر راز و رمز به شمار می رفت. حاج ملاعبدالوهاب که در سال 1264 ه.ق در گذشت بر روی هم دارای ده فرزند بود، پنج پسر و پنج دختر . فرزندان پسر او عبارت بودند از: آقا میرزا هادی، آقا میرزا محمد علی، آقا میرزا ابوالقاسم، آقا میرزا باقر و آقا حاج میرزا یوسف. آقا میرزا محمد علی با دختر حاج ملاصالح ازدواج کرد و از این رو با خدان شهید ثالث ارتباط فامیلی را حفظ کرد. آقا میرزا ابوالقاسم معروف به «ملاباشی» فرزند دیگر ملاعبدالوهاب، با فخرالسادات فرزند مجدالسادات ازدواج کرد که خانواده های: دبیرسیاقی، مستوفی و عبدی از نسل ملاباشی به شمار می آیند. پنجمین فرزند ملاعبدالوهاب حاج میرزا یوسف نام داشت که با دختر حجه الاسلام حاج سید ابوالحسن تنکابنی ازدواج کرد. بازماندگان او نیز نام خانوادگی «شفائی» را برگزیده اند. فرزندان حاج ملاعبدالوهاب همگی با خانواده های روحانی شهر ازدواج کرده اند.

ورجاوند، 1993: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، شیخ الاسلام و نایب صدر

سردودمان این خانواده امیرسید حسین بن علی کرکی جبل عاملی ملقب به خاتم المجتهدین است. نتیجه او بهاء الدین محمد مانند پدران خود شیخ الاسلام قزوین بوده او دو پسر داشت یکی میرمحمدتقی شیخ الاسلام در گذشته به سال 1199 و دیگری میرمحمد شفیع نایب الصداره و الشریعه که به واسطه این دو برادر سلسله صدری و نایب الصدری از شیخ الاسلامی جدا می گردد. فرزند میرمحمد تقی شیخ الاسلام، میرمحمد باقر نام داشت. از او سه پسر به جای ماند که اولی میرزا محمد تقی شیخ الاسلام بود و پسرش حاج میرزا حسن و پسر او حاج میرزا مفید شیخ الاسلام میرزا مفید چهار پسر داشت که پسر دومش میرزا مسعود خوانده می شد. حاج میرزا مسعود شیخ الاسلام قزوینی در سال 1321 ه.ق کار تجدید بنا و مرمت اساسی مدرسه شیخ الاسلام را عهده دار شد. در سال 1328 زمانی که مجاهدان گیلان به قزوین وارد می شوند، میرزا مسعود را به جرم طرفداری از محمد علیشاه در خانه اش به قتل می رسانند. فرزند میرزا مسعود، میرزا حسن شیخ الاسلام معروف به رئیس المجاهدین از معروفترین چهره های مبارز راه مشروطیت در قزوین است. او یکبار در سال 1325 ه.ق با چند صد نفر سوار به حمایت مجلس در برابر محمد علیشاه به تهران می رود و بار دیگر در حمله سپهدار به تهران سرکردگی هشتاد سوار مجاهد قزوینی را برعهده می گیرد. گفته شده که میرزا حسن خود موجبات قتل پدر مستبد خود را فراهم می آورد. میرزا حسن شیخ الاسلام با سکینه خانم دختر بزرگ منتظم الملک که مادرش دختر سپهسالار (محمد ولیخان) بوده ازدواج می کند. میرزا حسن در سال 1337 ه.ق در می گذرد و چون پسری نداشت، حاج میرزا ابوتراب ثقه الاسلام پسر مسجد الاسلام به پشتیبانی سپهسالار تنکابنی به شیخ الاسلامی رسید و به شیخ الاسلام صغیر معروف شد. یعنی سمت شیخ الاسلامی از اولاد میرزا محمد تقی شیخ الاسلامی به اولاد برادر سوم او میرزا جواد منتقل گردید. بعد از درگذشت او ، لقب و منصب شیخ الاسلامی به میرزا اسماعیل پسر حاج میرزا مفید شیخ الاسلام واگذار می گردد که از اولاد میرزا محمد تقی شیخ الاسلامی است. از این رو به شیخ الاسلام کبیر معروف می شود. شعبه دوم همین خاندان از میرزا سید محمد شفیع نایب الصداره آغاز می شود، او سه پسر داشت: 1- حاج میرزا سید محمد خلیل نایب الصدر و خطیب حضور فتحعلی شاه 2- آقا میرزا سید محمد معروف به عمو 3- حاج میرزا فضل الله، ملاباشی عباس میرزای نایب السلطنه و ملقب به عضدالملک. خاندان شیخ الاسلام و نایب الصدر از گسترده ترین خاندان های قزوین به شمار می روند که افراد آن بیشتر عهده دار سمت های دیوانی بوده اند. صدرالاسلام برادر نایب الصدر در بیرون دروازه در بکوشک خانقاهی بر پا کرده است. تخلصش خاک بود و دیوانی از سروده های او به جای مانده است.

