فارس، شیراز، بزرگان (ن،و)

فارس، شیراز، بزرگان، ناصرالدین بیضاوی

قاضی القضاه ناصرالدین بیضاوی از جمله کسانی است که در تاریخ ادبیات عرب هم شهرت به سزا دارد. اشتهار بیضاوی به علت تألیف تفسیر بسیار معروفی است که اسرارالتنزیل نام دارد. علاوه بر این تاریخی به زبان فارسی تصنیف کرده است که به نظام التواریخ مشهور است. وسعت اطلاع بیضاوی در تفسیر مورد تمجید اهل فن قرار دارد. کتاب نظام التواریخ خلاصه ای از تاریخ از زمان آدم ابوالبشر تا زمان زندگی مولف است. از تألیفات دیگر او منهاج الوصول الی علم الاصول است. در تاریخ وفات او اختلاف است، ولی قدر مسلم این است که در سال 719 ه.ق زنده نبوده است. مدفنش در گورستان جرنداب تبریز است.

پدر قاضی موسوم بود به امام الدین بیضاوی که از فضلای بنام روزگار خود بود و سعدی در مدح او اشعاری سرود، وی نیز چند سال متکفل شغل قضاوت شیراز بود، به تدریس علاقه وافری داشت و از جمله شاگردان وی شیخ صدرالدین مظفر و مولانا نورالدین عبدالقادر است. مصنفات محی السنه را نزد شمس الدین عبدالرحیم سرستانی خواند، در سنه 675 ه.ق درگذشت و در صفه جنوبی مدرسه مقربیه در بازار بزرگ (بازار حاجی فعلی) مدفون شد. این مدرسه توسط امیر مقرب الدین مسعود بن بدر وزیر اتابک ابوبکر بن سعد ساخته شد.

مهراز، 201- 200: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، نسیمی شیرازی

سید عمادالدین نسیمی از سادات قرن نهم و از محققین زمان خود بود. در سال هشتصد و چهل و اند، به علت عقاید وحدت وجود، بردار کشیده شد و جسدش را خارج قریه زرقان واقع در چهار فرسنگی شمال شرقی شیراز دفن کردند که اکنون زیارتگاه مردم است.

مهراز، 308: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، نیاز خوشنویس

میرزا سیدعلی نیاز مشهور به خوشنویس از فقها و حکما و اطباء و شعرا و خطاطان قرن دوازدهم هجری است. در سال 1197 ه.ق متولد شد. نزد پدرش میرزا حسنعلی طبیب، حکمت و طب را آموخت فقه و اصول را نیز نزد خالوی خود حاجی میرزا ابراهیم فرا گرفت و بر رموز خوشنویسی هم نزد خواجه ابوالحسن فسائی که شاگرد درویش عبدالمجید شکسته نویس بود، آگاه گردید. نزدیک به چهل سالش بود که به هندوستان رفت و پس از دو سال توقف و سیاحت در آن دیار به شیراز بازگشت. از این پس نیاز دچار فقر و تنگدستی گردید. املاک اجدادی را فروخت و وام های خود را ادا کرد و سرانجام در سال 1263 ه.ق درگذشت. از آثار نیاز یکی مثنوی فیروز و نسرین است که شامل دو هزار و پانصد بیت است. دیوان اشعارش نیز در حدود پنج هزار بیت است. نسخه هایی از دواوین شعرای بزرگ را با خط خود نگاشت.

مهراز، 368: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، وزیران اتابک ابوبکر بن سعد

اتابک ابوبکر سعدبن زنگی دو وزیر لایق و باکفایت و دیندار و دانش پرور و مردم دوست داشت. یکی از آنان امیر مقرب الدین ابوالمفاخر مسعود بن بدر و دیگری امیرفخرالدین ابوبکر نصر حوایجی است. اکنون بشرح حال این دو وزیر می پردازیم:

