فارس، شیراز، بزرگان (م)

فارس، شیراز، بزرگان، مانی شیرازی

وی از هنرمندان معروف شاه اسمعیل صفوی است. ابتدا به برزگری مشغول بود. بعد به نقاشی علاقمند شد و در این هنر پیشرفت شایانی کرد. در آغاز پادشاهی شاه اسمعیل صفوی، هنر خود را بر وی عرضه داشت و در آن هنگام پادشاه صفوی که بیش از سیزده سال نداشت، او را به خدمت خود پذیرفت. مانی شیرازی نسبت به شاه اسماعیل عشق می ورزید. شاه روزی مانی را احضار و به او مهربانی کرد. مانی خواهش نمود به وی اجازه داده شود پای شاه اسمعیل را ببوسد، اما بجای آنکه بر پای او بوسه زند، ساق پایش را بوسید. ندیمان شاه که بر مانی حسد می بردند این کار را دلیل بر گستاخی و بی ادبی او دانسته، شاه اسمعیل را به قتل عاشق خود برانگیختند. شاه نیز یک نفر را مأمور قتل نقاش عاشق پیشه کرد، دوستان مانی از او شفاعت نمودند و شاه اسمعیل نیز او را بخشید، اما این حکم بخشش، هنگامی به قورچی ابلاغ شد که مانی به قتل رسیده بود. مانی شیرازی را پس از قتل در گورستان سرخاب تبریز دفن کردند.

مهراز، 320- 319: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، مجدالاشراف

مجدالاشراف میرزا جلال الدین محمد ذهبی فرزند میرزا بابای درویش ذهبی در سال 1249 ه.ق در شیراز متولد شد. در کنف تربیت پدر حدیث و تفسیر را فرا گرفت. آنگاه نزد اساتید زمان فقه و اصول و ریاضی را آموخت. آنگاه به مشهد رفته به ریاضت پرداخت. مجدالاشراف از خوش نویسان زمان خود بود و تولیت آستانه شاه چراغ را نیز بر عهده گرفت. وی مولف کتاب تام الحکمه است که به منزله دیباچه کتاب قوائم الانوار و طوالع الاسرار اثر پدرش سیدابوالقاسم می باشد. از تألیفات دیگر مجدالاشراف تحفه الوجود است. وفات مجدالاشراف بسال 1330 ه.ق اتفاق افتاد و در آستانه شاه چراغ مدفون شد.

مهراز، 371: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، مجدالدین همگر

زادگاه مجد همگر را یزد نوشته اند، اما غالب عمر خویش را در شیراز گذرانیده و در آنجا تحت حمایت بهاء الدین جوینی حکمران سخاوتمند فارس قرار داشت.

این شاعر خطی به غایت خوش داشته و چون خود را از نسل انوشیروان می دانست، درباره سلاطین فارس احترامی شایان داشت. مجد همگر ظاهراً نسبت به سعدی حسادت می ورزیده و مقام ادبی شیخ را کتمان می نموده است. نمونه این رویه نامه ایست که معین الدین پروانه، ملک افتخارالدین و نورالدین رصدی و صاحب دیوان شمس الدین به او نوشته اند و سئوال کرده اند که بین او و سعدی و امامی هروی کدامیک در شعر استادترند. و حال آنکه اشعار امامی هروی آنقدر ارزش نداشت که تذکره نویسان نمونه ای از آن را ثبت و ضبط نمایند و تنها به نقل یک چیستان مشکل که از نظر شعری ضعیف است اکتفا کرده اند.

مجدالدین عمری نسبتاً طولانی داشته و بطوریکه از اشعارش برمی آید تولدش در حدود سال 608 ه.ق بوده است. مجد همگر در سال 686 ه.ق در اصفهان درگذشت و در همانجا نیز مدفون شد.

مهراز، 232- 231: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، مخدوم شریفی شیرازی

میرزا مخدوم شریفی شیرازی از علمای تسنن بود که شاه اسمعیل دوم را ترغیب به پیروی از این مذهب نمود و شاه نیز از شیعیگری به تسنن گروید. وی صدارت شاه اسمعیل را یافت و در این مقام سلطان را به کارهائی برانگیخت که در سراسر کشور اثر عمیق بجا گذاشت. مخدوم شریفی چنان مورد اعتماد و احترام شاه اسمعیل قرار گرفت که وی میخواست دختر خود را هم به عقد او درآورد. میرزا مخدوم شاه را به کشتن شاهزادگان صفوی برانگیخت تا در سلطنت رقیبی نداشته باشد و شاهزادگان مایه قیام و نفاق سران قزلباش نشوند. بنابر همین سیاست بود که طوایف استاجلو بدست سایر طوایف قزلباش قتل عام می شدند و باز به پیروی از این فکر که صوفیه باید ضعیف شوند بر این طایفه نیز تیغ نهادند و گروه کثیری را به قتل رسانیدند.

شاه اسمعیل به تحریک مخدوم، مصطفی میرزا و سلیمان میرزا و برادر خود را هم کشت. این دو برادر به دست پیرمحمدخان استاجلو رئیس طایفه استاجلو و شمخال خان چرکس به قتل رسیدند و سلطان برای ابراز محبت به آنها دختران هر دو را عقد کرد و در یک شب به حرم برد.

