فارس، شیراز، بزرگان (س،ش)
فارس، شیراز، بزرگان، سعدی شیرازی
ابوعبدالله مشرف الدین مصلح شیرازی در اوایل قرن هفتم متولد شد و در سنه 961 ه.ق در شیراز وفات یافت. تخلص خود را از نام سعدبن ابی بکر سعد زنگی ولیعهد مظفرالدین ابوبکر گرفت. هر وقت سعدی در شیراز بود در خدمت این ولیعهد ادب پرور بسر می برد. سعدی در نظامیه بغداد تحصیل کرد. دانشجویان دانشگاه نظامیه عبارت بودند از مفسران، محدثان، وعاظ، حکام و مذکران. شیخ پس از اتمام تحصیل به سیر و سیاحت پرداخت و در مجالس، وعظ می گفت و مردم را به سوی دین و اخلاق هدایت میکرد.
بطوریکه از آثار سعدی برمی آید و معاصرینش هم می نویسند در لغت، صرف و نحو، کلام، منطق، حکمت الهی، و حکمت عملی (علم الاجتماع و سیاست مدن) مهارت داشت. مخصوصاً مهارت او در حکمت از تمام آثارش پیداست. کتاب بوستان نه فقط حاوی مطالب اخلاقی و حکمتی است، بلکه استادی شیخ را در علم الاجتماع نشان می دهد. تبحر وی در زبان عربی و فارسی و ذوق لطیف و طبع وقارش او را برانگیخت تا شیرین ترین آثار فارسی را در نظم و نثر از خود بجای گذارد. سعدی در ابتدا همان سبک متداول زمان خویش را در نویسندگی در پیش گرفت، بعد به سبک خواجه عبدالله انصاری تمایل پیدا کرد. اما طولی نکشید که سبک خاص و مشخصی برای خود ابداع نمود که تاکنون پس از هشتصد کسی قادر به تقلید آن نبوده است. شیخ اجل نه تنها به نصایح مردم می پرداخت بلکه از اندرز دادن به سلاطین هم مضایقه نداشت، کما اینکه رساله هفتم خود را به اندرز به ملک انکیاتو اختصاص داده و در مقدمه می نویسد “معلوم شد که خسرو عادل قابل تربیت است و مستعد نصیحت”. علاوه بر این رساله، قصایدی نیز سروده که در آنها ضمن مدح، نصایح زنده و گاه خشنی به انکیاتو نموده است.
شاهکار سعدی در نثر، گلستان اوست که در حقیقت نوعی مقامه نویسی است. ولی در این رویه، گرد تقلید نگشته و راه تازگی و ابتکار را پیموده است. ترتیب و تناسب و تنوع گلستان همراه با موضوعات دلکش اجتماعی و اخلاقی و تربیتی و سبک ساده و شیرین نویسندگی، سعدی را به عنوان خداوند سخن معرفی کرده است. سعدی در بین معاصرین خویش هم، با وجود نبودن وسایل نشر جای خود را باز کرد. شهرت وی به اندازه ای بود که پس از پنجاه و پنج سال که از مرگش می گذشت، در ساحل اقیانوس کبیر، یعنی در چین، ملاحان اشعارش را به آواز می خواندند.
چهل و سه سال پس از فوت شیخ، یکی از فضلا و عرفا به نام علی بن احمدبن ابی بکر معروف به بیستون اقدام به تنظیم اشعار سعدی و ترتیب آنها با حروف تهجی نمود. وی کلیه آثار شیخ را به 12 بخش تقسیم نمود. اول رساله هائی که در تصوف و عرفان و نصایح ملوک تصنیف کرده است. دوم گلستان، سوم بستان، چهارم پندنامه، پنجم قصاید فارسی، ششم قصاید عربی، هفتم طیبات، هشتم بدایع، نهم خواتیم، دهم غزلیات قدیم که مربوط بدوران جوانی شیخ است، یازدهم صاحبیه مشتمل بر قطعات، مثنویات، رباعیات و مفردات، دوازدهم مطایبات.
از آثار شیخ نسخ قدیمی که در زمان شخص او تحریر شده موجود است. سعدی در سیر و سلوک نیز مقامی بس والا داشت. به تمام قلمرو اسلامی و همسایگان کشورهای اسلامی مسافرت کرد و دیده تیزبین او در هر ذره، عالمی پند و حکمت می دید. یکبار هم در جریان جنگ های صلیبی بطوریکه خودش در گلستان می نویسد، به چنگ عیسویان اسیر می شود.
مدفن شیخ در شیراز مدفون است. مورخین، سعدیه فعلی را خانقاه او دانسته اند و می نویسد که شیخ در این خانقاه که در شمال شرقی شیراز واقع شده به عبادت مشغول بوده و از سفره انعام او درویشان بهره می برده اند. دولت شاه سمرقندی در تذکره الشعرا می نویسد سلاطین و بزرگان و علما به زیارت شیخ بدان خانقاه می رفتند. قنات «حوض ماهی» فعلی در زمان شیخ نیز جاری و معمور بوده و سعدی حوضی از مرمر در باغ خانقاه خود ساخته، از آن قنات آب در آن جاری می کرده است.
آخرین تعمیری که در مقبره شیخ بعمل آمد توسط کریمخان زند بود که عمارتی دوطبقه در یک ردیف بر آرامگاه ساخت و درختان کاج و سرو نیز در محوطه باغ غرس نمود. در سال 1327 ه.ش انجمن آثار ملی بر آن شد تا بر آرامگه مردی که از اقصی نقاط جهان، پیروان مذاهب و مسالک مختلف به زیارتش می شتابند ساختمان مناسبی بنا نماید. این تصمیم عملی شد و آرامگاه جدید در بهار سال 1331 ه.ش رسماً گشایش یافت.
مهراز، 230- 228: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، سعدی شیرازی
روایت دیرین همگان بر این است که سعدی در سال 580 ه.ق در شیراز متولد شد و همان جا به سال 692 ه.ق درگذشت. دلیلی قاطع بر رد سال مرگ وی موجود نیست و چنانچه بر روایت سال تولدش نیز اعتمادی باشد، سعدی نیز در گروه کسانی میپیوندد که عمر روحانی نمای بیش از یکصد سال نصیبشان شد. لیکن پژوهشهای اخیر سال تولدش را تا 605 ه.ق پیشتر آورده است.
آثار او به دو دسته منظوم و منثور تقسیم می شود.
بوستان معروفترین و مشهورترین آثار منظوم او است. این منظومه شعری در اخلاق و تربیت و وعظ و تحقیق سروده است و شامل ۱۰ باب است كه عبارتند از: ۱- عدل ۲- احسان ۳- عشق ۴- تواضع ۵- وفا ۶- ذكر ۷- تربیت ۸- شكر ۹ـ توبه ۱۰- مناجات و ختم كتاب
مجموعه دوم از آثار منظوم سعدی قصاید عربی است كه كمتر از ۷۰۰ بیت است كه شامل مدح، نصیحت و یك قصیده مفصل در مرثیه المستعصم بالله است.
مجموعه سوم شامل قصاید فارسی در موعظه و نصیحت و توحید و مدح پادشاهان و رجال معروف زمان خود می باشد.
چهارمین آثار او مرثیه هایی است كه شامل چند قصیده در مرگ مستعصم بالله و ابوبكر بن سعد بن زنگی و سعدبن ابوبكر و امیر فخرالدین ابوبكر است و یك ترجیع بند بسیار معروف در مرثیه اتابك سعد بن ابوبكر دارد.
معلمعات و مثلثات، ترجیعات، طیبات، بدایع، خواتیم، غزل قدیم، صاحبیه كه مجموعه ای است از بعضی قطعه های فارسی وعربی كه غالبا در مدح شمس الدین صاحب دیوان جوینی است، مجموعه ای از اشعار هزل و دو مثنوی انتقادی شیرین و چند غزل و رباعی است، رباعیات و مفردات از سایر آثار منظوم وی می باشد.
آثار منثور وی عبارتند از: مجالس پنجگانه، رساله در عقل و عشق، نصيحه الملوک و کتاب گلستان.
کتاب گلستان دارای ۸ باب است كه عبارتند از : ۱ـ در سیرت پادشاهان، ۲ـ در اخلاق درویشان، ۳ـ در فضیلت قناعت، ۴ـ در فوائد خاموشی، ۵ـ در عشق و جوانی، ۶ـ در ضعف و پیری، ۷ـ در تاثیر تربیت و ۸ـ در آداب صحبت.