ورجاوند، 1995-1993: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، شهید ثالث  

شاخه ای از خاندان برغانی. آن ها از ذریۀ ملامحمد تقی برغانی، مشهور به شهید ثالث هستند. شهید دارای ده فرزند ذکور بوده که به طور عمده از علماء زمان بوده اند. شیخ ملامحمد امام جمعه (م ح 1282 ق) شیخ الاسلام و امام جمعه قزوین وی همسر قره العین بوده و سه فرزند پسر به نام های شیخ ابراهیم، شیخ اسحاق و شیخ اسماعیل از او داشت. شیخ عبدالله امام جمعه (م 1292 ق) مجتهد تحریر، فرزندان او شیخ محمد تقی امام جمعه و شیخ محمد علی و شیخ محسن شمس الدین مشهور به اشرف الدین حسینی، از علمای شیعه، میرزا ابوالقاسم (م ح 1296 ق) فرزند دیگر شهید ثالث، از مراجع تقلید، رئیس مطلق در قزوین، دارای دو پسر به نام های شیخ میرزا مهدی و شیخ ابوتراب، شیخ صادق ( 1218 – 1311 ق) فرزند شهیدثالث، از اعاظم علمای شیعه و مراجع تقلید، از مولفات وی شرح الانوار الفقاهه در چهار مجلد بزرگ است، او دارای هفت فرزند پسر روده که همگی از علمای مذهبی اند و مشهورترین آنان شیخ مهدی امام جمعه، شیخ میرزا هدایت الله، معروف به حاج مجتهد و شیخ فتح الله است. حاج مجتهد پس از ورود مجاهدین گیلان به قزوین به قنسولگری روس پناهنده می شود. اعتبار خود را از دست می دهد. حاج شیخ عیسی فرزند دیگر شهید ثالث نیز که مجتهد بود، به قنسولگری روس پناهنده شد. بر اثر این کار و صدور حکم ناسخ و منسوخ مورد توجه و احترام مردم نبود. شیخ نصرالله آل شهید ثالث (1309 – 1398 ق) فرزند شیخ میرزا هدایت الله از سرشناسان حوزۀ علمیه قزوین.

ورجاوند، 1964: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، صالحی

شاخه ای از آل برغانی. از ذریۀ ملامحمد صالح برغانی قزوینی حائری (م 1271 ق) فرزند ملامحمد ملائکه. او دارای هفت فرزند پسر بود. بعضی از علمای این خاندان عبارتند از: شیخ میرزا عبدالوهاب فرزند ملامحمد صالح، صاحب کتاب الحکمه البالغه در فلسفه و کتاب سوز و گداز. او دو فرزند داشت شیخ آقا بزرگ و شیخ آقا صدرالدین مشهور به عماد الاسلام، از زعمای فقهای کربلا، شیخ حسن (م 1281 ق) فرزند دیگر ملامحمد صالح، از مراجع تقلید و از ارشد شاردان شیخ مرتضی انصاری، کتاب تحفه الانام فی شرح شرایع الاسلام در چهار جلد از اوست. شیخ رضا (م 1310 ق ) فرزند دیگر ملامحمد صالح، از مجتهدان و پدر شیخ محمد حسین مشهور به شیخ آقا. قره العین چهره معتبر پر راز و رمز جنجال نیز دختر ملامحمد صالح بود که از نظر تسلط بر دانش علمی از علمای معتبر به شمار می رفت. شیخ میرزا علامه، شیخ میرزا علی نقی، شیخ محمد حسین مشهور به آقا حائری و فرزندانش و شیخ حسن دیگر افراد صاحب نام این خاندان هستند که بیشتر آن ها مقیم کربلا بوده اند.

ورجاوند، 1966-1965: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، عاقلی

سرسلسله این خاندان سلطان اویس نام داشته و از جمله سرکردگان کریمخان زند به شمار می رفته است. او در زمانی که خان زند در آشتیان اقامت داشت به یاری گروهی از جوانان از او نگهبانی می کرد. زمانی که خان زند به پادشاهی می رسد. فرماندهی قوای دشت قزوین را به وی می سپرد. با به قدرت رسیدن آقا محمد خان قاجار، سلطان اویس فرزند بزرگ خود شیر محمد را با هدایایی به نزد او می فرستد، و مورد توجه قرار میگیرد. با درگذشت آقا محمد خان، شیرمحمد فرمانده قوای پا رکابی فتحعلیشاه می شود و مدتی بعد دخترش پریزاد خانم به همسری فتحعلیشاه در می آید. احمد میرزا عضدالدوله در تاریخ عضدی او را زوجه بیستم فتحعلیشاه یاد می کند. او فرزندی نیاورد. پس از درگذشت فتحعلیشاه به قزوین بازگشت و ساکن شد. شیرمحمد در اوایل سلطنت محمد شاه در گذشت. فرزند بزرگ او شیخ محمد در کسوت روحانیت و چند سفر به عتبات رفت و در آنجا درگذشت. فرزند او ملا محمد نیز از روحانیون قزوین بود. او دو پسر و سه دختر داشت. پسربزرگش شیخ محمد و پسر کوچکتر او شیخ علی نام داشت که در کار تجارت بود و از قفقاز سماور وارد می کرد. شیخ  محمد معروف به فقیه – مدیر تا سطح، در حوزه علمیه قزوین تحصیل کرد و سپس به نجف رفت و به ادامه تحصیل پرداخت و از محضر استادانی چون میرزای شیرازی بهره گرفت و به درجه اجتهاد نائل آمد و به ایران بازگشت. مدتی در مدرسه سپهسالار قدیم به تدریس پرداخت و سپس به قزوین بازگشت و به کارتدریس طلاب همت گماشت. درنهضت مشروطیت به صف مشروطه خواهان پیوست. در استبداد صغیر به دستور میرپنج قاسم خان فرمانده قزاق قزوین به خرم دره تبعید شد و از آنجا به گیلان رفت و به اردوی سپهدار تنکابنی و سردار محیی پیوست. او بعد از شکست محمد علیشاه در کاربنیان گذاری مدرسه هایی به شیوه تازه با آزادیخواهان قزوین همکاری داشت. او کار تدریس شرح لمحه و جواهر را به عده ای از طلاب در خانه خود ادامه داد و در1314 درگذشت. شیخ محمد دارای پنج پسر و دو دختر بود. فرزندان پسر بیشتر به کار در آموزش و پرورش پرداختند. دکتر باقر عاقلی فرزند شیخ محمد از پژوهشگران و نویسندگان سرشناس کشور هستند که دارای حدود 20 تالیف در رشته تاریخ سیاسی معاصر می باشند. برخی از نواده های سلطان اویس نام خانوادگی علیخانی، فقیهی و آقا علی خانی را برگزیده اند.