شاه اسمعیل طبق نقشه مخدوم سران قزلباش را مأمور قتل صوفیان قزوین کرد و در همان حال سرداران چرکس را واداشت تا عموزادگان و برادران و برادرزادگان وی را نابود کنند. بعد معلوم شد که شاه اسمعیل سران قزلباش را با قتل صوفیان سرگرم ساخته تا کشتن شاهزادگان به آسانی و بدون مقاومت صورت گیرد. در همان روز به سراسر کشور مأمورانی فرستاد تا شاهزادگان صفوی را از کودک چند ماهه تا بزرگان به قتل برسانند. شاه اسمعیل برای قتل عباس میرزا که بعداً به شاه عباس کبیر معروف شد کمر بست ولی پیش از آنکه فرمان عملی شود خبر مرگ او و لغو دستور را به هرات رسانیدند، در تمام این حوادث خونین که روح بی اعتمادی را در سران طوایف تقویت کرد، طرح و نقشه میرزا مخدوم شریفی نقش عمده ای را بازی می کرد. از اینرو سران قزلباش نامه ای به خوابگاه شاه اسمعیل انداختند که اگر به پادشاهی خود علاقه دارد باید میرزا مخدوم را بکشد. شاه اسمعیل که نسبت به همه کس بدگمان بود چون مشاهده کرد که در خوابگاه خود هم درامان نیست، به ناچار میرزا مخدوم را به بهانه سنی بودن به زندان افکند و خود نیز از آن پس از مذهب تسنن طرفداری نکرد. پس از کشته شدن شاه اسمعیل، مخدوم به دستیاری پریخان خانم خواهر سلطان که به او توجهی خاص داشت از زندان فرار کرد و از ترس انتقام سران قزلباش به خاک عثمانی پناهنده شد.

مهراز، 463- 462: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، معین الدین ابوذر عبدالله کتکی

ابوذر پس از آنکه تحصیلات متداول خود را در شیراز به پایان رسانید، به عراق و شام مسافرت کرد و در آن نواحی به تکمیل معلومات خویش پرداخت، نزد ضیاء الدین عبدالوهاب بن سکینه (صحاح سته) را خواند. این ضیاء الدین از صوفیان و علماء بزرگ شافعی بود که ابن الاثیر نویسنده تاریخ الکامل نیز از شاگردان او بوده است.

معین الدین در مکتب ضیاء الدین جمع بین الصحیحین اثر حمیدی را هم خواند و چون به عرفان علاقمند بود از دست استاد خویش خرقه و بسوی شیراز حرکت کرد. پس از رسیدن به شهر خود در خانقاه عبدالله حقیف مأوی گزید و شصت سال مفتی بود  در منصب شیخ الشیوخی فارس بخدمت خلق می پرداخت. از آنجا که مشایخ و صوفیه نسبت به او زیاد مأنوس بودند درخواست کردند که در نماز جمعه بدو اقتدا کنند.

از خصائص اخلاقی او اینکه هیچوقت در سخن گفتن فخر نفروخت و حال آنکه علماء آن روزگار، فخرفروشی را از ملزومات زندگی اجتماعی خود می دانستند. از رنجانیدن دیگران پرهیز داشت و پیوسته برای کسانیکه از او بدگویی می کردند طلب آمرزش می نمود. بسیاری از مشاهیر علما از شاگردان او بودند و در آن زمره اند صدرالدین ابوالمعالی مظفر – شیخ صائن الدین حسین – استاد متبحر نورالدین عبدالقادر حکیم و امیر اصیل الدین عبدالله علوی. تاریخ وفات او ذی الحجه سال 651 ه.ق می باشد که در زاویه در جوار رباط شیخ عبدالله حقیف دفن شد.

مهراز، 252- 251: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، مکتبی شیرازی

مکتبی شیرازی از شعرای اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم می باشد که در آغاز زندگی در شیراز مکتب دار بود و سپس سفری به هندوستان و عربستان نمود و پس از اطلاع بر قصه لیلی و مجنون به تقلید نظامی درصدد نظم آن برآمد و در آغاز و انتهای این داستان منظوم به مدح و ستایش نظامی پرداخته و به کتاب منظوم لیلی و مجنون نظامی و امیر خسرو دهلوی اشاره می کند. این کتاب بنام امیرقاسم بن امیرمنصور والی فارس است.

دیگر از آثار مکتبی مثنوی معروف به کلمات علیه است که بنا به درخواست ملک علی این کتاب را منظوم ساخته. در این مثنوی ده تمثیل از داستان های هند توأم با حکم و امثال وحکایاتی ذکرکرده است. مکتبی طریقه تصوف داشته آثار ادبی وی دقیق و شورانگیز است. از کلمات قصار استفاده نموده و ابیاتی در این زمینه سروده است. مدفنش در قصر الدشت شیراز است.

مهراز، 313: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، ملاحسن شیرازی

از علماء حکمت الهی در زمان سلطنت شاه اسمعیل اول صفوی بوده، قبرش در سمت غربی دهکده سلطانیه است که ساختمانی مفصل با گنبد دارد. بنای این گنبد را برخی به دوران سلطنت اولجاتیو نسبت می دهند که شاید اصل بنا از آن موقع بوده و ملاحسن را در آنجا مدفون کرده اند.

مهراز، 313: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، ملاصدرای شیرازی

در تالاری که درست بالای سر در مدرسه خان شیراز قرار دارد، سیصد سال پیش ملاصدرای شیرازی تدریس می کرد و اکنون هم این تالار بنام این شخصیت بزرگ علمی نامگذاری شده است. ملاصدرای شیرازی از اعقاب حاجی قوام الدین حسین شیرازی وزیر شاه شیخ ابواسحق اینجو است، به همین جهت او را قوامی می گفتند.

سیصد سال پیش یعنی زمانیکه دکارت راه جدیدی در علم پیش گرفت نابغه شرق، ملاصدرا نظریه ای ابراز داشت که ضربت سهمگینی بر عقاید علمی زمان خود وارد آورد و اگر شرایط لازم وجود داشت می توانست حوزه های علمی ایران را در جهتی نوین سوق دهد. ملاصدرا احساس کرد که نظریات ارسطو دست و پای حکمای اسلامی را بسته و آنان را از تفکر بازداشته است. از اینرو با وضع نظریه جدید و انقلابی خود علیه علم و فلسفه ای که هزار سال در عالم اسلام نضج و قوام گرفته بود قیام کرد و آراء ارسطو، فارابی و ابن سینا را باطل اعلام داشت.

ملاصدرا ابتدا فلسفه ارسطو، ابن سینا و فلسفه اشراق را کاملاً فرا گرفت. اساتیدش عبارت بودند از میرباقر و شیخ بهائی عاملی. آنگاه به یکی از دهات قم تبعید شد و به ریاضت مشغول شد. سپس به شیراز آمد و در تالار مدرسه خان به تدریس پرداخت و ضمناً به تألیف کتاب همت گماشت. وی فلسفه مشاء و اشراق را ممزوج ساخت و در این راه شیوه مصنفین اخوان الصفا را پیمود.