گلستان در سال 1258/656، یعنی درست همان سال سقوط بغداد نوشته شده است. سعدی نخستین بار نبوغ رسیده خویش را که کتابی بود در ده باب مشتمل بر حکایتهای منظوم اخلاقی به نام بوستان، به پیشگاه اتابک مظفرالدین ابوبکر بن سعد بن زنگی، تقدیم آورده بود. اهمیت این دو کتاب به همین مایه شهرت خاتمه نمیپذیرد؛ زیرا، از آنجا که هر دو به پارسی بسیار ساده و در عین حال کاملاً درست و شیوا تصنیف شدهاند، برای بسیاری از نسلها سرمشق طرز نگارش بودهاند و گذشته از این، چون هر دو آکنده از سخنان مغزدار موجزی هستند که مکتبداران و آموزگاران مایل به تلقین آنان در نوآموزان خویشند، هفتصد سال برآمده که در آموزشگاههای سرتاسر ایران خواندنشان اجباری بوده است. اگر بگوییم که این دو کتاب، پس از قرآن مجید، بیش از هر اثر دیگر در طرز تفکر ایرانیان کارگر افتاده است، سخنی به گزاف نگفتهایم.
آربری، 139- 131: 1365
فارس، شیراز، بزرگان، سعدی
سعدی بین سالهای 15-610 ه.ق در خانوادهای اهل علم و ادب دیده به جهان گشود. سعدی در 27 ذیالحجه 691 ه.ق، در خانقاه خود درگذشت که از آن پس به آرامگاه ابدیاش تبدیل شد.
وی هنگامی شهرت یافت که کمی پس از بازگشت به شیراز (5-654 ه.ق)، بوستان را به نام حکمران سلغوری آنجا، ابوبکر بن سعد بن زنگی، و یک سال بعد (656 ه.ق) دومین کتاب معروف خود، گلستان را تألیف کرد. اثر اخیر را به شاهزاده سعد بن ابیبکر بن سعد تقدیم داشت.
شاعر بزرگ، امیر خسرو دهلوی (وفات: 725 ه.ق)، خود را در غزل جانشین وی میخواند و حتی شاعری چون حافظ، جای به جای، مضامین سعدی را عیناً نقل میکند، بدون آنکه مأخذ را ذکر کند.
ریپکا، 355- 352: 1381
فارس، شیراز، بزرگان، سیدعلی خان صدرالدین حسینی حسن مدنی شیرازی
فرزند میرزا معصوم دشتکی شیرازی، سیدعلی خان صدرالدین حسینی حسن مدنی شیرازی است وی در سنه 1052 متولد شد در سال 1066 از مکه به حیدرآباد دکن رفت و نزد پدر و علما و مجتهدین و حکما و ریاضی دانان و شعرا و ادبا تحصیل کرد و سرآمد علمای زمان خود شد. در مکه و طایف، صاحب ضیاع و عقار بود. سیدعلی خان در سال 1116 بنا بخواهش شاه سلطان حسین صفوی به ایران آمد و پس از زیارت مشهد حضرت رضا به شیراز روی آورد و در محله بازار مرغ که خیابان حضرتی فعلی جایگزین آن شده اقامت کرد. اما طولی نکشید که در سنه 1118 چشم از زندگی بپوشید و در بقعه شاه چراغ مدفون شد. آثاری که سیدعلی خان تألیف کرده به شرح زیر است: شرح صحیفه سجادیه مشهور به ریاض السالکین، کتاب طراز اللنعه شرح صمدیه در علم نحو، شرح ارشاد، انوار الربیع، کتاب سلوه الغریب و . . . .
مهراز 1348، 12 تا 309
فارس، شیراز، بزرگان، سیمین دانشور
نویسنده، داستاننویس پیشکسوت، نمایشنامهنویس، مدرس، منتقد، ادیب و مترجم ایرانی به روز هشتم اردیبهشت ماه سال 1300 در شهر شیراز چشم به جهان گشود و در اسفند ماه 1390 در نود سالگی در تهران دیده از جهان فروبست.
وی نخستین زن ایرانی است که به صورت حرفهای داستان فارسی نوشت و نخستین رئیس کانون نویسندگان ایران به شمار میرود.
او چند داستان رئال خود را به سال 1327 انتشار داد. این نخستین مجموعه داستانی بود که زنی ایرانی چاپ میکرد. دانشور پدیدآورندهی آثار کممانندی در ادبیات داستانی ایران و سردمدار یک جریان پیشرو به شمار میرود. برخی از مهمترین آثار او عبارتند از: سووشون (1348)، به کی سلام کنم؟ (1359)، جزیزهی سرگردانی (1372)، ساربان سرگردان (1380).
زادهوش، 50- 10: 1391
فارس، شیراز، بزرگان، سیبویه
سیبویه در بیضای فارس تولد یافت و در بصره نشو و نما کرد. نامش عمروبن عثمان بن قنبر و کنیه اش ابوالبشر و از بردگان بن حارث بن کعب بود.
سیبویه در 32 سالگی نزد خلیل بن احمد متوفی در سال 170 به تکمیل نحو پرداخت. خلیل توانایی زیادی در استخراج مسائل و تصحیح قیاسات داشت و اول کسی است که عروض را درآورد و اشعار عرب را در پناه آن قرار داد. وی علاوه بر این که از خلیل درس می گرفت، نزد اساتید دیگری مانند یحیی بن عمر و یونس به شاگردی نشست و لغت را هم از ابوخطاب احقش فراگرفت. آنگاه به تألیف کتابی در نحو پرداخت.
سیبویه در سال 180، در سن چهل سالگی درگذشت و در گورستان با هلیه مدفون شد. اینک بر قبر او سنگ سیاهی است که مردکانی در دروازه کازرون قرار دارد به سنگ سیاه معروف است. قبلاً طلاب علوم عربی سینه خود را بر آن سنگ میمالیدند و معتقد بودند که نحو را به آسانی فرا خواهند گرفت. اکنون نیز مردم شیراز پای آن سنگ شمع روشن می کنند و از او همت میطلبند. تاکنون بارها بنای سنگ یادبود این دانشمند ناکام مورد بحث بوده و شهرداری شیراز درنظر دارد با احداث خیابانی جدید در آنجا میدانی بسازد و خاطره سیبویه را برای همیشه زنده نگاه دارد.
مهراز، 113- 111 : 1348
فارس، شیراز، بزرگان، سلم صوفی
شیخ سلم بن عبدالله صوفی شیرازی از اکابر قدما و اعیان مشایج شیراز بوده است. عبدالله خفیف از قول دیلمی درباره او داستانی نقل کرده که در آن، کراماتی به شیخ سلم نسبت می دهد. زمانش معلوم نیست، ولی قبر او هم اکنون در شیراز معروف است و قبرستان عمومی بنام سلم خوانده می شود.
مهراز، 407 و 106 : 1348
فارس، شیراز، بزرگان، سلمان فارسی
زادگاهش قریه دشت ارژن فارس (هفت فرسنگی شیراز) بود و قبیله اش در کازرون احترام فوق العاده داشتند و حتی پس از آنکه کازرون بدست مسلمی افتاد، این طایفه از پرداخت جزیه معاف شدند. از رجال برجسته قبیله سلمان، یکی شیخ ابواسحاق ابراهیم بن شهریار بن مهریار کازرونی است که در مدت عمر خود، صدقات سلمان فارسی را از بیت المال خلفای عباسی می گرفت و بین افراد عشیره تقسیم می نمود. نامش پیش از اسلام روزبه بن و خشودان بود. سلمان هنگامی که مژده ظهور پیغمبر را شنید عازم تهام شد. اما در بین راه اسیر گردید و او را به یک یهودی می فروختند. یهودی نیز سلمان را به زنی از طایفه بنی سلیم فروخت. پیغمبر هنگام عبور، مهمان خداوند سلمان شد و او را که ایمان آورده بود، خریده آزاد کرد. وی چنان مورد علاقه رسول الله قرار گرفت که سلمان محمدیش نامید. سلمان از حواریین حضرت رسول و در شمار اهل بیت عصمت و طهارت می بود که زهد و تقوی و وفور عقل و علمش مورد تأیید پیغمبر و بزرگان اسلام بود. سلمان در زمان خلافت عمر، والی مدائن شد. در آن هنگام به کاخ والی نرفت، بلکه در دکانی می نشست و به امور مردم رسیگی می نمود. سلمان دارای چنان مقامی بود که پس از مرگ، حضرت علی با دست خود او را غسل داد. درباره سلمان در کتب متعدد قلمفرسائی زیادی شده که جامع ترین آنها در کتب نفس الرحمن اثر علامه نوری حاج میرزا حسین و اواخر جلد ششم و جلد هشتم بحارالانوار مجلسی آمده است.