ورجاوند، 1998-1997: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، عزیزی

سردودمان آن ها حاج شیخ عزیزالله از مردم طارم است. تعدادی از افراد این خاندان در رشته پزشکی و داروسازی دانش اندوخته اند و پزشگان سرشناسی چون دکتر صادق پیروز عزیزی و پرفسور مسعود عزیزی و پرفسور مسعود عزیزی از میان آن ها برخاسته اند.

ورجاوند، 1998: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، علوی

رئیس این خانواده حاج سید جعفر علوی معروف به شیر و خورشیدی است. او فرزند حاج سید حسن مجتهد است که در سفری که پدر و مادر به عتبات داشتند در سال 1267 ه.ش چشم به جهان می گشاید تا ده سالگی بیشتر در کربلا و نجف روزگار می گذرانیده است. او نخست مقدمات را در نزد پدر فرا گرفت و سپس با بازگشت به قزوین به فرا گرفتن علوم اسلامی در حوزۀ علمیه این شهر پرداخت و تا نزدیک به مرحله اجتهاد پیش رفت. او درادبیات عرب و فارسی دست داشت و به فارسی شعر می سرود و خطی خوش داشت. پیش از سال 1300 ه.ش دختر صدرالواعظین را به همسری برگزید و از این پیوند 7 دختر و دو پسر به دنیا آمد. پسرها به نام های سید جمال الدین و سید مهدی هستند. سید جعفر درجوانی سری پر شور داشت و از این رو به آزادیخواهان پیوست و در انقلاب مشروطیت جزو مجاهدین بود. او دست به انتشار نشریه ای به نام «فدای اسلام» زد. با تشکیل دادگستری جدید، بعد از گذرانیدن آزمون فقه و اصول پروانه وکالت دادگستری دریافت داشت و بیش از پنجاه سال به این شغل پرداخت. یکی از دختران او با شادروان حاج میرزا ابوالقاسم خرمشاهی ازدواج کرد.

ورجاوند، 1998: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، علوی شهید        

شاخه ای دیگر از خاندان برغانی، از ذریۀ ملاعلی برغانی قزوینی، برادر شهید ثالث، از سرشناسان این خاندان عبارتند از: شیخ محمد علی مشهور به ملا علی برغانی (م 1269 ق)، صاحب تفسیر العارفین، ریاض الاحزان (در هشت جلد) شیخ محمد و شیخ عبدالحسین پسران او از علماء و محج اسلام بودند. شیخ رضا آل شهیدی فرزند شیخ عبدالحسین نیز از سرشناسان عصر خود بود. پسر او شیخ علاء الدین نیز از مدرسین حوزه علمیه قزوین است.

ورجاوند، 1967: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، غیاثوند

این خاندان نیز بنیاد ایلیاتی داشته و بازمانده طایفه غیاثوند از ایلات کرد می باشند. بین طایفه های کرد باشنده منطقه قزوین، غیاثوند ها و چگنی ها از نظر تعداد خانوارهای بیشتری را در بر می گرفته اند. مینو در تعداد خانوارهای این طایفه را حدود 850 تا 900 ذکر کرده است. گفته شده که در زمان آقا محمد خان قاجار چهار صد خانوار از این طایفه به ریاست «خلف» نام از کرمانشاهان به منطقه قزوین کوچ داده می شوند. طایفه مزبور به چهار تیره تقسیم و در روستاهایی از دهستان های اقبال، رودبار و قاقزان سکونت می گزینند. «خلف» سردودمان غیاثوندها پسری بنام رحمت علی خان داشت که جانشین او گشت. مراد حاصل خان فرزند رحمت علی خان بعد از او مسئولیت طایفه را بر عهده می گیرد. رهبران و سرکردگان این طایفه در دوران قاجاریه و به ویژه در رویداد مشروطیت از جمله نقش افرینانی هستند که با تکیه بر قدرت سواران خود به موضع گیری می پردازند. مهم ترین چهره آن ها حاجی خان سالار حشمت ملقب به غیاث نظام است که در جریان حمله مجاهدین از رشت به قزوین به سود محمد علیشاه با آن ها به نبرد می پردازد. با کشته شدن غیاث نظام سرپرستی طایفه بر عهده فرزندش عزت الله خان غیاثوند ملقب به «امیرمجد» واگذار می گردد. او بعد از کودتای 1299 به سمت معاونت حکومت نظامی در تهران گمارده شد. برادر کوچکتر امیرامجد به نام سلطان اسفندیار خان مدتی فرماندهی سوار ژاندارمری قزوین را بر عهده داشت که در جریان کودتا با سواران خود به همراه نیروی قزاق به تهران رفت و به آجودانی و ریاست اسکورت سید ضیاء نخست وزیر کودتا منصوب شد. فرزند دیگر غیاث نظام قدرت الله خان نام داشت که لقب پدر باو رسید و مدت ها سمت شهرداری قزوین را بر عهده داشت. امیرامجد در پطروگراد تحصیل کرده بود. افراد وابسته به این خاندان می گویند که بعد از غیاث نظام اداره امور ایل بر عهده پسر بزرگ او عبدالله قرار گرفت که مرکزش در «دتیک» قاقزان بود. عبدالله خان از زن اول غیاث نظام بود. همسر دوم غیاث نظام تاج الملوک نام داشت و زن سومش دختر باقرخان کج کلاه از افراد ایل چگنی بود. او فردی قدرتمند بود که سواران زیادی در اختیار داشت. غیاث نظام در سوارکاری و تیراندازی از مهارت زیادی برخوردار بود. غیاث نظام شش پسر به نام های عبدالله خان، رحمت الله خان، ناصرخان، قدرت الله خان (امیرامجد)، عزت الله خان و اسفندریار خان داشت. غیاثوندها به چهار خاندان یا تیره تقسیم می شوند: غیاثوند، غیاثوند غیاثی، غیاثوند قیصری و غیاثوند قیصری پرچم کن (اشاره است به کندن پرچم روسیه از سردرخانه غیاث نظام به وسیله همسر او تاج الملوک).