ملاصدرا و دکارت در شرق و غرب راه نوینی را در پیش گرفتند ولی شیوه آنان کاملاً متفاوت بود. دکارت نسبت به همه چیز شک آورد و از وجود خویش شروع کرد تا توانست راهی برای درست بکاربردن عقل پیدا کند و دریچه ای به روی علم باز نماید. ملاصدرا مردی عارف و روحانی بود. از اینرو نمیتوانست قیود معتقدات مذهبی را دور بریزد. مع الوصف به یک راز بزرگ طبیعت پی برد و دانست که جوهر عالم ماده همیشه در حرکت است.

وی معتقد بود که جوهر عالم طبیعت دائماً در حرکت و تغییر و تجدد است و این حرکت لازمه ذات جوهر این عالم است و هرگز از آن منفک نمی شود. ملاصدرا بیان می کرد که جسم طبیعی در لباسی که هست خواه بصورت جماد، خواه بصورت گیاه، و خواه بصورت حیوان همیشه در حرکت و تغییر است. در عالم ماده و طبیعت سکون وجود ندارد و جوهر عالم ماده مریست ذاتاً متغیر و متجدد. بنابراین گوهر و حقیقت هوا، آب، خاک، سنگ، معادن، انواع گیاه ها و انواع حیوانات امر سیال و گذرائی است که تدریجاً موجود می شود و معدوم می گردد، عیناً مانند زمان همانطور که زمان یک امر ثابت الاجزا نیست بلکه وجود و عدمش دست به گردن یکدیگر است و وجود هر جزئی ملازم با عدم جزء دیگریست و در عین حال زمان یک امر واحد متصل مستمر تدریجی است و دائماً در حدوث و انقضاء است، یعنی موجود می شود و معدوم می گردد و وجود و عدمش آمیخته به یکدیگر است. این عالم از وجود و عدم و مرگ و زندگی و بالاخره از حرکت تشکیل یافته. جوهر این عالم که همه نقشها و صورتها بر آن طرح شده مانند آب جاریست که دائماً در سیلان و جریان است و در عین حال صورت هائی که در آب افتاده بنظر ثابت و برقرار میآید. بالاخره ملاصدرا را به آیه ای از قرآن استشهاد می کند که می گوید (کوهها را می بینی و گمان می کنی جامد و بر یک جا ایستاده اند در حالیکه مانند ابر در حرکت می گذرند.)

صدرالمتألهین می گفت اگر در جوهر عالم، حرکت نمی بود ممکن نبود در عوارض اجسام حرکت و تغییر راه یابد. مثلاً حرکت در کمیت و کیفیت اجسام را همه قبول دارند ولی هرگاه در کم و کیف جسم حرکت و تغییر باشد یقینا در جوهر جسم تغییر و حرکت خواهد بود زیرا وجود عرض و وجود جوهر در خارج یکی است و حرکت تجدد وجود است. پس حرکت در عرض از لوازم حرکت در جوهر است. از ملاصدرا آثاری به جای مانده است که فهرست آنها به شرح زیر است: 1- اسفار 2- شرح هدایه 3- حاشیه بر الهیات شفای شیخ الرئیس 4- شرح کلمه الاشراق شیخ شهاب الدین سهروردی 5- رساله در حدوث عالم و . . . .

ملاصدرا هفت سفر پیاده به مکه رفت و در سفر هفتم به سال 1050 ه.ق در بصره وفات یافت و همانجا مدفون گردید.

مهراز، 327- 324: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، ملامحی لاری

از شاگردان علامه دوانی است که از علم و ذوق و صفای خاطر بهره مند بود.

مهراز، 331: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، ملک اسلام

کیخاتو پادشاه مغول بسیار عیاش و خوشگذران بود. در سال 682 ه.ق شیخ الاسلام جمال الدین ابراهیم بن شیخ محمد طیبی توسط خواجه صدرالدین احمد خالدی وزیر کیخاتو به حضور ایلخان معرفی شد. شیخ الاسلام از مردان پرهیزکار ولی ثروتمند بود که جهازات او در خلیج فارس پیوسته در رفت و آمد بودند. ایلخان، تمام فارس و جزایر را به مدت چهارسال به مبلغ چهار هزارتومان است به مقاطعه داد.

شیخ الاسلام برای اینکه مأمورین ایلخان فارس نیایند، مقاطعه سال اول را نقداً پرداخت و این عمل او باعث شد که کیخاتو وی را ملقب به (ملک اسلام) بنماید و اجازه داد تا بر درگاهش نوبت سه گانه که از امتیاز مهم بود بزنند. ملک اسلام با ایلخان شرط کرد که هیچیک از عمال او برای جمع آوری مالیات به مردم مراجعه ننمایند و به آزار خلق نپردازند. بدین ترتیب بود که اهالی فارس روی آسایش کامل دیدند و کسی نبود تا بر آنان احجاب نماید. سود مهمی که این امتیاز برای او داشت این بود که مأمورین مغول مزاحم کشتی های بازرگانی او و امتعه تجارتیش نمی شدند. یعنی در واقع ملک اسلام بین منافع خود و مصالح مردم ارتباط مستقیمی برقرار کرده بود و منافع خویش را در غارت دیگران جستجو نمی کرد.

علت رونق تجارت ملک اسلام این بود که برادرش تقی الدین عبدالرحمن بن محمد طیبی وزیر و مشیر پادشاه “معبر” بود. “معبر” به منزله کلید هندو ثروتمندترین نقاط ساحلی و تقاطع راه بازرگانی چین و هند و سند و آن نواحی به شمار میرفت. ملک اسلام از جزایر خلیج فارس مانند کیش، تعطیف، لحساء، بحرین، هرمز و خطه فارس، اسب به معبر میفرستاد و هر رأس آنرا دویست و بیست دینار زر سرخ میفروخت و اگر هم در بین راه تلف می شد پول آنرا پادشاه (معبر) می پرداخت.