مهراز، 101- 100 : 1348
فارس، شیراز، بزرگان، سیاف شیرازی
حاجی علی اصغر سیاف شیرازی از عرفا و شعرای شیراز است که از مربیان محمدحسین زین الدین نعمت اللهی بود و از مرشد خود، (حسینعلی شاه) لقب گرفت. بر اثر ریاضت و عبادت در بین عرفا به مقامی شامخ رسید و جمع کثیری پیرو او شدند. وی به مکتب نرفت و بیسواد بود. مع الوصف یک مثنوی در دوازده جلد بزرگ به نظم درآورد که شامل هفتاد هزار بیت است. مضامین این مثنوی را مطالب عالی عرفانی و شرح احادیث نبوی تشکیل می دهد. پنج جلد اول این مثنوی را کنج سرور نامید و هفت جلد دیگر را جنات وصال نام نهاد. وفاتش به سال 1262 ه.ق اتفاق افتاد و در کنار قبر عبدالله وصاف مورخ و شاعر معروف مدفون شد و اینک بر تربتش بنای مناسبی از طرف بازماندگان ساخته شده و مثنوی دوازده جلدی او را هم به طبع رسانیده اند.
مهراز، 345 : 1348
فارس، شیراز، بزرگان، سید ابوالقاسم قاری
سید ابوالقاسم قاری، از قراء معروف عهد شاه عباس ثانی (1052-1078) است. اصل وی از خراسان بود ولی از اول جوانی در شیراز سکنی گزید و با علمای آن شهر حشر و نشر داشت و علوم متداول را در آنجا تحصیل کرد. وی در سال 1061 منظومه ای در تجوید قرآن ساخت که به (نظم اللالی) معروف است و حاوی 89 بیت می باشد. این منظومه با همه اختصارش متضمن مطالب مهم علم تجوید می باشد. این کتاب بارها به طبع رسیده و در دوره معاصر نیز شروحی بر آن نگاشته اند. پاره ای از صاحبان تذکره نظم اللآلی را به میر فندرسکی نسبت می دهند که اشتباه آشکاری است. سال وفات قاری روشن نیست ولی صاحب ذریعه می نویسد که تا سال 1083 در قید حیات بوده است.
مهراز، 338 : 1348
فارس، شیراز، بزرگان، سید علاء الدین حسین
حسین بن موسی برادر شاه شجاع نیز با برادران دیگر به شیراز آمد و پنهان بود ولی بعداً بدست مأمورین حکومت کشته شد. متأخرین نوشته اند جسدش را در زمان صفویه یافته اند و حال آنکه در کتب قرن هشتم از مدفن آن حضرت نام برده اند و شیرازنامه تصریح کرده است که (در محلت باغ قتلغ از محلات شیراز است و به گنبد باغ اشتهار یافته چه در ایام سلطنت اتابک شخص مبارکش و بر سر او گنبدی ساخته بودند) در شد الازار و هزار مزار نیز از آن بقعه به عنوان روضه ای قدیمی نام برده شده است. از آثار دوران صفوی در حرم سید علاء الدین حسین تعمیری است که در زمان شاه اسمعیل صفوی صورت گرفته و هنوز قسمتی از کاشیهای معرق آن در موزه پارس شیراز موجود است. این امامزاده نیز دارای موقوفات زیادی است که اخیراً ضابطه صحیحی برای بهره برداری از آن ترتیب داده شده است.
مهراز، 483 : 1348
فارس، شیراز، بزرگان، سید میرمحمد
برادر احمدبن موسی است که به اتفاق برادر به شیراز آمد و در گوشه ای پنهان می زیست و به عبادت مشغول بود. قرآن می نوشت و از حق الکتابت آن امرار معاش می نمود و به خریدن و آزاد کردن غلامان می پرداخت. مرگ او به اجل طبیعی بود و ضریح فعلی را که از نقره ساخته شده، اویس میرزا معتمدالدوله ثانی فرزند فرهاد میرزا عم ناصرالدین شاه در سال 1226 ه.ق وقف بر روضه سیدمحمد نمود. در سال 923 خلیل سلطان ذوالقدر والی شاه اسمعیل صفوی در فارس عمارتی ساخت که مشتمل بر گنبد و رواق و کرباس و مسجد و چندین حجره دوطبقه بود. این خلیل سلطان مدت پانزده سال بر فارس حکومت داشت و به علت قصوری که در جنگ چالدران از او سر زده بود محکوم به مرگ شد.
مهراز، 480: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شاه بن شجاع کرمانی
شاه بن شجاع کرمانی، شاهزاده ای بود که مانند بودا و ابراهیم ادهم، پشت پا به شکوه دنیوی زد و راه سیر و سلوک را در پیش گرفت. وی در قرن دوم می زیست و سال مرگش بعد از 270 ه.ق و قبل از 300 ه.ق بوده است. شاه بن شجاع به زیارت بزرگان و صوفیان عصر خویش رغبت زیاد نشان می داد. از طرفداران تقدم فقر بر غنا بود، از اینرو کتابی نوشت که نظریات معاذبن یحیی را رد می کرد، زیرا معاذ غنا را بر فقر فضل می نهاد.
چهل سال شب ها نخفت و به عبادت مشغول بود و باز به همان نتیجه ای رسید که در ادبیات عرفانی ما مورد بحث قرار گرفته است. این نتیجه به صورت لطیفه و تمثیلی بیان شده است، بدین معنی که شبی خواب بر او غلبه کرد. خدای را به خواب دید و گفت الهی من تو را به بیداری در دل شبها جستجو می کردم، ولی در خواب دیدم. از آن پس شاه همه شب در طلب خواب بود تا باز محبوب خود را بخواب ببیند.
از اینگونه تعبیرات برای بیان حقایق عرفانی در تاریخ تصوف زیاد است و شیخ عطار در تذکره الاولیاء غالباً مقاصد خود را با ذکر چنین تعابیر بیان می کند. شاه دارای تصنیفات عدیده ای است که کتاب مراه الحکمای او خیلی مورد توجه بوده است. در آن روزگار عده زیادی لباس درویشی میپوشیدند تا خود را بصورت آنان درآورند. درویشان برای تمیز، علامتی در لباس تعیین کردند که بدان علامت یکدیگر را می شناختند. شاه بن شجاع مقید به این تشریفات نبود و می گفت اصل صفارقت طبع است و نباید تکلف ایجاد کرد. هنگامی هم که برای زیارت ابوحفص به نیشابور آمد بجای عبا قبا پوشید و در آن ایام قبا، لباس اهل علم و زهد نبود، بلکه لباس عیاران بقول امروزی ها لباس “داش ها” به شمار می رفت، حتی ابوحفص تعجب کنان گفت «کسی را که در عبا جستجو می کردم در قبا یافتم».
ابوعثمان سعیدبن اسمعیل حیری پس از آنکه مدت ها در صحبت معاذبن یحیی بود به نزد شاه آمد. اما شاه بن شجاع او را نپذیرفت و گفت تو صحبت معاذ کرده ای و او در مقام (رجا) است و کسی که مشرب (رجا) یافت، از وی سپردن طریقت نیاید. زیرا نتیجه تقلید از رجا کاهلی است. سعید بیست روز تضرع کرد تا شاه او را به شاگردی پذیرفت.
گور شاه بن شجاع نزدیک مسجد جامع در کچه ای است که آن زمان به کوچه معرفین معروف بوده است و جمعی از سادات نیز در آنجا مدفون هستند. هم اکنون محل این قبر مقابل در شمالی مسجد جامع در نبش بازارچه ای در محلی به نام (دوازده امام) زیارتگاه مردم است که قبور جمعی از سادات نیز در آنجا مدفون هستند.
مهراز، 117- 116: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شاه داعی الی الله شیرازی
سید نظام الدین محمود ملقب به شاه داعی الله از سادات حسینی شیرازی است. لقب خود را از اجدادش گرفته، زیرا آنان خود را «داعی» می خواندند. شاه داعی الله از خلفای شاه نورالدین نعمت الله بود و با بسیاری از بزرگان عرفا ملاقات و مصاحبت کرد. آرامگاه او در گورستان سلم شامل محوطه وسیعی است. کریمخان زند بر گور او سنگ سماق محکمی انداخته. اخیراً هم بر اثر اقدامات ارادتمندان شاه تعمیراتی در آنجا صورت گرفته است. شاه داعی الی الله از دانشمندان و مصنفین بزرگ بود که تعدادی از کتاب هایش به شرح زیر است:
1- محاضرالسید فی احوال خیر البشر به نظم و نثر
2- رساله خیرالزاد بعربی و فارسی
3- رساله مرآت الوجود
4- مثنوی چهل صباح
5- مثنوی عشق نامه
6- مثنوی چهار چمن
وفاتش به سال 870 ه.ق اتفاق افتاد. در جوار مدفنش قبر سید قاسم فرزند شاه داعی الی الله که در سال 920 ه.ق در گذشته قرار دارد.