ورجاوند، 2035-2034: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، فشندی

شاخه ای از آل برغانی، سرسلسله آن ها شیخ محمد تقی فشندی صاحب ذخایر المجین فی شرح دیوان امیر المومنین در بیست و یک جلد است. شیخ محمد علی مشهور به شیخ حمزه علی فرزند شیخ محمد تقی، از علمای قزوین و از کوشندگان در راه مشروطیت است. کتاب وقایع الایام از آثار اوست.

ورجاوند، 1967: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، کاکاوند

این خاندان از طایفه های کرد ساکن سرزمین قزوین به شمار می روند. آن ها در روستاهای دهستان قاقزان به گونه یکجا نشین روزگار می گذراندند. شخصیت معروف این طایفه در دوران درگیری محمد علی میرزا و مشروطه خواهان به نام «مسیح خان کاکاوند» به حمایت از محمد علیشاه برخاست و به دستور او برای جلوگیری از ورود مجاهدین به شهر، خود را به قزوین رسانید و با سوارانش در دو کاروانسرای بیرون دروازه رشت موضع گرفت. او از هنگام حمله مجاهدین در شب تا ظهر فردا با تمام نیرو به مقاومت پرداخت و زمانی که دیگر فشنگی در اختیار نداشت تسلیم شد. مجاهدین او را به زندان انداختند و پس از استقرار مشروطیت مسیح خان را آزاد کردند. در جریان آشوب سالار نیز قونسول روس اداره شهر را به او سپرد. بادر گذشت مسیح خان پسرش ایلخانی مسئولیت طایفه را بر عهده گرفت و بعد از او پسرش احمد خان به ریاست رسید. سرهنگ ابوالقاسم کاکاوند از دیویزیون قزاق از سرشناسان این طایفه بود که درجریان کودتای 1299 رضا خان و سید ضیاء به ریاست دفتر وزارت جنگ گمارده شد.

ورجاوند، 2043: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، کامبخش

کامران میرزا عدل الممالک یکی از شاهزادگان قاجار است که به اعتباری تمامی دوران زندگیش رادر قزوین گذرانیده است. او فرزند اکبرمیرزا بود. او از سرشناسان قزوین به شمار می رفت و عین السلطنه در یادداشت های خود از او نام می برد. عدل الممالک مدتی سرپرستی ارمنیان قزوین را بر عهده داشت. او با دستگاه قنسولگری روس در ارتباط بود و پسرش که بعدها از سران حزب توده گشت در مدرسه روس ها درس می خواند و در همانجا بود که روسی را فرا گرفت. از کامران میرزا دو سند در دست است، یکی مربوط به سال 1331 ه.ق و دیگری به تاریخ سال 1338 ه.ق.

ورجاوند، 2000-1998: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، گلریز

سردودمان سید علی النقی نام داشت. سید آقا نوه سید علی نقی دکان عطاری و داروفروشی داشت. او دارای چهار پسر و شش دختر بود که یکی از پسرهای او شادروان محمد علی گلریز سرهنگ ارتش بود. این مرد پرتلاش با شوری هرچه تمامتر دو جلد کتاب پر حجم «مینودر» را درباره شهر خود نوشت که جلد دوم آن بعد از درگذشت او انتشار یافت.