درباره عدل و انصاف و مردم نوازی و خیرخواهی و دینداری ملک اسلام تمام مورخین متفق القولند. از کردار او چنین پیداست که برای دورنگاهداشتن عمال مغول از مال و ناموس مردم از بذل مال خویش دریغ نداشته است. این مرد نیک نفس در سال 706 ه.ق در شیراز درگذشت و او را در خطیره ای در نزدیکی مسجد جامع عتیق دفن کردند.

مهراز، 450- 447: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، ملک اعدل

بعد از ملک اسلام، اولجاتیو که پس از تشرف بدین اسلام سلطان محمد خدابنده خوانده شد، پسرش ملک اعدل شیخ عزالدین عبدالعزیز را به حکومت فارس مأمور ساخت. در این هنگام ملک عبدالسلام نیز قسمتی از فارس را زیر فرمانروائی داشت. ملک اعدل بدست خواهر خود، ملک عبدالسلام را مسموم ساخت. اولجاتیو به محض آگاهی از این واقعه ملک اعدل را به اردو احضار کرد و در آنجا بود که خساراتی سنگین بر او وارد آمد تا بالاخره توانست باز به شیراز بازگردد. ملک اعدل روش پسندیده پدر را ترک گفته، به تعدی پرداخت و سرانجام در زمان سلطنت سلطان ابوسعید به سعایت دمشق خواجه پسر امیر چوپان به قتل رسید. این واقعه به سال 725 ه.ق اتفاق افتاد. جنازه او را به شیراز آورده و در جوار پدرش نزدیک مسجد جامع به خاک سپردند.

مهراز، 450: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، ملک شمس الدین محمد

پسر دیگر ملک اسلام، ملک شمس الدین محمد نام داشت که پس از قتل برادر به اردو رفت و برای بدست آوردن منصب موروثی فعالیت کرد و ولایت بعضی نواحی به او داده شد. ملک شمس الدین مردی شاعر و عالم بود که حتی تدریس می کرد. بین او و قاضی مجدالدین اسمعیل فالی (670-756) مشاعراتی بود. ملک شمس الدین محمد در اردو نتوانست چنانکه باید و شاید حکومت پدر خود را بدست آورد و عاقبت در سال 734 ه.ق درگذشت و در جوار برادر و پدر دفن شد.

مهراز، 451: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، ملک قاسم

از شعرای شیرازی بود که نسبت خود را به شاه شجاع مظفری میرسانید. وی علاوه بر شاعری، نقاشی بزرگ و چیره دست بود و خط را هم خوب می نوشت و به جهت اینکه نقاش با ذوقی به شمار می رفت، اهل ظاهر او را مذمت می کردند و می گفتند غیر از این عیبی ندارد که مصور است. در انشاء معما و عروض، مهارتی تمام داشت و قوت حافظه اش به مرتبه ای بود که به یک خواندن سی بیت را یاد می گرفت. اما بسیار محروم بود. در سنه 947 ه.ق دار فانی را وداع گفت.

مهراز، 333: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، منصور حلاج

ابوالحسین بن منصور حلاج از صوفیان ایرانی و اهل علم و دین بود. در سال 244 ه.ق در بیضای فارس (چند کیلومتری شیراز) بدنیا آمد. میگویند جدش زرتشتی بود. از سال 267 ه.ق در خلوت زندگی کرد و بیشتر ایام عمر با استادان صوفی عقیدت مخصوصا جنید می گذراند. سپس با استادان و مرشدان خود قطع مراوده کرد و به دعوت در راه تصوف و زهد و ریاضت و ترک دنیا پرداخت. بطوریکه گفتند اعمالش شبیه کارهای قرامطه شده است. به خراسان و اهواز و فارس و هندوستان و ترکستان سفر کرد. به هنگام بازگشت از مکه به بغداد، در سال 296 ه.ق طرفداران فراوان پیدا کرد که خود را حلاجیه می خواندند و گروهی کشید بدور او گرد آورند. معتزله او را فریبکار خواندند و گروه ظهیریه او را از دین برگشته اعلام کردند و سپس وی را نزد ابن عیسی آوردند و به زندانش روانه کردند و از سال 301 ه.ق هشت سال در زندان بغداد بسر برد. مادر المقتدر خلیفه عباسی از او در زندان حمایت می کرد و همانطور حاجب نصر در دربار خلیفه عباسی حامی او بود. همراهی این دو موجب شد که حمید وزیرالمقتدر دستور محاکمه او را بدهد و پس از هفت ماه محاکمه به فتوای ملک خواجه ابوعمر روز دوشنبه 24 ذیقعده سال 309 ه.ق در ایوان زندان نو بغداد در ساحل دجله او را کشتند و مصلوب بر بالای دار نگاه داشتند و سپس بعد از مثله کردنش، جسد او را سوزاندند. درباره نظرات و عقاید او موافق و مخالف در میان محققین بسیار است. آنچه مسلم بنظر می رسیده اینست که وی از لحاظ مشرب فلسفی عقاید و افکارش از زمره پیشقدمات فکری غزالی، فیلسوف معروف اسلامی بوده است. حلاج در کتاب های خود به این عقیده بود که بایستی فلسفه یونان و اصول خداپرستی و تصوف را هماهنگ کرد. ماسینیون، استاد دانشگاه پاریس قسمتی  از کارهای او را تحت عنوان (شور و عشق حلاج شهید تصوف اسلامی) در سال 1922 م. در پاریس منتشر کرد و سپس با انتشار دیوان وی مبادرت ورزید.

مهراز، 120- 119: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، میرزا ابراهیم مجتهد

در سال 1173 ه.ق در شیراز متولد شد. علوم عربی و ادبی را در زادگاه خویش کسب  نمود. آنگاه به تحصیل ریاضی و علم کلام و حکمت پرداخت. آنگاه محمدشاه او را به تهران آورد و سه سال به عنوان گروگان نگاه داشت. از میرسید علی طباطبایی صاحب کتاب ریاض مشهور به شهر کبیر فقه و اصول را فرا گرفت. در سال 1216 که شیخ مسعود وهابی کربلا را غارت نمود و مردمش را به قتل رسانید، حاج میرزا ابراهیم در آنجا مشغول کسب دانش بود. بعد از این واقعه به شیراز آمد. کار او در شیراز تدریس و تألیف و عبادت بود. در عین حال ساعاتی را در روز برای دیدار دوستان و مکالمات حکمت آمیز و مطایبه گویی اختصاص داده بود. تألیفاتش عبارتند از کتاب بحرالحقایق در علم فقه که مسائل را با استدلال و ذکر اخبار وارده و اقوال متقدمین و متأخرین درآن گردآورده است. دیگر کتاب حاشیه بر کتاب معالم الاصول و ایضاً کتاب حاشیه بر شرح لمعه است وفاتش در سال 1255 ه.ق در شیراز اتفاق افتاد.