مهراز، 315- 314: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شاه منذر
در محله سرباغ دبیرستانی ساخته شده که قبلاً بقعه ای بوده است. در گوشه ای از این دبیرستان بطوریکه پنجره ها از کوچه نمودار است، مزار شاه منذر قرار دارد. درباره او می گویند که شاهزاده ای بود؛ بعلت تغییری که در فکرش پدید آمد، دست از ملک پدری شست و در شیراز به عبادت و گوشه نشینی پرداخت. بطوریکه شیراز نامه می نویسد آن حوالی را در قدیم “محله شیراز” میگفته اند. تاریخ وفاتش معلوم نیست، ولی از متقدمین و کسانی بوده که تابع مکتب قرن دوم بوده است. محله شیراز و حوالی آن را با هلیه یا باهله می نامیدند.
مهراز، 94: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شاه منصور
شاه منصور علیرغم تندروی های اوایل جوانی، ناگهان در اثر حمله تیمور به فارس تغییر خلق و خوی داده سرباز فداکار و جانباز ملی شد. این سردار شجاع که مانند پاکان مقدس در زمین هائی اکنون باغ صفا در آنجا احداث شده، سرش را از تنش جدا کردند. شاه منصور برادرزاده شاه شجاع است که تبریز را برای عم خود فتح کرد و در جنگ های دیگر نیز در سایه رشادت کم نظیر خویش همیشه با پیروزی همراه بود. وی با پانصد تن بقایای سربازانی که یا او را ترک کردند یا به دشمن پیوستند از مردم شیراز چنان مردانه دفاع کرد که تاکنون هم مردم قبر او را مانند امامزاده ای محترم میشمارند و از همت بلندش یاری می طلبند.
در سال 792 ه.ق سلطان زین العابدین به همدستی شاهزادگان مظفری به شیراز حمله کرد ولی از این لشکرکشی هم طرفی نبست و همگی متواری شدند. سال بعد اصفهان و سپس کاشان بدست شاه منصور افتاد و چند روز بعد هم سلطان زین العابدین در نواحی بین ری و ورامین دستگیر شد و شاه منصور او را نابینا ساخت. در این هنگام شاه منصور نیت باطنی خود را آشکار ساخت و به سلطان احمد عم خود که حاکم کرمان بود و شاه یحیی برادرش پیغام داد که باید دست اتحاد بیکدیگر بدهیم و از تفرقه و اختلاف پرهیز نمائیم و در مقابل تیمور مقاومت ورزیم و سرزمین نیاکان خویش را از هجوم ترکان مصون داریم ولی هیچیک از امرای خاندان مظفری باو دلگرمی ندارند.
در اوایل سال 795 ه.ق به شاه منصور خبر رسید که مقدمه لشکر تیمور بری رسیده، وی با شتاب به اصفهان رفت و آماده دفاع شد، ولی یحیی با او به مخالفت برخاست. آنگاه برای آنکه وضع مطمئن تری داشته باشد به شیراز آمد و آنجا را تکیه گاه مدافعات خویش قرار داد. شاه منصور اوضاع شیراز را آشفته و مردم را هراسان دید و حتی سرحد داران به اوامر او گردن نمی نهادند. مع الوصف او تصمیم خود را گرفته بود و بر آن شد که خویشتن را فدای مردم کند.
عده سواران شاه منصور از دوهزار نفر تجاوز نمی کرد، به همین جهت بزرگان شیراز به او گفتند این عده تاب مقاومت در برابر صدهزار نفر سپاه خونخوار تیمور را ندارد و تیمور از این مقاومت در خشم خواهد شد و از ما انتقام می کشد. شاه منصور جواب داد من با همین سپاه خواهم جنگید، اگر شکست بخورم تنها خواهم جنگید و اگر غالب شوم به مقصود رسیده ام و اگر هم کشته شوم بر مرده دینی نیست.
در آنزمان که لشکر تیمور به شیراز نزدیک می شد، محمدبن زیدالدین سردار منصور که جاسوس تیمور بود با بیش از هزار تن از لشکریان به طرف تیمور رفت. مع الوصف شاه منصور با همان عده که از هزار نفر کمتر بودند به جنگ اقدام کرد و روز را به شب آورد.
شبانگاه اسب سرکشی را انتخاب کرد و یک دیگ مسی به دمش بست و اسب را بسوی لشکر خواب زده دشمن رم داد. غوغای وحشت آوری برخاست و لشکریان تیمور پراکنده شدند و شاه منصور که در کمین بود عده زیادی از آنان را به خاک هلاک افکند. بامداد روز بعد بیش از پانصد نفر همراه نداشت با همان عده کم بر سپاه خصم زد و از هر سو نفرات دشمن را بر خاک میافکند و می گفت “منم شاه منصور”.
سپاهیان از برابر او فرار می کردند و خود به طرف جایگاه امیرتیمور حمله برد. تیمور نیزه خواست تا بسوی او بیندازد ولی نیزه دار فرار کرده بود. منصور که چندین زخم بر تن داشت با شمشیر به تیمور حمله کرد. شمشیر شاه منصور سپر را به دو نیمه کرد و کلاهخود را نیز شکافت ولی جراحت موثری بر تیمور وارد نیامد. تیمور از معرکه گریخت و تیموریان پراکنده شده بودند، ولی امیران و سرداران تیمور افراد پراکنده را جمع کرده با پافشاری جنگیدند. شاه منصور برگردن و بر شانه اش تیر خورده بود و زخم شمشیری نیز بر چهره اش خورده بود مع الوصف می جنگید تا بیحال شده بر زمین افتاد. در همین موقع عده ای از شیرازیان که فداکاری او را دیدند به یاریش شتافتند، ولی او از پا افتاده بود و این داوطلبان نیز همگی به دست مهاجمین کشته یا اسیر شدند. امیر تیمور که از شجاعت حریف رعب و وحشت بر دلش حکمفرما بود فرمان داد تا شاه منصور را پیدا کنند. یکی از سواران او، منصور را در میان کشتگان یافت و خواست سرش را جدا سازد. شاه منصور به او پیشنهاد کرد که جواهراتش را بگیرد و او را به قتل نرساند ولی آن مرد، شاه منصور را سر برید و آنرا به نزد امیر تیمور برد. تیمور شجاعت آن شاه جانباز را ستود و پیروزی بر شاه منصور را یک فتح بزرگ خواند.
اکنون قبر او در محلی بنام گوهرشاهزاده منصور به صورت امامزاده ای زیارتگاه مردم است و در همان نزدیکی نیز محلی معروف به (کل تیموری) بود که اخیراً نام آن را تغییر داده به خیابان (فرخیان) نام گذاری کرده اند.
مهراز، 424- 420: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شریفالدین جرجانی
فیلسوف و دانشمند، تولد: 740 ه.ق، وفات: 816 ه.ق.
وی در مجلس تیمور گورکانی با ملا سعد تفتازانی مباحثاتی داشت و توانست به قوه فصاحت و قدرت هوش به سعد غالب آید. علامه حاشیهای بر کتاب مطول تألیف سعد تفتازانی نوشته و بر آن اعتراضات لطیفی ایراد ساخته است.
مهراز، 295- 294: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شمس الدین محمد فدایی
شمس الدین محمد شیرازی فرزند یحیی بن علی لاهیجی نوربخش متخلص به فدائی از بزرگترین خلفای سیدمحمد نوربخش است که در حدود سال 840 ه.ق در شیراز ولادت یافت. تحصیلات خود را در زادگاه خویش به اتمام رسانید و مروج طریقه نوربخشیه گردید و هنگامیکه شاه اسمعیل صفوی به شیراز رفت، به دیدنش مبادرت ورزید. وی شانزده سال از سیدمحمد نوربخش کسب کمالات کرد. هنگامیکه شیخ شمس الدین میخواست سوار شود، علامه دوانی رکابش را برای ادای احترام می گرفت. از آثار او شرحی است که بر مثنوی گلشن راز نوشته و آنرا مفاتیح الاعجاز نام نهاده است. یک مثنوی هم بنام اسرارالشهود به نظم آورده است. دیوان اشعارش قریب پنج هزار بیت دارد. خانقاهش در محله لب آب قرار داشت که طی یک قرن اخیر رو به خرابی نهاده است و هرکس قسمتی از آن را غصب کرده و تنها محوطه کوچکی باقی مانده که سنگ قبر شیخ شمس الدین و پسرش احمد لاهیجی را در برگرفته است. وفات شمس الدین به سال 921 ه.ق اتفاق افتاد.