ورجاوند، 2001: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، مافی

مافی ها بنا بر نوشته «مجمل التواریخ گلستانه» یکی از ایلات سیزده گانه «ایلات وند» به شمار می رفتند که جزء اتحادیه ایلات مزبور و زندیه بودند و در به قدرت رسانیدن کریمخان زند نقشی عمده بر عهده داشتند. بعد از به قدرت رسیدن آقا محمد خان قاجار، مافی ها را از فارس کوچاندند، در طهران و قزوین و کرمانشاهان و ملایر و تویسرکان به مناسبت حال بعضی را در شهر و پاره ای را در دهات و جمعی را به قانون ایلیت ییلاقی و قشلاق محل و منزل تعیین کردند. خود مهدی خان (از سران مافی) و محمد نظر خان و بعضی از خوانین جزء با هزار نفر سواره همه وقت ملتزم رکاب بودند. پسری از مهدیخان که اسمش تیمورخان بود بر حسب ادارۀ خاقان شهید سمت ذکری مخصوص به عنوان یوزباشی گری جهانبانی در شیراز ملتزم رکاب خاقان معقور بود (یعنی فتحعلیشاه). پس از اینکه خاقان معقور بر اریکه سلطنت جلوس فرمود در اندک زمانی مهدیخان مرحوم شد و چون در آن اوان سرکردگی و ریاست ایل اهمیت عظیمی داشت تیمورخان را سرکردۀ طایفۀ مافی کردند. در سنۀ 1237 که تیمورخان و محمد نظر خان مرحوم شدند رکن الدوله (علی نقی میرزا پسر فتحعلیشاه، حکمران قزوین) بنا به میل مفرطی که نسبت به میرزا نبی خان و برادرهایش داشت (میرزا نبی پدرحاجی میرزا حسینخان سپهسالار و یحیی خان مشیرالدوله) خواست ریاست ایلات قزوین را که به اصطلاح زماتا هذا سرتیپی کل باشد به میرزا نبی خان راجع کند، قبول این مطلب بلکه شنیدن چنین حرفی فتح الله خان و شریف خان که نبیره های تیمورخان بودند قرع سمع می کرد بلکه فوق الطاقه بود. آن ها به عباس میرزا تظلم می کنند و ولیعهد طی نامه ای رد 1238 از آن ها می خواهد که با پنجاه نفر از نجبا و شناختگان طایفه در آذربایجان به او ملحق شوند. در آن زمان طایفه مافی در روستاهای باقرآباد حاج تپه، حسین آباد رکنی، حسین آباد مافی، میان پالان و پاپلی کردها (در بشاریات) و میانکوه در فشگلدره زندگی می کردند. گروه دیگر از طایفه مافی نیز بنابر گفته بازماندگان آن ها در زمان مظفرالدین شاه از منطقه ای میان کرمانشاه و کامیاران به نام پشت کوه به دهستان بشاریات قزوین کوچ داده می شوند و در روستاهای آن از جمله: زاغه، باقر آقاد، مالی آباد و کوندج در مسیر قزوین به کرج ساکن می گردند. آن ها مدت ها در زیر چادر می زیستند و به دام پروری روزگار می گذرانیدند. رئیس آن ها در آن زمان خسرو خان مافی بود. بعد از او پسرش قلی خان ریاست را بر عهده می گیرد. مدتی بعد میان او و دامادش اصغر مافی اختلاف بروز می کند و اصغر مافی به ریاست می رسد. این دوران مصادف است با پادشاهی احمد شاه و زمانی که قزوین در عمل در اشغال روس ها قرار داشته، به گفته آقای محمد مافی فرزند اصغر مافی، روس ها در شریف آباد مسابقه تیراندازی ترتیب می دهند که اصغر مافی در آن به عنوان  بهترین تیرانداز برگزیده می شود. به همین دلیل از سوی احمد شاه لقب «مظفر لشگر» طی فرمانی به او داده می شود. او در رویداد مشروطیت باجمعی از سواران مافی به همراه میرزا حسن شیخ الاسلام به طرف تهران حرکت می کند که کرج خبر پیروزی مشروطه خواهان را دریافت و باز می گردد. در زمان او این شاخه از طایفه مافی در منطقه زیر قزوین دست به ساخت و ساز خانه می زنند. مافی های این بخش از قزوین پیش از ایجاد امنیه و ژاندرمری به عنوان قراسوران محافظت از راه قزوین به کرج را بر عهده داشتند. بعداز مظفر لشگر مسئولیت آن ها بر عهده پسر او باقر مافی قرار می گیرد. مظفر لشگر دارای 8 پسر و چهار دختر بود. خانه پدری مافی ها در قزوین در «ملک آباد» قرار داشت. این شاخه از طایفه «عنوان مافی» را مربوط به خود می دانند و مافی های دیگر را «نظام مافی» می شناسند. از میان مافی های قزوین در دوران قاجار چهره های سرشناسی برخاسته اند که از اعتبار و موقعیت چشمگیری برخوردار بودند. از آن جمله می توان از دو شخصیت زیر نام برد که به اعتباری مربوط به شاخه «نظام مافی» هستند. 1- حسینقلی خان مافی 2- رضاقلی خان مافی.

ورجاوند، 2046-2043: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، مجابی و نقیب السادات