امیرمقرب الدین مسعود: مردی متعبد که در منصب وزارت با وجود وقوع تصادماتی که در چنین مشاغل با حریفان و حسودان و سخن چینان روی می دهد، هیچگاه درصدد آزادگی برنیامد و در برابر تنگ نظران پیوسته روش اغماض را در پیش می گرفت. با وصف بر این غالباً دشمنانش با رسوائی روبرو می شدند و جز خواری نصیبی نداشتند. اتابک ابوبکر نظر به اعتماد و وثوقی که به او داشت، کلیات و جزئیات امور را به او رجوع می کرد. وی معتقد مشاریخ و ائمه صلحا بود و در بازار بزرگ یعنی محل فعلی بازار حاجی مدرسه ای به نام مدرسه مقرب بنا کرد و محاذی آن رباطی ساخت که به مسجد جامع متصل بود. در جوار رباط دارالحدیث و درالشفائی هم احداث نمود. همچنین در مقابل مسجد نوسقایه ای ساخت که در شیراز نظیر نداشت. املاک زیادی برای ابنیه خیر وقف فرمود و بطوریکه صاحب شیراز نامه می نویسد تا زمان وی یعنی قرن هشتم این آثار نیکوکارانه مورد استفاده عموم بوده است. در اواخر سال 661 ه.ق که اتابک سلجوقشاه بن سلغر تمام شحنگان مغول را با زن و فرزند از دم تیغ گذرانید و بر اثر این فته هولاکو فرمان داد تا لشکرهای اصفهان، لرستان، یزد و کرمان، به شیراز حرک کنند. این امیر مقرب الدین مسعود با سادات و قضات و اکابر و اعیان شیراز خود را آماده دفع فتنه کرد. بدین ترتیب که دستور داد دسته ای با قرآن و جمعی با مطربان و آلات موسیقی به استقبال سردار مغول امیرالتاجو برود و خود با او از در مذاکره درآمد و بیگناهی مردم شیراز را در این فتنه بیان داشت. امیرالتاجو از قتل و نهب و غارت شیراز چشم پوشید و سر به دنبال سلجوقشاه گذاشت. بدین ترتیب این مرد بزرگ حق عظیمی بر گردن مردم شیراز پیدا کرد و اهالی در اعتقاد خود نسبت بدو را مسخ شدند. امیر مقرب الدین مسعود پس از آن دیگر عمر زیادی نکرد و در سال 665 ه.ق درگذشت. اگرچه مدفن او را ذکر نکرده اند ولی باید حدس زد که به رسم زمان در رباط خویش در همان جنب مسجد جامع تقیق دفن است. در محل رباط مقرب اکنون زاویه ای نسبتاً وسیع واقع است که در آنجا مردم به عبادت مشغول می شوند.

ابوبکر حوایجی: وزیر دیگر، امیر فخرالدین ابوبکر نصر حوایجی است. وی ابتدا جزو حوایجیان مطبخ اتابکی بود. پس از چندی بر اثر جدیت و هوشمندی و درستکاری و زیرکی ارتقاء پیدا کرد و چندان جلب اعتماد نمود که به رتبه امارت و سپس وزارت رسید. فخرالدین در بلند همتی و سخاوت و نیکوخواهی و همچنین تربیت ائمه و دانشمندان و دستگیری یتیمان و زنان بیوه و احداث ابنیه خیر نظیر حمام و سقایه و مسجد و دارالحدیث و دارالشفا ضرب المثل بود. سعدی در مقدمه گلستان، زبان به مدح او گشوده و گوید «در دیگر عروس فکر من از بی جمالی سر بر نیاورد و دیده یاس از پشت پای خجالت برندارد و در زمره صاحبدلان متجلی نشود، مگر آنکه متجلی گردد به زیور قبول امیرکبیر عالم عادل فخرالدوله ابوبکر ابی نصر که ممدوح اکابر آفاق است و مجموع مکارم اخلاق. هر که در سایه عنایت اوست».

امیر فخرالدین ابوبکر در زمان اتابک محمدبن ابی بکر و کفالت مادرش ترکان خاتون در سال های بین 650 و 651 ه.ق بطور پنهانی به دستور ترکان خاتون به قتل رسید و احتمال دارد که وی نیز در رباط خود در مصلی مدفون شده باشد.