مهراز، 317- 316: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شمس الدین محمد کیشی
تکیه سیر میرآخور که اکنون قسمتی از آن به منظور احداث خیابان حضرتی در محله دزک خراب شده خانه شمس الدین محمد کیشی بود که خود نیز در همانجا مدفون است. در حدود نیم قرن پیش که بنای آنجا را تجدید کرده بودند، زائرین از شبکه های پنجره شمع در طاقچه می گذاشته اند و همین امر باعث شد که آن بقعه آتش بگیرد و اکنون مجدداً قسمت های دیگر تکیه در دست تعمیر است. در فضای تکیه قبور متعددی مربوط به اعصار مختلف وجود داشته که اغلب سنگ های آنها برای تجدید بنا از بین رفته است.
در میان تکیه درخت مسروری باقی مانده که در اثر آتش سوزی قسمتی از شاخه های آن سوخته و اگرچه اکنون آثار سوختگی محو شده ولی رشد آن کند گردیده است. شمس الدین محمد از عرفا و علما و مدرسین سترگ قرن هفتم بود که در اصول و فروع تبحر داشت و در علوم معقول و منقول تألیفاتی دارد. از آن جهت او را کیشی گفته اند که ظاهراً منسوب به کیش از جزایر خلیج فارس می باشد و این کلمه را گاهی (قیس) می نویسند.
در ایامی که فارس در تب اختلافات می سوخت، شمس الدین محمد کیشی از فشار ناهنجاری ها راه مسافرت در پیش گرفت. پس از زیارت حج در سال 665 ه.ق وارد بغداد شده در مدرسه نظامیه به تدریس پرداخت. حکام و علماء هم به محضر درسش حاضر شده، کسب فیض می نمودند. پس در همانجا به ملازمت شیخ جبرئیل کردی درآمد و به امر او خلوت گزیده به ریاضت پرداخت. در مدت غیبت او شیراز حوادث نامطلوبی را می گذرانید، ولی در بطن این حوادث آمادگی برای قبول مکتب شمس الدین پرورش می یافت. پس از قتل سلجوقشاه و خروج قاضی شرف الدین و تاخت و تاز و استبداد شمس الدین محمد مشهور به ملک جهود و حملات نکودار به شیراز و خونخواهی حسام قزوینی در عصر امارت ابش خاتون یک آرامش نسبی به وجود آمد و شمس الدین محمد از بغداد به اصفهان وارد شد و در آنجا نزد بهاء الدین صاحب دیوان بسر می برد. از این دوره از زندگی او مکتوبی دردست است که برای خواجه نصیرالدین طوسی نوشته و طی آن خواستار توضیحاتی درباره سه مسئله از مسائل منطق و حکمت گردید. خواجه طی پاسخ محبت آمیز خود با ذکر القاب و عناوین سنگین او را تعظیم نموده و سپس پاسخ ها را داده است.
بسیاری از بزرگان دانش که امروز آثار آنان در دست است از شاگردان او بوده اند از جمله یکی مولانا قطب الدین محمودبن مسعود شیرازی مولف دره التاج و شرح کلیات قانون ابن سینا و چند اثر دیگر است که در 634 ه.ق در شیراز متولد شد و در 710 ه.ق در تبریز وفات یافته است. وی در شرح کلیات قانون ابن سینا از استاد خود شمس الدین کیشی نام می برد. دیگر علامه حلی جمال الدین حسین بن یوسف علی بن المطهر (متوفی در 726 ه.ق) است که در اجازه مطول خود برای علاء الدین علی بن ابراهیم یکی از بنی زمره حلویین جلیین از شمس الدین به عنوان استاد خود یاد کرده و او را بزرگترین علمای شافعیه می نامد. هندوشاه بن خنجر مولف تجارب السلف نیز شمس الدین کیشی را استاد خود و از سرآمدان روزگار خوانده است.
از رسالاتی که فعلاً از شمس الدین موجود می باشد یکی رساله روضه المناظره است که به نام خواجه بهاء الدین محمدبن خواجه شمس الدین محمد جوینی تألیف کرده و شرح رساله ای از خواجه نصیرالدین طوسی است که در تفسیر قول علماء فی نفس الامر نوشته است. صاحبان تذکره از کتاب دیگر او به نام الهادی فی النحو نام می برند که دارای عباراتی کوتاه و پرمغز بوده است. همچنین اشعار عربی و فارسی زیادی به او نسبت داده اند.
در تاریخ وفاتش صاحب فارسنامه ذیل تضیحات جزیره کیش درگذشتش را سال 660 ه.ق نگاشته درحالیکه وی در 665 ه.ق در بغداد به تدریس در مدرسه نظامیه مشغول شد و بعد از آن نیز به اصفهان و سپس به شیراز بازگشت. صاحب حوادث الجامعه فوت او را در سال 694 ه.ق ذکر نموده و این نقل کاملاً درست بنظر می رسد.
مهراز، 240- 234: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شوریده شیرازی
محمد شوریده شیرازی شاعر نابینای روشن دل از بدو جوانی قریحه شگفت انگیزی در شاعری از خود نشان داد. وی در سال 1247 ه.ق متولد شد و در هفت سالگی دراثر مرض آبله چشمانش را از دست داد. مع الوصف از هشت سالگی به تحصیل پرداخت، یازده ساله که بود پدرش دار فانی را وداع گفت. پدر شوریده نیز شعر می گفت و عباس تخلص می نمود و نسب خود را به اهلی شیرازی می رسانید. شوریده در شانزده سالگی به معیت خال خود به مکه معظمه و مدینه طیبه رفت. مدفن شوریده در سعدیه شیراز، مقابل آرامگاه شیخ بزرگوار سعدی است.
مهراز، 375: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ ابواسحاق ابراهیم بن شهریار
شیخ ابواسحاق کازرونی معروف به «شیخ مرتد» از روستای نورد کازرون بود. او را از خردسالی به شیراز آوردند و در محضر عبدالله حقیف با حقایق عرفانی آشنا شد. انتسابش در تصوف به شیخ ابوعلی حسین بن محمد فیروزآبادی معروف به آکار است. در کازرون شیراز، بصره، مکه و مدینه به صحبت اصحاب حدیث نائل آمد در مکه شیخ ابوالحسن علی بن عبدالله جهضم همدانی را دریافت و از وی حدیث روایت می کرد. پدر و مادرش هر دو زرتشتی بودند که به اسلام گرویدند. مادرش بانویه نام داشت. شیخ ابواسحاق شصت و چهار خانقاه برپا کرد و در همه آنها سفره خانه تشکیل داد. برای نگهداری از خانقاه ها و تعمیر آنها افراد صالحی را گماشته بود. بارها با زرتشتیان کازرون و سایر جاها جنگ کرد و جمع کثیری را با زور شمشیر مسلمان نمود و از این لحاظ باو شیخ غازی می گفتند. در نتیجه این جنگ ها، بیست و چهار هزار نفر از زرتشتیان و یهودیان را به اسلام آورد. شیخ ابوسعید ابی الخیر با او مکاتبه داشت و عرفای دیگر نیز وی را احترام فوق العاده می کردند. شیخ ابواسحاق تصوف را ترک دعاوی و کتمان معانی می دانست. هفتاد و سه سال زندگی کرد و در سنه 425 ه.ق درگذشت، مدفنش در کازرون مطاف اهل دل است و به «بقعه بسحق» اشتهار دارد.
مهراز، 192- 191: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ ابواسحاق کردویه
ابوالحسن علی بن عبدالله معروف به کردویه از علمای باتقوایی بود که شصت سال در خانه خویش منزوی و جز برای نماز جمعه و اموری که مجبور به انجام آن ها میشد از خانه بیرون نمی رفت. درباره علت انزوایش می نویسند «روزی به صد شفاعت شخصی به نزد سلطان رفت. هنگام بازگشت، گذارش به مسجدی افتاد که شیخ زین الدین مظفربن روزبهان در آنجا اقامت می کرد. برای زیارت شیخ به مسجد داخل شد و بر او سلام کرد. شیخ زین الدین گفت: ای ابوالحسن از تو رایحه دنیا به مشام میرسد، از کجا میآیی؟ ابوالحسن جواب داد برای دوستی تقاضای شفاعت از سلطان کردم. زین الدین گفت اگر بخواهی رایحه دنیا از تو دور شود باید سه روز خلوت گزینی. ابوالحسن سه روز در همان مسجد اعتکاف برگزید، پس به خانه رفت و آنجا را برای انزوا در بقیت عمر اختیار کرد».