مهراز، 343: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، میرزا ابوالحسن خان شیرازی

یکی از رجال به نام عصر فتحعلی شاه و محمد شاه قاجار می باشد.

تولد: 1190 ه.ق، وفات 1262 ه.ق.

وی پسر دوم میرزا محمد علی یکی از منشیان دستگاه نادرشاه بوده است. در سال 1239 ه.ق فتحعلی‌شاه میرزا ابوالحسن خان را رسماً عنوان وزیر دول خارجه داد و این اولین باری بود که کسی به این به سمت برگزیده می‌شد. وی تا سال 1250 ه.ق که سال فوت فتحعلی‌شاه است، همچنان در این مقام باقی بود. او گزارش سفر خود به انگلیس را در کتاب حیرت‌نامه و گزارش سفر به روسیه را در کتاب دلیل‌السفراء ثبت و ضبط کرده است.

ابوالحسن خان شیرازی، 65 و 22- 21: 1357

فارس، شیراز، بزرگان، میرزا ابوالقاسم شریفی حسینی

میرزا ابوالقاسم شریفی مشهور به میرزا بابای درویش ذهبی و متخلص به راز شیخ طریقه سلسله ذهبیه و متولی آستانه شاه چراغ بود. از جانب مادر نبیره آقاهاشم ذهبی است که از مشایخ بزرگ سلسله ذهبی است. میرزا بابا از همان عنفوان جوانی به ریاضت های شاق پرداخت و ضمناً از تحصیل علوم غفلت نمی کرد. تعلیقاتی بر تفسیر امام یازدهم نوشت. در سال 1286 ه.ق هنگام مراجعت از مشهد در مورچه خورت به رحمت ایزدی پیوست.

مهراز، 372: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، میرزا عبدالله فراهانی

تولد: 1222 ه.ش، وفات: 1297 ه.ش.

میرزا عبدالله فراهانی از نوازندگان سرشناس ایرانی است که دستگاه­های موسیقی ملی ایران را مورد تجدیدنظر قرار دارد و با ادغام برخی از آن­ها در هم، هفت دستگاه مفصل و مستقل را پدید آورد. او شاگردان بزرگی تربیت کرد، از جمله سید حسن خلیفه، میرزا مهدی­خان صلحی، اسماعیل قهرمانی و ابوالحسن صبا.

نصیری­فر، 18- 17: 1383

فارس، شیراز، بزرگان، میرزا علی صدرالعلماء

عالم، شاعر و خوشنویس بود. خط نسخ و شکسته را نیکو می نوشت. ابتدا عالی تخلص می کرد، ولی بعداً تخلص «ناصری» را برگزید. در علوم عربی و ادبی و فنون حکمت و ریاضی و کلام و فقه و اصول سرآمد اقران شد. ولادتش در سال 1238 ه.ق در شیراز اتفاق افتاد. هیجده ساله بود که به تهران رفت و در آنجا ملقب به صدرالعلماء شد. آنگاه عازم عراق گردید و از آنجا به شیراز بازگشت و سپس از زیارت مشهدرضا در شیراز عزلت گزید و به مطالعه و نوشتن پرداخت. نوشته هایش معمولاً حواشی بر آثار دانشمندان دیگر است.

مهراز، 348: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، میرزا فضل الله شریفی حسینی

در سال 1190 ه.ق در شیراز متولد شد. تخلص او خاوری بود. در زمره ندمای خاص حسینعلی میرزا فرمانفرمای فارس درآمد و با او به تهران رفت. در آنجا با میرزا شفیع مازندرانی که وزیر روشن ضمیری بود انس گرفت. از آثار او کتابی است در تاریخ قاجاریه به نام تاریخ ذوالقرنین. خاوری در قصیده سرائی زبردست بود.

مهراز، 350: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، میرزا لطف الله شیرازی

شاه عباس بعد از وقوع یک سلسله حوادث در سال 996 ه.ق رسماً بر تخت سلطنت نشست و در سال 998 ه.ق میرزا لطف الله شیرازی را به وزارت عظمی برگزید و او را اعتمادالدوله نامید.

شاه عباس، در این ایام سلطنت دارای مدعیان و مخالفانی بود که میرزا لطف الله به عنوان وزیراعظم، به وی خدمات شایانی نمود و در سرکوبی مخالفان و خواباندن شورش ها نقش عمده ای داشت. ایام وزارت میرزا لطف الله چندان دوامی نداشت و در سنه 999 ه.ق به علت اعمالی که از پسرانش سر زده بود از وزارت معزول شد و دیگر نتوانست مقام از دست رفته را بار دیگر به دست آورد.

مهراز، 467- 466: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، میرزا محمد هاشم شیرازی

از اطبای بسیار حاذق و نامور بوده است که به هند رفت و در آنجا اقامت گزید. نادرشاه به هنگام فتح هند او را با خود به ایران آورد. میرزا محمدهاشم دریافت که علت تندخوئی و بدخلقی نادر، نداشتن دندان و خوب نجویدن غذاست، زیرا این امر نادر را دچار سوء هضم دائمی قرحه معده ساخته و دفع خون از او نیز برخلاف تصور سایر اطباء به علت بواسیر نبوده، بلکه ناشی از جراحت معده اوست.