سردودمان این خاندان که به چهل پسرن نیز معروف می باشند، حاج سید اسماعیل شیرازی بوده که نبش را به ابراهیم مجاب فرزند بلافصل «محمد العابد» ابن امام موسی بن جعفرعلیه السلام می رسانند. به این ترتیب اصل خاندان مجابی به سادات شیرازی بر می گردد. سید اسماعیل شیرازی بیش از چهل فرزند داشت که بیشتر آن ها در کسوت روحانیت قرار داشتند و به کار وعظ و خطابه می پرداختند. در آغاز دوران محمد شاه سه تن از فرزندان او به نام های سید مهدی، سید کاظم و سید مسلم راهی قزوین میشوند چنانکه هشت تن از اولاد او نیز در تهران ساکن می گردند و همه به کار وعظ و خطابه می پردازند. فرزندان سید کاظم شعبه خاندان «نقیب مجابی» یا نقیب السادات را تشکیل می دهند که رئیس این شعبه حاج اسماعیل نقیب السادات را تشکیل می دهند. که رئیس این شعبه حاج اسماعیل نقیب السادات فرزند چهارم آقا سید کاظم می باشد. فرزند او حاج سید صادق نقیب مجابی گذشته از کار وعظ و خطابه روزنامه «صلاح بشر» را منتشر می کند. به آزادیخواهان تمایل داشته است. دیگر فرزندان حاج اسماعیل نقیب السادات عبارت بودند از: سید مسعود نقیب مجابی که او را از واعظان خوش بیان و آگاه به دانش تاریخ یاد کرده اند. فرزند دیگر او «سید عابدین» نام داشت. سید علی مجابی فرزند سید عابدین نیز یکی دیگر از شخصیت های معتبر خاندان مجابی است. او صاحب امتیاز و مدیر مسئول روزنامه با ارزش «رعد» بود که با اعتباری خاص سال ها در قزوین انتشار می یافت. او را نیز از بنیان گذاران صنعت چاپ قزوین باید به شمار آورد. سید علی مجابی قلمی تند داشت و با قاطعیت موضع گیری می کرد. سید مهدی شاخه دیگر خاندان مجابی ها را تشکیل می دهد. دوتن از فرزندان او به نام های حاج سید غلامحسین واعظ مجابی و سید ابوتراب شناخته شده تر هستند. حاج سید غلامحسین از واعظان خوش بیان به شمار می رفت که به خوبی از اداره منبر بر می آمد. او در سن بالا (حدود 90 سالگی) نیز با صدایی رسا به منبر می رفت و به کار وعظ می پرداخت. پسر بزرگ او سید رحمت الله واعظ مجابی مورد احترام مردم شهر، به ویژه ساکنان خیابان مولوی قرار داشت. فرزند بزرگ سید رحمت الله حاج سید جعفر ادیب مجابی نیز از واعظان پر آوازه قزوین بود. اوتحصیل فقه و اصول را در نزد علمای قزوین فرا گرفت و علم کلام را درمدت توقف حاج سید یحیی واعظ یزدی در قزوین نزد او آموخت. شادروان ادیب مجابی بنیانگذار روزنامه معروف «بازپرس» در قزوین بود که از سال 1304 به انتشار آن پرداخت. این روزنامه با توجه به دوران طولانی انتشار آن از یک سو و گوناگونی مطالب و به ویژه خبرهای آن از جمله سندهای با ارزش دوران معاصر قزوین به شمار می رود. پسر سید ابوتراب پسر دیگر حاج سید غلامحسین مجابی ، سید علاء الدین مجابی نام داشت. او نیز به کار انتشار روزنامه «صدای قزوین»  پرداخت که طولانی ترین روزنامه انتشار یافته در قزوین به شمار می رود. دوره این روزنامه نیز از جمله سندهای جالب مربوط به شهر قزوین به شمار می رود. سید علاء الدین مجابی چندین دوره به عضویت انجمن شهر قزوین برگزیده شد. سید علی مجابی معروف به «آقا یحیی رئیس» فرزند سید حبیب الله، فرزند سید مسلم نیز از جمله افراد سرشناس خاندان مجابی بوده و مدتی سمت نیابت تولیت آستانه امامزاده سلطان سید محمد (ع) را در قزوین بر عهده داشته است.

ورجاوند، 2004-2002: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، محصص

نیای این خاندان عهده دار وصول مالیات و «حصه» کننده آن بوده از اینرو به محصص معروف شده اند. جد بزرگ آن ها میرزا «مطیعا» برادر میرزا بزرگ خان بود که مدت ها حکومت خلخال را داشت. پسر میرزا مطیعا، میرزا ابوتراب نام داشت که وزارت قزوین بر عهده او بود. او با دختر حاج حسینعلی پسرجاج اسماعیل آشوری ازدواج کرد. میرزا ابوتراب سه دختر و سه پسر داشت. یکی از پسرها به نام میرزا ابوالقاسم قشار نیز سمت وزارت قزوین را عهده دار بود. پسر سوم میرزا بزرگ و برادرزاده میرزا مطیعا، نیز از افراد برجسته این خاندان است. نام او میرزا عنایت الله معروف به مشیرالرعایا بود که مدت ها سمت کدخدایی محله «آخوند» یا روی کار آمدن سوئدی ها از کار برکنار گشت. آقای ابوالقاسم محصص خوشنویس معروف شهر قزوین از نوادگان میرزا ابوتراب قشار، وزیر قزوین به شمار می روند.