قبل از این اعتزال بخراسان حجاز و عراق مسافرت کرد و به صحبت شیخ عبدالقادر گیلانی نائل آمد. قرآن می نوشت و از راه هدیه آنها امرار معاش می کرد. طی شصت سال یکصد مصحف با خط خود نوشت. در تفسیر، حدیث، فقه، و ادبیات هم تصنیفاتی باقی گذاشت. وفاتش در سنه 606 ه.ق روی داد و در مقبره ای که به نام او بود، در گورستان سلم مدفون شد.
مهراز، 193- 192: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ ابوبکر هبه الله بن الحسن العلاف شیرازی
شیخ ابوبکر نقیب علویان در زمان خود بوده که او را دریای دانش و «اس الحقایق» می نامیدند. از معاصرین و دوستان نزدیک شیخ کبیر عبدالله حقیف به شمار می رفت و شیخ وصیت کرد که پس از مرگ ابوبکر علاف بر او نماز بگذارد. معجم الادبا او را شاعر، فاضل و بارع و نحوی خوانده که بر خراسان و ماوراء النهر مسافرت کرده و از حمادبن مدرک هم استماع حدیث نموده است. ابوبکر علاف در سنه 377 یا 380 ه.ق در شیراز درگذشت و مدفنش در دروازه استخر قرار داشت. حاجی قوام الدین بر سر قبر او قبه ای عالی ساخت و طاق و رواقی برکشید و طبقات و مشایخ و ائمه و سادات و علما و هنرمندان را در آن بقعه مدخلی پدید آورد و رسمی و جهتی معین نمود.
مهراز، 165: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ ابوسعید بن الهیثم
در بقعه ای که از دیرباز به علمدار مشهور شده شیخ ابوسعید بن الهیثم مدفون است.
کتب شدالازار، شیراز نامه و مزارات شیراز، وی را از امیران نمازی می شمارند و این گونه القاب به کسانی داده می شد که با زرتشتی های شیراز می جنگیده اند. این موضوع که شیخ از امیران غازی و مروج دین رسول الله بوده، شاید با وجه تسمیه وی که در قدیم به “علمدار رسول” و اکنون بطور اختصار به “علمدار” نامبردار است بی ارتباط نباشد. شیخ ابوسعید در صدق و زهد و خداپرستی شهرت داشت و یک زاهد بوده که از ارتکاب گناه پرهیز داشته، شب زنده داری می کرده و عمر را برای جبران گناهان کافی نمیشمرده است.
مهراز، 99- 97: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ ابوعبدالله مشهور به علمدار
او را از امراء بنی امیه دانسته اند که در زمان محمدبن یوسف به شیراز آمد. محمدبن یوسف برادر حجاج بن یوسف معروف است که نسبت به توسعه و عمران شیراز توجه زیاد کرد. زیرا شهر استخر پیاپی علیه اشغالگران عرب و تبعیض نژادی بنی امیه طغیان می کرد و حتی یک بار چهل هزار نفر از اهالی شهر را کشتند. محمدبن یوسف بخاطر از رونق افتادن استخر به عمران شیراز توجه کرد. عبدالملک بن مروان ابوعبدالله را به همراه محمدبن یوسف به شیراز فرستاد و او در همانجا درگذشت و دروازه اصفهان مدفون شد.
مهراز، 95: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ ابومحمد حسن بن حسین خضری
خضر نام بلوکی در هیجده فرسنگی جنوب شرقی شیراز است. شیخ ابومحمد از علمای باتقوایی بود که در بلوک خضر چشم به جهان گشود. سپس در شیراز توطن گزید. چند پاره کتاب تصنیف کرد و معروفترین آنها کتاب عیون التفاسیر است. در مسجد جامع عتیق وعظ می کرد. برادرش ابوبکر خضری نیز از علما بود و پس از مرگ ابومحمد جانشین او شد. ابوالقاسم پسر ابومحمد فرماندهی لشکر را برعهده داشت. مرگ ابومحمد بسال 436 ه.ق روی داد و در محله بال رود در محله سرباغ مدفون است.
مهراز، 164- 163: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ احمد بن عبدالله معروف به مما
صاحب شدالازار در تعیین مدفن او جمله ای دارد که از نظر روشن شدن قسمتی از جغرافیای شیراز بسیار مفید و روشنگر است. با استفاده از مدارک موجود روشن شده است که فندربن قیس محاذی رباط شیخ ابوذرعه دفن شده، بنابراین می توان نتیجه گرفت که پشت آرامگاه شیخ ابوذرعه که اکنون محلی معروف است، “درب باغ نو” قرار داشته و این مقبره خارج از باغ نو وجود داشته اند. درباره صاحب ترجمه نیز گفته شده که نزد شیخ زین الدین مظفر بن روزبهان باغنوی تحصیل کرده، سپس به طریقه شیخ سعدالدین محمد مظفر متمسک شده و مدتی طولانی ملازمت وی را بگزید. آنگاه در زاویه خود عزلت اختیار کرد و از مردم اعراض نمود. نوشته اند اتابک در این دوران از زندگی او قصد داشت از وی دیدن کند، ولی شیخ احمد چنان از خلق بریده بود که حاضر به این ملاقات نشد. سال وفاتش را 683 ه.ق نوشته اند.
مهراز، 194- 193: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ الاسلام
از قرن ششم بین دو فرقه از صوفیه رقابت درگرفت. این دو گروه عبارتند از قادریه و رفاعیه. پیشوایان هر دو فرقه معاصر با یکدیگر در بغداد می زیستند ولی در مشرب عرفانی نقطه مقابل هم بودند. رهبر قادریه شیخ عبدالقادر گیلانی است که حنبلی بود و صوفیه سنی مذهب از او پیروی می کنند. عبدالقادر از معروفترین صوفیه قرن ششم است و ادعاهائی کرده که می توان تا حدی او را با شاه نعمت الله ولی مقایسه نمود.
پیروان شیخ عبدالقادر، افسانه های خرافه آمیزی بدو نسبت می دهند و حتی معجزاتی نیز از او ذکر می کنند. نسبت او را به امام حسن میرسانند ولی صاحب کتاب عمده الطالب فی انساب آل ابی اطالب، صریحاً می نویسد شیخ عبدالقادر و اولادش چنین ادعائی نداشته اند. وفات او به سال 592 ه.ق اتفاق افتاد و در محله گچ پزان در کچه سختویه مدفون شد و مزار او را “درجه شیخ الاسلام” می نامیدند. این محل در حول و حوش کوچه لشکری فعلی قرار داشته است. از شیخ الاسلام دو پسر باقی ماند که یکی حسام الدی محمد و دیرگی شهاب الدین روزبهان نام داشت و هر دو از پیشوایان عصر و قائم مقام پدر محسوب می شدند و در حدود سال 580 ه.ق وفات یافتند و در جوار پدر بخاک سپرده شدند.
مهراز، 189: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ باهلی
صاحب شدالازار در قرن هشتم می نویسد از احوال او اطلاعی نیست، اما وی از شیوخ فاضل و متقدم بر شیخ کبیر بوده و محله باهلیه را به اسم او نامگذاری کرده اند. وی اضافه می کند که مقبره او هم اکنون در جانب شمالی قبرستان باهلیه زیارتگاه عمومی است.
مهراز، 106: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ تاج الدین احمدبن محمود معروف به آزاده
متبحر در حدیث و تفسیر، حافظ قرآن و استاد قرائت سبع و اندرزگوی مردم و خصم بدعت گزاران و از دوده علم و دانش بود. او را از اولاد امام ابی حنیفه می دانستند. کتابی بنام سبعه ابحر من مولفات الحر تالیف کرد. چندی در اصفهان خطابت می کرد، سپس به شیراز آمد و مقدمش را مردم آن شهر گرامی داشتند. در ایام ماه رمضان، روزهای شنبه در مسجد جامع عتیق و روزهای جمعه در جامع سنقری و مسجد نو وعظ می کرد. درباره او افسانه هایی ذکر می کنند که با تاریخ مطابقت ندارد. اما می توان از این افسانه ها دریافت که شخصی مورد توجه و احترام بوده است. وفات او در سال 675 ه.ق روی داد و در گورستان جامع عتیق بخاک رفت.