مهراز، 442- 440: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، وصاف شیرازی

ادیب شرف الدین عبدالله بن فضل الله شیرازی معروف به وصاف الحضره و متخلص به شرف در سال 663 ه.ق در شیراز تولد یافت. تحصیلات خویش را در زادگاهش به اتمام رسانید. پدرش در قحطی سال 698 ه.ق درگذشت و خودش وارد دستگاه دولتی شد. وصاف در دستگاه خواجه صدرالدین احمد خالدی و خواجه رشیدالدین وزرای منحول مقامی شامخ داشته و حتی در ردیف معاریف و اعیان دربار غازان خان و اولجایتو درآمد و خواجه سعدالدین محمد ساوجی وزیر نسبت بدو توجه و عنایت خاص داشت. وصاف در سایه علم و ادب و حافظه قوی و اطلاعات وسیع خود توانست در مدت کوتاهی مورد توجه ایلخانان مغول قرار گیرد. از سال 697 ه.ق که سی و چهار سال بیشتر نداشت، شروع به نوشتن تاریخ معروف خود کرد که آن را (تجزیه الامصار و تخرجیه الاعصار) نامید. پنج سال بعد، وقتی غازان خان عازم شام بود، در کنار فرات قسمتی از آن را به عرض رسانید و مورد عنایت ایلخان قرار گرفت. در سال 712 ه.ق نیز قسمتی دیگر را از نظر سلطان محمد خدابنده گذرانید. وصاف شعر نیز می سرود، اما لغات مغولی در اشعار خود زیاد به کار می برد و همین عیب باعث شد که از این جنبه معروفیتی پیدا نکند. تمام شهرت او بخاطر تاریخ وصاف است که دنباله تاریخ جهانگشای جوینی به حساب میآید. در تاریخ وصاف وقایع بین سال های 652 تا 728 ه.ق تشریح شده است. وصاف با وجودی که در دستگاه دولتی کار می کرد، در تاریخ نویسی رعایت انصاف و بی طرفی و واقع بینی را نموده است و به قول ملک الشعراء بهار، از این حیث بعد از ابوالفضل بیهقی بی نظیر بوده است. آنچه از احساسات شخصی او می توان استنباط کرد این است که در دل نسبت به مغولان کینه داشت و این کینه را بطور غیرمستقیم در شرح وقایع ابراز داشته است. قبر وصاف اکنون در شیراز بین حافظیه و چهل تنان در کنار مزار شمشیرگر قرار دارد. تا چند سال پیش قطعه کوچکی از سنگ قبر باقی مانده بود، ولی اینک سنگ قبرش تجدید شده و اطراف آن نیز حصاری کشیده اند تا از دستبرد زمین خواران محفوظ بماند.

مهراز، 243- 242: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، وصال شیرازی

ابواحمد محمد شفیع ملقب میرزا کوچک فرزند محمداسماعیل متخلص به وصال از شعر و ادیبان و خوش نویسان معروف عصر خویش بود. جد سوم او در زمان سلاطین صفویه عامل گرمسیرات فارس بود و جدش میرزا شفیع در دستگاه نادرشاه سمت دبیری داشت. پس از سپری شدن دوران قدرت زندیه میرزا شفیع چندی با پریشانی زندگانی کرد و در تنگدستی درگذشت. از فرزندان چهارگانه اش میرزا قاسم از مشایخ سلسله ذهبیه بود و میرزا اسمعیل در خط و رقوم و سیاق همتا نداشت. وی از ابتدای جوانی از کار دولتی کناره گیری کرد و به آذربایجان رفت سپس به شیراز بازگشته، دختر میرزا عبدالرحیم شاعر شیروانی را به زنی گرفت. از این ازدواج، وصال شیرازی در سال 1197 ه.ق به دنیا آمد. دیری نپائید که وصال یتیم شد و پدر و مادرش سرپرستی او را برعهده گرفت. پدر مادر نیز پس از دو سال درگذشت و تربیت میرزا کوچک را خالوی او میرزا عبدالله تکفل نمود. میرزا عبدالله خطی متوسط داشت و از راه نوشتن قرآن امرار معاش می کرد. وصال چون به سن تمیز رسید به درویشی و فقر مایل گردید و در طلب مردی کامل بود تا دست ارادت به دامان میرزا ابوالقاسم سکوت زد. وصال با وجودی که سلاطین و فرمانروایان به منادقش راغب بودند کمتر گرد اینگونه مجالست ها می گشت و از راه کتابت قرآن مجید نیاز مادی خود را برطرف می ساخت، ولی به فرزندان خود می گفت «شعر نیکو صنعت است، ولی شاعری حرفه زشتی است، زیرا آن دریائی از دانش و فنی از حکمت است و این نوع گدائی». دو روز ایام هفته را صرف تدریس به عموم می کرد. در سن شصت و چهار سالگی چشمش به آب مروارید مبتلا شد و یکسال نابینا بود. پس از آن طبیبی از کرمانشاه چشمش را میل زد و چشمش معالجه شد. وصال چنان به مطالعه عشق داشت که بعد از معالجه چشم فوراً مطالعه را از سر گرفت و همین او باعث شد مجدداً نابینا گردد. در سال 1262 ه.ق درگذشت و در بقعه شاه چراغ در جوار مدفن مرشد خود میرزای سکوت مدفون شد. دیوان اشعار وصال نزدیک به سی هزار بیت دارد. وصال در مرثیه سرائی از تمام شعرا گوی سبقت ربود، منظومه شیرین و فرهاد وحشی را به اتمام رسانید. وصال شیرازی شش پسر داشت.