ورجاوند، 2004: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، معتمدی

نام خانوادگی این خاندان از لقب هدایت الله خان سالار معتمد گرفته شده است. جد سالار معتمد فردی به نام حاج زین العابدین از معاصران آغامحمد خان و فتحعلیشاه بوده است. حاج زین العابدین سه پسر به نام های: میرزا بنی خان – میرزا موسی خان و ابراهیم خان داشت. میرزا نبی خان دارای چهار پسر بود که عبارت بودند از: حاج میرزا حسین خان سپهسالار – حاج میرزا یحیی میرزا خان (وزیر خارجه) – نصرالله خان نصرالملک امیرتومان – عبدالله خان علاء الملک. میرزا موسی خان دارای سه پسر بود به نام های : میرزا جعفر خان – امان الله خان و میرزا شفیع خان. امان الله خان دارای دو پسر به نام های هدایت الله خان و حبیب الله خان بود. هدایت الله خان با لقب سالار معتمد به فرماندهی یکی از فوج های قزوین رسید. همسر اول او دختر میرزا ابوتراب وزیر بود. حاصل این ازدواج دو دختر و دو پسر بود. پسر بزرگتر رضا خان و پسر کوچکتر محمود خان نام داشتند. محمود خان مدتی بعد لقب نخستین پدر را دریافت کرد و به صارم لشگر معروف شد. یکی از دخترها نیز به همسری موثق همایون در آمد. با در گذشت همسر اول، سالار معتمد با دختر اسعد سلطنه فرمانده فوج دیگر قزوین ازدواج کرد. مصطفی خان اسعدالسلطنه که مردی قوی هیکل بود در قزوین ملک و باغ داشت و از شخصیت های معروف به شمار می رفت. سالار معتمد از زن دوم خود دارای دو پسر و سه دختر دیگر گشت. پسرها عبارت بودند از ابوالحسن خان و تقی خان یکی از دختر ها به همسری موثق دیوان در آمد. تقی خان اولادی ولی ابوالحسن خان دو پسر به نام های مسعود و ناصر داشت. مسعود معتمدی به درجه سرلشکری رسید. رضا خان معتمدی دو پسر به نام های: امان الله خان و نصرالله خان و محمود خان صارم لشگر نیز چهار پسر به نام های زیر داشت: ابراهیم خان – نبی خان، احمد خان و جعفر خان، حبیب الله خان پسر دیگر امان الله خان و برادر سالار معتمد نیر دارای دو پسر به نام های: سرهنگ باقرخان امیردیوانی و سرهنگ کاظم خان امیردیوانی بود. در قباله ازدواج سالار معتمد با دختر اسعدالسلطنه از او با لقب نخستینش یاد شده است.

ورجاوند، 2006-2005: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، میرمیران

خاندان میرمیران از خانواده های فرهنگی شهر قزوین به شمار می روند. درباره پیشینه این خاندان، اطلاعاتی را از آقای محمد میرمیران که سالیانی دراز به فعالیت های فرهنگی در قزوین و دیگر شهرها اشتغال داشته اند جویا شدم. به نوشته فرهنگ معین، واژه میرمیران، یا امیرامیران عنوانی بوده که در دوره تیموری و صفوی به سادات محترم داده می شده است. عبدالواسع جبلی در چند مورد شمس الدوله قطب الدین میرمیران منکبه سپهدار را ثنا گفته است. قطب الدین میرمیران از جانب سنجر در هرات حکومت و یا آن را در تیول داشته است. در عهد صفوی نیز با نام غیاث الدین محمد میرمیران برخورد می کنیم که وحشی بافقی در دیوانش از او یاد کرده است.

ورجاوند، 2007-2006: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، نوربخش (سررشته داری) شعاع لشگر

میرزا حسین خان سررشته داری (نوربخش) از خاندان سررشه داری ها به شمار می رود که بعدها نام خانوادگی نوربخش را بر می گزیند او از شاگردان مدرسه روس ها بود و به دلیل آشنایی به زبان روسی در قنسولگری روس به کار پرداخت و همکار موثق دیوان بود. سپس در قزوین در اولین مدرسه جدید شهر به شغل معلمی پرداخت. میرزا حسین خان دختر ابراهیم خان شعاع لشگر، سررشته دار فوج قزوین را به همسری گرفت. شعاع لشگر از سرشناسان شهر بود.

ورجاوند، 2007: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، نوروزی

سردودمان خاندان نوروزی در قزوین روانشاد و حاج ملا نوروز بود که بر علم فقه و حدیث تسلط داشت. مرحوم حاج ملا نوروز پنج پسر و سه دختر داشته که پسران همه راه پدر را پیش گرفته یکی از آنان معروف به حاج میرزا حسین، از خطیبان و واعظان برجسته زمان خود بود. عارف قزوینی در شرح حال خود درباره او نوشته است. پسر دیگر حاج ملا نوروز، حاج میرزا یحیی واعظ بود که او نیز دارای شش فرزند به نام های: 1- میرزا یوسف نوروزی (سلطان الواعظین) 2- میرزا اسدالله و اعظ نوروزی مدیر روزنامه نوروز قزوین  3 و 4 – میرزا فضل الله و میرزا نصرالله نوروزی که هر دو در خدمت آموزش و پرورش بودند. 5- میرزا محمد نوروزی یکی از پیشکاران دکتر محمد مصدق در بیمارستان نجمیه. 6 – آخرین فرزند، علی نوروزی مدیر روزنامه نوروز ایران.

از دیگر فرزندان حاج ملا نوروز، مرحوم عبدالغنی واعظ می باشد که فرزند ارشد ایشان مرحوم حاج میرزا محمد تقی نوروزی، دبیر زبان عربی دبیرستان های قزوین بود. از مهمترین فعالیت های فرهنگی این خاندان می توان به انتشار روزنامه نوروز به مدیریت آقا میرزا اسدالله نوروزی فرزند حاج میرزا یحیی اشاره کرد. میرزا اسدالله نوروزی از حدود سال 1300 ه .ش هم در کار وعظ و خطابه به در منبر بود و هم با نوشته های خود به فعالیت فرهنگی می پرداخت. به اعتباری از 1304 تا 1306 کوشش کرد تا سرانجام توانست امتیاز روزنامه را به دست آورد. روزنامه اش چند بار توقیف شد ولی با پشتکار تا پایان عمر در کار انتشار آن همت به خرج داده او در کارهای آموزشی و توسعه سوادآموزی در قزوین از پیشگامان بود. او وصیت کرد تا فرزندانش روزنامه نوروز را همچنان انتشار دهند. از این رو سومین فرزند او بهاء الدین نوروزی با تجدید امتیاز، نوروزرا تا پنجاه سالگی آن انتشار داد ولی به دستور دولت هویدا چاپ آن مانند تعداد زیادی از روزنامه ها در تهران و شهرستان ها ممنوع گردید. از میرزا اسدالله نوروزی چهار فرزند به جای مانده که گذشته از بهاء الدین نوروزی، یکی در ارتش، یکی در دادگستری و یکی در آموزش و پرورش به خدمت مشغول گشتند.