مهراز، 193: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ تاج الدین بهرام بن یعقوب
از رهروان طریقت است که پس از تکمیل علوم ظاهر به تزکیه نفس پرداخت و ریاضت ها کشید تا خرقه از دست شیخ بهاء الدین بدل پوشید. در خلوص نیت کم نظیر بود. عده زیادی را ارشاد کرد و ادب آموخت. در زاویه صوفیان و ابدال مسکن می گزید. کتب چندی تألیف کرده که اسامی آنها بدین قرار است: قواعد الحقایق و شرحه، مفتاح الحقایق و تلخیص القواعد.
وی رسالاتی نیز در موضوعات مختلف از جمله لطایف تفسیر قرآن به رشته تحریر درآورد. در ذی القعده سال 791 ه.ق درگذشت و در صفه شمالی بقعه خود در گورستان حقیف مدفون شد.
مهراز، 246- 245: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ جمال الدین محمدبن ابی بکر کسائی
از علما و مشایخ شیراز و از جمله شاگردان امام الدین بیضاوی بود. به کار تدریس اشتغال داشت و کتب مفیدی نیز تألیف کرد. اسامی کتب او به شرح زیر است: نورالهدی فی شرح مصابیح الرجی، کتاب النجم فی الاصول و سبرالقرایح فی الاحاجی.
مهراز، 219: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ دولت بن ابراهیم بن مالک اشتر
نوه مالک اشتر سردار امیرالمومنین علی است که برای جنگ با زرتشتیانی که در قلعه پهندر که اکنون به قلعه بندر معروف است به شیراز آمد. وی در جنگی که با محضورین قلعه کرد به قتل رسید و در گورستان باغ نو مدفون شد.
مهراز، 96: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ زیدان بن عثمان
او را از اولاد عثمان خلیفه سوم می دانند و مدفن او بین سرباغ و لب آب بوده که در آن هنگام جزو محله دشتک قرار داشته است. مرقدی بر آن ساخته بودند که زیارتگاه عمومی بوده است. زمان او به روشنی معلوم نیست.
مهراز، 106: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ سال به بن ابراهیم بن ملک الممتع
در آن هنگام، مشرق شیراز را دروازه کور می گفتند. (سال به) که نام پدرش ابراهیم است در آنجا خانقای برپا کرد و سی سال از عمر خود را وقف خدمت در آن خانقاه نمود. هر بینوا یا غریبی که از راه می رسید در آنجا از او پذیرایی می کرد. به بخشش و فتوت اشتهار داشت و ریشه این خلق و خوی او را می توان از داستان هایی که درباره استادش ابومسلم فارس گفته شده دریافت. ابومسلم فارسی از مشایخ معروف ابوعبدالرحمن سلمی، شیخ ابوسعید ابوالخیر و هجویری صاحب کشف المحجوب است. همین نویسنده می گوید از ابومسلم شنیدم که می گفت چندی با شیخ ابوسعید ابوالخیر راه خصومت می پیمود. وقتی به دیدن او میرود و می بیند شیخ بر تخت نشسته و لباسی پربها پوشیده، با خود می گوید این مرد با این همه علائق، دعوی فقر می کند و من هم که دل از همه چیز بریده ام راه فقر می پویم؟ چگونه می توان قبول کرد که راه ما یکی است؟ ابوسعید بر اندیشه او آگاهی می یابد و می گوید تو دل به مشاهده حق بسته ای و اصحاب مشاهده غنی هستند نه فقیر و حال آنکه فقرا ارباب مجاهدتند.
شیخ مانند استادش ابومسلم فارسی طرفدار تقدم فقر بر غنا بوده است و طرز زندگی او نیز دلیلی است که واقعاً بر این عقیده مومن بوده است. وی مورد توجه علما و نیکان زمان خویش بود و همیشه جمع زیادی از علما و صلحا مجاور خانقاه او بودند. با علی بن جواجه کرمانی و ابوعبدالله محمدبن علی همنشینی و همدمی داشت مرگ او به سال 473 ه.ق اتفاق افتاد که در خانقاه خود واقع بر دروازه کوار یعنی بین ابش خاتون و شیخ ابوذرعه به خاک سپرده شد.
مهراز، 181- 180: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ فندربن قیس
از تابعین بوده که به همراه علاء حضر به شیراز آمد. علاء حضر از صحابه معروف، از زمان پیغمبر تا عهد خلافت عمر والی بحرین بود و در سنه 17 هجری، همین که شنید خالد بن ولید در نواحی غربی ایران تاخت و تاز می کند، چند کشتی حاضر کرد و لشکریان خویش را در سواحل خلیج فارس پیاده نمود و از آنجا به شهرهای فارس محله کرد. ولی تلفات فراوانی داد و حتی یکی از سرداران خود را در ارجان از دست داد. مع الوصف با استفاده از قوای کمکی که از بصره برایش رسید، غالب شهرهای فارس را تصرف کرد و وارد شیراز شد. فندر بن قیس در این جنگ ها به قتل رسید و در باغ نو یعنی حوالی سید علاء الدین حسین بخاک سپرده شد و گنبدی نیز بر آن ساختند و سایر کشته شدگان جنگ را هم در جوارش مدفون ساختند.
مهراز، 96- 95: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ قطب الدین محمد بن عبدالله بن محمد ایجی
عالم و عارف قرن هشتم که دائم الذکر و کثیرالخیر و صاحب قلبی سلیم بود. سعه صدر، خوی خاضعانه، راستجویی و محبتش نسبت به فقرا و صلحا انگشت نما بود. نسبت به عرفا اعتقادی عظیم داشت و مجالست آنان را غنیمت می شمرد. در عین حال از اقوال فقها و مجتهدان تجاوز نمی کرد. در بحث میان مالکی و حنبلی خود را دخالت نمی داد. روش سکوت را در پیش می گرفت و ذکر خدا را جایگزین هیاهوی مربوط به مذهب حنبل و مالک که در آن زمان بازار گرمی داشت می کرد. چند بار به زیارت خانه خدا رفت. سفری هم به شام کرد. کتب معتبر علمای شامی را با خود به شیراز آورد و نسخی از آنها بین مردم انتشار داد. هم اکنون یک نسخه خطی از کتاب قواعد الشریعه تألیف عزالدین عبدالعزیز بن عبدالسلام سلمی شافعی متوفی در سنه 660 ه.ق به خط شیخ قطب الدین در کتابخانه موزه بریتانیا موجود است که تاریخ کتابش 25 رجب سنه 756 ه.ق می باشد. علاوه بر این خود او نیز رسالاتی درباره مسائل مهم دینی نگاشته. رحلتش در شعبان سنه 785 ه.ق روی داد و در گورستان مصلی مدفون شد.
مهراز، 291- 290 : 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ عزالدین محمود بن شهاب الدین ابی الخیر
وی برادر معین الدین احمد بن ابی الخیر مولف شیراز نامه است. مردی صاحب علم و دانش و سخاوت و دیندار بود. پیوسته مردم را به نیکی اندرز می داد. با بینوایان بر سر یک سفره می نشست. به زینت دنیا اعتنا نداشت و از سرسپردگان فقر و رضا و صبر بود. نوشته هایش اهل دل را به وجد می آورد. مدفن او در گورستان خانوادگی در حمله دزک است. برادرش معین الدین احمد بن ابوالخیر مولف شیرازنامه صاحب چند تألیف دیگر نیز می باشد. سعدالدین محمدبن مظفر روزبهان جد مادری اوست.
کتاب کنزالحقی تألیف صفی الدین عثمان کرمانی را نزد محمد صفی خواند. همچنین قسمتهایی از کتاب مصابیح را در محضر همین استاد فرا گرفت. کتاب توضیح کشاف و مفتاح العلوم فی المعانی والبیان را نزد محمد سیرافی خواند. تاریخ منهاج و طوایع را نیز در محضر ابراهیم زنجانی بپایان رسانید. از دیگر استادانش عبدالرحمن علی بزغش است که به او کتاب عوارف را آموخت و اجازه اجتهاد بدستش داد. کتاب های صحیح بخاری و مصابیح را نزد منصوربن مظفر قرائت کرد و از وی نیز اجازه اجتهاد درجه اول گرفت. آنگاه به خدمت علی بن مسعود به کازرون رفت و از محضرش استفاده برد و تاریخ مشایخ و احادیث نبوی را در کتابی جمع آوری کرد. احمبن ابی الخیر بمسافرت علاقه زیادی داشت. در مدرسه مسعودیه درس می داد و در مسجد بغدادی شیراز وعظ می نمود. کتاب دیگری نیز به نام عمده التواریخ نوشته که شرح سلطنت شاه شیخ ابواسحق بوده است. ابن ابی الخیر از علاقمندان به شاه شیخ ابواسحاق بوده و از خلال نوشته هایش این موضوع کاملا روشن است. وفات ابن ابوالخیر در سال 789 ه.ق اتفاق افتاد و در مقبره خانوادگی در دزک به خاک رفت. در آنجا عده ای از صالحان مدفونند که از جمله آنان کریمه خاتون دختر حافظ کریم اصفهانی معروف به قوام السنه است که با شیخ شهاب الدین فرزند شیخ روزبهان بقلی ازدواج کرد و این کریمه خاتون مادر جد پدری ابوالقاسم جنید است.