طبیب شیرازی که او را تالی بوعلی سینا و محمد زکریای رازی دانسته اند، غذای نادر را خود طوری ترتیب میداد که محتاج جویدن نباشد. در اثر مراقبتی که از نادرشاه به عمل آورد، تعادل خود را بازیافت و بیماری معده اش بهبود پیدا کرد و این سلامتی در خلق و خوی شاه تأثیر نیکو بخشید. میرزا محمدهاشم پس از دو سال که در خدمت نادرشاه بود، به زیارت مکه رفت و دیگر بازنگشت و نادر نیز مجدداً بیمار شد و پزشکان نتوانستند علت آن را بیابند.

مهراز، 337: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، میرزا معین الدین محمد شیرازی

امامقلی خان در زمان فرمانروائی خود در فارس، میرزا معین الدین محمد فرزند غیاث الدین علی شیرازی را به وزارت برگزید. پس از قتل امامقلی خان، معین الدین به وزارت فارس باقی ماند و رتق و فتق امور را بدست گرفت و امور حکومتی را هم اداره می کرد. وی از وزرای خیر و نیک نام و سلیم النفس بود. پس از مرگ شاه صفی در سال 1052 ه.ق وزارت و ایالت فارس را به پسر خود میرزا محمد هادی واگذاشت و خود به امور خیریه پرداخت.

مهراز، 470: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، میرزا معصوم دشتکی شیرازی

یکی دیگر از شخصیت های برجسته خاندان دشتکی شیرازی، میرزا معصوم است که از شیراز قطع علاقه کرد به مکه رفت. در مسجد الحرام کتاب های فقه پنج مذهب مسلمانی را علاوه بر کتب تفسیر و کلام، درس می گفت. وی نقش عمده ای در تقریب مذاهب داشت و خصومت شیعه و سنی را تخفیف داد. وفاتش در سال 1032 ه.ق اتفاق افتاد. فرزندش امیر نظام الدین احمد مکی شیرازی است. سلطان عبدالله قطب شاه، سلطان دکن هندوستان نسبت به دیدنش ابراز اشتیاق کرد و نامه های پیاپی نوشت و او را به دکن دعوت فرمود. امیر نظام الدین در سال 1055 ه.ق در حالیکه بیش از بیست و سه سال نداشت به هند عزیمت کرد و وارد حیدرآباد دکن شد. پادشاه دکن او را به فرزندی پذیرفت و دختر خود را هم به عقد ازدواج وی درآورد. امیر نظام الدین امارت و وزارت دکن را عهده دار شد. وی خط نسخ را بسیار خوب می نوشت و شعر را نیکو می سرود و دو دیوانی به عربی دارد در سال 1085 ه.ق در حیدرآباد دکن درگذشت و تربتش زیارتگاه مردم است.

مهراز، 312- 309: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، میرزا هادی فسائی وزیر

در سال 1182 ه.ق در شیراز متولد شد. پس از کسب علوم متداوله در زمان پدر خود میرزاجانی حکومت چندین بلوک را برعهده داشت. پس از آنکه پدرش در زندان مسموم شد، فتحعلی شاه مناصب پدر را به او بخشید و بدون مشاوره از میرزا هادی، کاری انجام نمی داد. میرزا هادی اختیار عزل و نصب کلیه حکام فارس را در دست گرفت. از آثار او در فارس، کاروانسرای مهارلو و کاروانسرای باجگاه است. در شیراز نیز حمام میرزا هادی را در محله بازار مرغ بنا نهاد.

مهراز، 475: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، میرزای سکوت

او را سرحلقه خاموشان و مقصد خرقه پوشان گفته اند، جمعی نیز مسلمانی او را منکر بودند. از اینرو جمعی از عوام متعصب به خانه اش هجوم بردند تا به قتلش رسانند. مریدانش که هر یک والی استانی و سردار لشکری بودند، درصدد متفرق ساختن منکرین برآمدند، اما میرزا سکوت را شکسته، آنان را به عدم مداخله دعوت کرد. بدخواهان در خانه میرزا را بازیافتند و چون وارد شدند، پیر سفیدموئی را دیدند که در گوشه ای نشسته. شروع به بدگوئی کردند و از او دعوت نمودند که خود را برای مرگ آماده سازد، میرزا تبسم کنان پرسید علت ازدحام چیست و حال آنکه من هرگز جز راه شروع نرفته ام؟ گفتند برخی از مریدان تو از محرمات پرهیز ندارند. میرزا گفت برادر را بجای برادر نمی کشند. معاندین گفتند چرا در بر روی جمعی عشق باز و میخوار میگشائی؟ فرمود عجبا! من در را بر شما که برای قتلم آمده اید، نبستم. چرا بر کسانی که به ارادت می آیند در ببندم؟ آن گروه شرمنده بازگشتند. میرزای سکوت می گفت “راحت نفس در دو چیز است «نمیدانم» و «نمیخواهم». چنان در «نمیدانم» مستغرم که «نمیخواهم» را فراموش کرده ام”. وفاتش به سال 1239 ه.ق اتفاق افتاد و در آستانه شاه چراغ مدفون شد.

مهراز، 353: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، میرقوام الدین شیرازی

پس از مرگ شاه اسمعیل، سران لشکر برای انتخاب شاه گرد یکدیگر جمع شدند، ولی سلطان کوشید تا شاه شجاع الدین محمد را جانشین پدر سازد، اما موفق نشد و سران قزلباش شاه محمد را به سلطنت برداشتند. اما چون این شاه نابینا بود تمام کارها به دست مهدعلیا همسر او افتاد و مهدعلیا نیز قوام الدین شیرازی را به وزارت انتخاب کرد و این شخص در سیاست کشور صاحب نقش و مسئولیت گردید. مهدعلیا به علت قدرت طلبی، تندخوئی و لجاجت پیوسته با سرداران قزلباش با اهانت رفتار می کرد و آنان نیز همداستان شدند که او را نابود سازند. میرقوام الدین شیرازی برای نجات ملکه به پا خاست و هر چند برای خنثی کردن توطئه کوشش کرد، نتوانست به نتیجه ای برسد و ملکه توسط سران قزلباش کشته شد. میرقوام الدین قبلاً نیز وزارت حمزه بیک ذوالقدر را در زمان سلطنت شاه طهماسب عهده دار بوده است.