ورجاوند، 2018-2017: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، وکیل گیلانی

وکیل التجار گیلانی از کارگزاران میرزا کوچک خان برای خرید اسلحه به قزوین می آید، انگلیسی ها او را به جرم همکاری با میرزا دستگیر و به هند می برند. بعد از یک سال و اندی به قزوین بازگشته در آنجا ساکن می شود و با فاطمه خانم دختر احمد علی شریفی قزوینی (سالار وحید) ازدواج می کند. و در قزوین ماندگار می شود. خاندان فاطمه خانم به شریف خان قزوینی از مستوفیان دستگاه فتحعلیشاه منسوب است، پسر شریف خان علیمحمد خان ملقب به «معین السفرا» بود. او دو پسر داشت به نام های احمد علی و دیگری محمود خان. آقای داود وکیل گیلانی شهردار پیشین قزوین یکی از فرزندان ایشان است.

ورجاوند، 2018: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، هندی

خاندان هندی به اعتبار سندهای موجود در خانواده از جمله خاندان های قدیمی قزوین هستند که از زمان نادر شاه افشار در این شهر باشنده گشته اند. براساس شجره نام این خانواده، زمانیکه نادر از هند باز می گردد، جمعی از «نواب» را با خود به ایران می آورد و در بعضی شهرها و ازجمله قزوین ساکن می سازد. خاندان هندی خود را از آن جمع دانسته و پدر حاج کلبعلی سرسلسله خاندان را از هند می دانند که در شهر حیدر آباد دکن زندگی می کرده است. حاج کلبعلی در قزوین ساکن می شود و به کار زراعت می پردازد. فرزندش حاجی کاظم است که خاندان هندی او را سازنده آب انبار حاجی کاظم در قزوین می دانند. فرزند حاجی کاظم، آقا محمد علی نام داشته که در شجره نامه از او به عنوان رئیس خاندان «بازرگانی» یاد شده است. پسر محمد علی، حاج محمد مهدی و پسر او محمد باقر نام داشته اند. از زمان زندگی آقا محمد باقر چهار سند در دست است. فرزند آقا محمد باقر ، آقا میرزا رضا نام داشت. داغلان و رامشان از املاک میرزا رضا بود. برادر میرزا رضا به مشهد می رود، شجاع الدوله از دختر او خواستگاری می کند و بعد از ازدواج، این خانواده به قوچان می روند و بعدها شناسنامه فرهمند می گیرند. میرزا رضا دارای شش پسر به نام های: عنایت، هدایت، محمد تقی، محمد علی، محمد مهدی و محمد باقر بود. پسر بزرگش عنایت که فرد شلوغ و ناآرامی بود، مدتی جزء مجاهدین قرار داشت. میرزا محمد تقی در کار تجارت بود و در سرای سعدالسلطنه حجره داشت. هدایت و باقر در قزوین خیاطی داشتند و دو نفر دیگر یکی افسر و یکی کارمند اداره راه بودند. هندی ها در محله آخوند ساکن بودند و کوچه ای به نام آن ها نامگذاری شده بود. میرزا رضا در سلطان سید محمد به خاک سپرده شده است.

ورجاوند، 2020-2018: 1377

فارس، قزوین، خاندان ها، یارافشار

یارمحمد خان افشار پسر حسنخان (سیف السلطنه) او پس از پدر و پدر بزرگ که هر دو سمت آجودان باشی کل را دارا بودند به این سمت برگزیده شد. او پس از فوت پدر منصب «سردار کل» را به دست آورده لقب او چون پدربزرگش الهیارخان و پدرش حسنخان، «سیف السلطنه» بود. یار محمد خان مدرسه نظام دارالفنون را به پایان برد و به خدمت وزارت جنگ در آمده در 1326 ه.ق رئیس قوای آذربایجان شد و به تبریز رفت. بعد از خیزش مردم تبریز به اروپا رفت و بعد از فتح تهران به ریاست قشون خراسان منصوب شد. در دوره سوم مجلس شورای ملی در 1333 ه.ق از بجنورد به عنوان وکیل مجلس انتخاب شد. در محرم سال 1334 ه.ق با دیگر مهاجرین از تهران حرکت کرد و مدتی در اسلامبول توقف داشت. در بازگشت از کارهای حکومتی کناره گرفت و در ملک خود در قزوین به کار زراعت پرداخت و در 1315 در بندر پهلوی بر اثر سکته قلبی در گذشت. خانه او در شهر قزوین در محله در کوشک واقع بوده که ملک آن به آقا شیخ ابراهیم الموتی تعلق داشت. پسر او به نام پرویز یارافشار که دوره دانشکده مکانیکی نیروی دریایی و نیز را به پایان برده بود، در دوره های 18 و 19 و 20 مجلس شورای ملی وکیل جقزوین بود. دختر یارمحمد خان به نام فرنگیس خانم به همسری محمد حسین رکنی از خاندان رکنی های قزوین در آمد.

ورجاوند، 2024: 1377

به ما در تکمیل اطلاعات این قسمت کمک کنید

ارسال اطلاعات
slot deposit 10 ribu
slot deposit qris
spadegaming
pg soft
habanero
cq9
slot garansi kekalahan