یکی دیگر از افراد این خاندان معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی است که از مشایخ بزرگ و وعاظ معروف بود. در تفسیر و حدیث و روایات، دستی چیره داشت. وی تألیف بسیار نفیس در مزارات شیراز دارد که موسوم است به شدالازار فی حط الاوزارعن زوارالمزار. این اثر در سال 791 ه.ق تألیف شده و به عنوان راهنمایی بوده برای کسانیکه مایل بوده اند مزارات شیراز را زیارت کنند. چون این کتاب عربی است بعداً پسرش یحیی جنید آنرا به فارسی مخلوط و سقیم و نارسائی ترجمه کرد و نامش را هزار مزار گذاشت. شیخ جنید بعد از تألیف این کتاب زندگانی زیادی نداشت و در مسجد حاجی باقر مدفون است.
مهراز، 208- 207 : 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ عزالدین مودود بن محمدبن محمود زرکوب شیرازی
عارفی بزرگ و معروف است. جدش معین الدین محمود از اشراف و اعیان اصفهان بود. در سال 554 ه.ق در راه مسافرت به بصره با سیدی احمد کبیر ملاقات کرد. سیدی احمد کبیر او را بسیار دوست می داشت. با شیخ روزبهان بقلی سال های طولانی مصاحب بود. آنگاه به حجاز رفت و با اوحدالدین کرمانی و رکن الدین سجاسی و شیخ شهاب الدین سهروردی ملاقات کرد. وقتی وارد بغداد شد شیخ شهاب الدین سهروردی او را به خانه خود برد تا از برکت مقدمش بهره مند شود. آنگاه به شیراز بازگشت و در زاویه ای سکنی گزید و با طعام بینوایان و فقیران پرداخت. با دختر شیخ روزبهان ثانی، نوه روزبهان بقلی فسائی ازدواج کرد. مرگ او به سال 663 ه.ق روی داد و در زاویه خود واقع در محله دزک در جوار مقبره حریصی مدفون شد. این مقبره در مسجدی است که اینک به مسجد شیخ جونی (شیخ جنید) معروف است. به این ترتیب مدفن مقاریضی و چند تن از خاندان زرکوب نیز برای ما روشن است.
مهراز، 206- 205 : 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ غازی بن عبدالله
این شیخ در باغچه معروف به سه شنبه در باغ میدان در محله بالاکفت فعلی پشت باغ نو مدفون شده است. او را نیز در زمره جنگجویان و مجاهدینی دانسته اند که برای جنگ با زرتشتی ها در عهد عمر بن عبدالعزیز بشیراز آمده و در همانجا نیز در گذشته است.
مهراز، 107: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ محب الدین جعفر بن مکی معروف به شیخ شیراز
از عرفا و استادان بسیار معروف است که در قرائت سبعه تالی نداشت. تصنیفات متعددی درباره علم قرآن و قرائت داشت، که معروفترین آنها کتاب الکامل الفرید است. مولانا قوام الدین شیرازی استاد حافظ قرائت سبعه را نزد او آموخت و دخترش را هم به زنی گرفت. محب الدین لباس روحانی نمی پوشید. در ابتدای حال در مجالس علما حضور می یافت و مانند یک شخص عامی در سکوت محض به قیل و قال آنان گوش می داد. روزی به مجلس درس شیخ نجیب الدین علی بزغش آمد. شخصی از شیخ نجیب الدین مشکلی پرسید. شیخ اشاره به محب الدین کرد و گفت حل این مشکل از عهده آن شخص که در پایین محفل درس نشسته برمیآید و بس. محب الدین که درجه فراست علی بزغش را دید از جا برخاست و بر دستش بوسه زد و آنگاه با اجازه استاد به سخن گفتن پرداخت. آن روز آوازه علم وفضل او در همه جا پراکنده شد. بزرگان به تکریمش پرداختند و علما به شاگردیش قیام نمودند. این مرد بزرگ در سنه 721 ه.ق دیده از این جهان فرو بست و در رباط فخرآور یعنی رباطی که توسط فخرالدین ابوبکر حوایجی وزیر اتابک ابوبکر بن سعد در گورستان مصلی ساخته شده بود مدفون گردید.
مهراز، 241: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ محمد بن خلیل شیرازی
از شیوخ بزرگ و عالی مقام بوده است. با مسافرت، تألیف کتاب و روایت حدیث خود را می گذرانید. شیخ کبیر از او در مشیخه خود روایت کرده است، جعفر حذاء درباره او گفته است محمدبن خلیل از راستان و استاد من بوده است. در سنه 329 ه.ق درگذشت و در گورستان باغ نو مدفون شد.
مهراز، 164: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ مفید شیرازی
شیخ مفید بن میرزا محمدبن میرزا کاظم شیرازی از علماء، عرفا، مجتهدین و شعرای اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری است. ابتدا علوم ادبی و عربی و ریاضی و فقه و اصول را در شیراز فرا گرفت آنگاه با عرفا و اهل ریاضت ملاقات و با آنان گفتگو کرد. سپس با امام جماعت و موعظه مردم پرداخت و در همین احوال به ریاضت روی آورد و دائماً در خود فرو می رفت. برای گوشه نشینی کرمان را برگزید. در آنجا چهل اربعین یعنی هزار و ششصد روز در خلوت عبادت کرد و ریاضت کشید. آنگاه عازم مشهد شد و پس از زیارت حضرت رضا به شیراز بازگشت و سه سال دم فرو بست و کمتر سخن می گفت. در این احوال جمعی از پیروان از او خواستند سکوت را شکسته از دانش و بینش خود، دیگران را بهره مند سازد. شیخ این تقاضا را پذیرفت و بار دیگر به مردم روی آورد و به تدریس ادبیات، حکمت، کلام، فقه، اصول و تفسیر مشغول شد و در عین حال امامت جماعت را هم در حرم شاه چراغ عهده دار بود. تألیفات شیخ مفید عبارت است از:
1- منظومه ای در کلام و شرح آن به عربی. 2- منظومه ای در احکام عهد شرعی با شرح عربی. 3- کتاب ضیاء القلوب.
شیخ شعر نیز می سرود. دیوان اشعارش مشتمل بر چند هزار بیت بعربی و فارسی است در اشعار فارسی (داور) تخلص می نمود.
مهراز، 352- 351: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ ناصرالدین ابواسحق عبدالرحیم بن طاهر
فرزند شیخ زین الدین طاهر بن مظفر است. از اساتید بزرگ و علمای بنام بود. همتی بلند داشت و آنی از اوقات خود را بیهوده تلف نکرد. ابتدا به تحصیل شرعیات پرداخت. سپس به معقولات توجه نمود. مطول را خواند. کتب زیادی تألیف کرد. یکی از آنها المنظومه فی المنطق نام دارد. در سال 756 ه.ق درگذشت.
مهراز، 219- 218: 1348
فارس، شیراز، بزرگان، شیخ ناصرالدین عمربن محمد کبری
از پیشروان راه تصوف و قافله سالاران علم و فضیلت بود. از طریقه شیخ نجم الدین کبری پیروی می کرد. به همین جهت به او لقب (کبری) داده اند. به شیوه رهروان طریقت به سیر آفاق و انفس در بلاد مختلف پرداخت. با مشایخ و بزرگان علم و تصوف ملاقات کرد و عقاید مختلف را بررسی نمود. در کرمان به خدمت شیخ مرشد سیف الدین مطهر باخزری رسید و خرقه از دست او پوشید. آنگاه به محضر ظهیرالدین عبدالرحمن مترجم کتاب العوارف سهروردی راه یافت و با اجازه او به ارشاد سالکین و تربیت مریدان پرداخت. چند سالی در مسجد جامع عتیق وعظ می گفت. بصیرت او در تفسیر باعث شد که مردم شیفته نکته های دقیقی که بیان می کرد شوند و به او گرایش پیدا کنند. هنگامی که شیخ برهان الدین صاغرجی قصد کرد تا از شیراز عزیمت نماید منبر و سریر خود را به او سپرد و وظیفه تذکیر را به دو محول داشت. در سال هفتصد و اند دیده از جهان فرو بست و در بقعه خود در گورستان باهلیه مدفون شد.
مهراز، 249- 247: 1348