مهراز، 465- 464: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، مولانا بهاء الدین عبدالصمد بن عثمان

پدرش از اولاد شیخ سعدالدین محمد حموی است که از معروفترین صوفیان قرن هفتم به شمار می رفت و غازان خان با صدهزار تن از لشکریان خویش به دست پدرش اسلام آوردند. بهاء الدین عبدالصمد خود نیز از علمای راسخ در علم بود که سعی بلیغی در تدریس داشت. مصنفات وی عبارتند از کتاب مکارم الشریعه و کتاب شرح العقاید مولانا عضدالدین عبدالرحمن ایجی و کتاب القوانین فی المنطق. در سال 876 ه.ق درگذشت و مقابل قبر شاه شجاع در دامنه کوه چهل مقام به خاک سپرده شد.

مهراز، 290: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، مولانا جلال الدین دوانی

از علمائی است که تألیفاتش بین اهل فضل شهرت دارد. مردی متکلم، حکیم، فاضل، محقق و ادیب بود. تألیفاتش به زبان عربی است. حواشی قدیم و جدید او بر شرح تجرید قوشچی معروف است. مولانا علی قوشچی شرحی بر کتاب تجرید محقق طوسی نگاشته بود که مولانا دوانی بر آن شرح محققانه ای نوشته است. مولانا در زمان سلطنت پادشاهان آق قویونلو قضاوت فارس را برعهده داشت. آثارش به عربی عبارتند از حواشی سه گانه بر شرح تجرید – رساله اثبات اجب قدیم و رساله اثبات واجب جدید – رساله انموذج العلوم – حواشی تهذیب المنطق.

آثار او به زبان فارسی نیز بدین شرح است: لامع الاشراق یا اخلاق جلالی که به نام امیرحسین بهادرخان ترکمان آق قویونلو معروف به اوزن حسن تألیف کرد. رساله ای نیز در علت تشیع خود دارد که به نورالهدایه موسوم است. دوانی در شعر (فانی) تخلص می کرد. وفاتش در سال 907 ه.ق اتفاق افتاد.

مهراز، 318: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، مولانا شمس الدین محمد آملی

از استادان برجسته و علماء سرشناس است که جامع اقسام عقلیات و نقلیات بود. در زمان سلطنت شاه شیخ ابواسحق به شیراز آمد و مورد احترام آن پادشاه قرار گرفت. از آنجا که شمس الدین محمد قبلاً در مدرسه غازانیه تبریز تدریس می کرد. در شیراز نیز به عنوان مدرس مدرسه ای که شاه محمد اینجو ساخته بود، برگزیده شد. تعداد مصنفاتش زیاد بوده، از جمله کتاب نفائس الفنون فی عرایس العیون که شامل معقول منقول است. اشعاری نیز به زبان عربی می سرود که یک شعر یازده بیتی او در مقدمه نفائس الفنون به چاپ رسید. سال وفاتش بعد از 750 ه.ق بوده و در مصلی مدفون گردید.

مهراز، 281- 280: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، مولانا شمس الدین محمد علامه حقری

مولانا از شاگردان برجسته امیر صدرالدین محمد دشتکی شیرازی بود که خود از سرآمدان، فضلا و محققین شد. مصنفات او عبارتند از: منتهی الادراک که در برابر کتاب نهایه الادراک علامه شیرازی نگاشته، کتاب تکلمه در شرح تذکره خواجه نصیرطوسی.

مهراز، 332: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، مولانا عضدالدین ایجی

مولانا عضدالدین عبدالرحمن بن احمد ایجی از مولفین و دانشمندان قرن هشتم بود که حافظ از او به نیکی یاد می کند. وی کتب متعددی در فلسفه و کلام و اخلاق به رشته تحریر درآورده که تعداد این تألیفات را یازده جلد نام برده اند. کتب مولانا به زبان عربی بوده و معروف ترین آنها همان کتاب المواقف فی علم الکلام و تحقیق المقاصد و تبین المرام است که به طور خلاصه آن را مواقف می نامند. مولانا عضدالدین این کتاب را که از متون معتبر علم کلام است به نام خواجه غیاث الدین محمدبن رشیدالدین وزیر تألیف کرد و میر شریف جرجانی نیز بر آن شرحی نگاشته است.

مولانا از فقهای شافعی بوده که به منصب قضاوت اشتغال داشت.مولانا عضدالدین درسال 752 ه.ق درگذشت.

مهراز، 292: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، مولانا علاء الدین محمدبن سعدالدین محمود فارسی

از علمای کامل بود که مردم برای حل اختلافات خود به او مراجعه می کردند. در جامع عتیق درس می داد و کتاب بزرگی در تفسیر کلام الله تصنیف کرد که آن را المختار فی کتب الاخیار نامید. با اساتید نامور عصر خود گفتگوها داشت. اشعار و نثرهایی نیز از خود باقی گذاشت. در سنه هفتصد و اندی وفات یافت و در قبرستان باهلیه مدفون شد.

مهراز، 246: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، مولانا قوام الدین عبدالله شیرازی

تحصیلات اولیه را نزد پدرش مولانا نجم الدین فقیه که از دانشمندان و صوفیان معروف عصر خود بود، فرا گرفت. آنگاه قرائت سبعه را از محب الدین جعفر موصلی آموخت و دختر او را نیز به زنی گرفت. در فقه از روش مولانا قطب الدین فالی پیروی می نمود. در جامع عتیق بعد از ادای نماز جمعه وعظ می کرد. مجلس درس داشت و چند تن از معاریف از جمله خواجه حافظ شیرازی از شاگردان او بوده اند. سراج الدین عمربن عبدالرحمن متوفی در سال 745 که از فحول علمای زمان خود بود کشاف را نزد او آموخت و تقریرات استاد را در کتابی بنام کشف الکشاف جمع آوری کرد. این کتاب چنان موردتوجه قرار گرفت که مظهر بحث و فحص و محیط درس تلقی می شد.