مهراز، 358- 357: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، وفای شیرازی

میراز حسنعلی معروف به (حاجی میرزا بزرگ طبیب) متخلص به وفا فرزند نیاز شیرازی در سال 1224 ه.ق متولد شد. طب و تشریح و علوم ادبی و عربی را نزد پدر فرا گرفت، خط نستعلیق را هم خوب می نوشت. در شاعری نیز طبع موزونی داشت در سال 1254 ه.ق از راه بوشهر به هندوستان رفت و از آنجا نیز رهسپار حجاز و مصر شد و در اسکندریه تصمیم گرفت طب خود را در اروپا تکمیل نماید، لذا به پاریس و لندن رفت و در آن دو شهر به تکمیل طب پرداخت. آنگاه به هند مراجعت کرد و در کلکته رحل اقامت افکند و در آنجا به تدریس و طبابت پرداخت. پس از مدتی تصمیم گرفت به زیارت حضرت رضا برود، اما به بمبئی که رسید بیمار شد و درگذشت.

مهراز، 349: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، وقار شیرازی

فرزند مهتر وصال است. نامش احمد و تخلصش وقار است. در مکتب پدر خود ادب آموخت، سپس به تکمیل علوم متداول زمان پرداخت. وقار از کسانی است که آثار متعدد و زیادی از خود باقی گذاشته است، بغیر از قصاید و غزلیات و ترجیعات و قطعات، کتابی به سبک گلستان در نثر پرداخته که آن را «انجمن دانش» نام نهاد. کتب دیگر او عبارتند از بهرام و بهروز که بر وزن خسرو شیرین سروده است. تاریخی نیز به زبان پارسی خالی از عربی درباره پادشاهان ایران نوشته است. داستان موسی و خضر را بر وزن مثنوی به شعر درآورد، که شش هزار بیت و در کمال انسجام است. کتاب افسانه را از سلسله کتب اخوان الصفا ترجمه کرده، قسمتهائی از کلمات علی بن ابیطالب را نیز ترجمه نمود. کتابی نیز درباره هشت علم متداول زمان نوشته است که عبارتند از صرف و نحو – معانی – هیئت و نجوم و حکمت و منطق و عروض و قافیه. کتابی نیز در مقتل سیدالشهداء به عربی و فارسی در ده مجلس بنظم و نثر تنظیم نمود که آن را «عشره کامله» نامیده است. منظومه عربی ملاهادی سبزواری را به شعر فارسی درآورد. یک سلسله کتب و رسالات دیگر نیز نوشته که ذکر همه آنها باعث اطاله کلام کدام است. وفات وقار در سال 1298 ه.ق روی داد و در جوار پدر خود در بقعه شاه چراغ مدفون گردید.

مهراز، 360- 358: 1348

به ما در تکمیل اطلاعات این قسمت کمک کنید

ارسال اطلاعات
slot deposit 10 ribu
slot deposit qris
spadegaming
pg soft
habanero
cq9
slot garansi kekalahan