شاه شجاع مظفری، گاهی در مجلس درس قوام الدین عبدالله حضور می یافت و شرح اصول ابن حاجب تألیف خواجه عضدالدین ایجی را با او مباحثه می کرد. قوام الدین خود کتابی به نام البسط نگاشت. دو جلد این کتاب که به پایان رسید، چشمش آب مروارید آورد و نابینا شد. از اینرو نتوانست بقیه کتاب خود را بنویسد. وی در سال 772 ه.ق وفات یافت و نزد پدرش در گورستان خفیف به خاک سپرده شد.

مهراز، 282: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، مولانا لسانی شیرازی

از جوانی راه مسافرت در پیش گرفت و غالب اوقات خود را در بغداد و تبریز گذرانید. نکته سنج و متین و شیرین سخن بود. در سال 942 ه.ق در تبریز وفات یافت و در گورستان سرخاب مدفون گردید.

مهراز، 344: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، مولانا مصلح الدین لاری

مولانا مصلح الدین لاری که سرآمد شاگردان امیر غیاث الدین منصور دشتکی شیرازی بود، در شیراز به تکمیل معلومات و کسب فضائل پرداخت، سپس به هندوستان عزیمت کرد و به خدمت پادشاه آن سرزمین درآمد و از طرف پادشاه آنجا ملقب به صدر گردید. از آنجا به حجاز و عراق و ترکیه رفت. سلطان سلیمان خان قیصر روم، او را احترام فراوان کرد و به تدریس در آن سرزمین تشویقش کرد. مولانا از اسلامبول به بغداد رفت و در آنجا مصاحب اسکندر پاشا بیگلر بیگی عراق بود و در همین ایام تاریخ آل عثمان را نوشت. آنگاه به تألیف کتب دیگر پرداخت که از آن جمله اند: حاشیه بر جاشیه علامه دوانی، حاشیه بر شرح جامی، شرح فارسی هیئت ملاعلی قوشچی. در سال 981 ه.ق درگذشت.

مهراز، 335: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، موید ابونصر شیرازی

در زمان سلاطین دیلمی که مذهب شیعه در قلمرو آنان رواج یافت، اعیان اسمعیلیه نیز فرصت یافتند عقاید خود را بین مردم منتشر سازند. موید ابونصر هبه الله بن موسی بن علی بن محمد شیرازی در قرن چهاردهم در شیراز متولد شد. از اشعارش برمی آید که پدرش نیز از داعیان خلفای فاطمی در شیراز بوده است. پدر او به تعلیم و تربیت فرزند همت گماشت و آرزویش این بود که بعد از پدر او به دعوت مشغول شود. پس از درگذشت پدر به خواسته خود رسید و جمعی زیاد به مذهب اسمعیلیه گرویدند. علمای وقت ابوکالنجار دیلمی را علیه او برانگیختند، اما حسن خلق و استحکام منطق او باعث شد که پادشاه دیلمی نیز به مذهب اسمعیلی گروید و گفت من خود و دینم را به تو تسلیم کردم و به هرچه تو بر آنی راضی هستم.

علت این گرایش ظاهراً این بوده است که او در مجلس مناظره ای در حضور سلطان علمای شیعه و سنی را با منطق نیرومند خود شکست داد و برتری خود را در دانش به اثبات رسانید. ابوالبکانی را در اثر فشار عباسیان مذهب خود را پنهان می داشت و او نیز چون ایران را برای ادامه فعالیت مناسب ندید به مصر، مرکز خلافت فاطمیان رفت.

او در سال 437 ه.ق وارد قاهره شد. درست در همین تاریخ نیز ناصرخسرو به قصد رسیدن به دربار خلفای فاطمی از بلخ حرکت کرد و دو سال بعد به قاهره وارد شد. ورود او به قاهره سی سال قبل از ورود حسن صباح بدانجا بود.

او به تأسیس مجالس مهمی در مصر دست زد و به تدریس پرداخت. وی “باب الابواب” امام مستنصر شد، زیرا جامع علم و فضیلت و صاحب بیانی فصیح و بلیغ بود. ناصر خسرو شاعر و داعی معروف اسمعیلی نیز از شاگردان او بود. او دارای تألیفاتی نیز می باشد که یکی از آنها المجالس المویدیه راجع به علم تأویل است. این کتاب در هشت مجلد تدوین گردید که در هر جلد صد مجلس ذکر شده است. کتاب دیگر او دعائم الاسلام است که تأویلی بر فقه به شمار می رود. استدلال فلسفی و منطقی او در این کتاب اختصاص به مولف دارد.

او علاوه بر علم نگارش تأویل، در فن تاریخ نویسی هم مقامی بلند داشته و کتاب السیره المویدیه چیره دستی او را در تاریخ به اثبات میرساند. تنها کتابی که از او به فارسی باقی مانده بنیاد تأویل است. علاوه بر این اشعاری نیز به زبان فارسی سروده است. کتاب سیره المویدیه، از نظر زندگی اجتماعی و سیاسی مردم فارس و عراق منبع گرانبهایی به شمار می رود.

مهراز، 179- 172: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، موید نامدار

شیخ موید محمدبن احمد نامدار، از عرفای نامدار بود که به حجاز مسافرت کرد و مشایخ بزرگ عصر خود را که در آن حوالی بودند زیارت کردند. دارای همتی بلند و دمی گرم بود. گویا چندی نیز به وزارت رسید. نام محله ای را در حوالی سید ذوالفقار فعلی به اسم او نامگذاری کرده بودند. رباطی نیز در همانجا ساخت و در همان رباط مدفون شد. سال مرگش 570 ه.ق بوده است.

مهراز، 187: 1348

فارس، شیراز، بزرگان، مهدی حمیدی شیرازی

شاعر، نویسنده، مترجم و استاد دانشگاه، تولد: 1293 ه.ش، وفات: تیرماه 1365 ه.ش.

حمیدی آثار و تألیفات زیادی از خود به جا گذاشته است. از جمله مهم‌ترین آثار او می‌توان به اشک معشوق، دریای گوهر، بهشت سخن و شعر فارسی در قرن سیزدهم اشاره کرد.

برقعی، 1196- 1194: 1373

به ما در تکمیل اطلاعات این قسمت کمک کنید

ارسال اطلاعات
slot deposit 10 ribu
slot deposit qris
spadegaming
pg soft
habanero
cq9
slot garansi kekalahan