آذری، مشکین شهر، بازی ها
آذری، مشکین شهر، بازی ها، آل آقاجه
تعداد: یک گروه و یک نفر
اشیاء: چوبدستی
محل اجرا: فضای باز
نحوه بازی: نام یکی از بازیکنان را روی چوبدستی می گذارند (مثلاً چوبدستی حسن) یک نفر چوبدستی حسن را در پایین ترین قسمت آن با یک دست می گیرد. هر بار درباره چوبدستی صحبت می کند و دست دیگرش را کمی بالاتر می آورد (مثلاً چوبدستی به درد شکار خرگوش می خورد). به همین ترتیب دست ها را بالاتر و بالاتر می آورد تا به قسمت انتهایی چوب می رسد. جمله ای که در این مرحله درباره چوب می گوید، حکمی است که درباره صاحب چوب صادر شده است. اگر آخرین جمله مثبت باشد که هیچ، اگر صحبت منفی باشد (مثلاً چوب سر صاحب را می شکند) با چوب، آنچه گفته شده را بر سر صاحب چوب می آورند.
قزل ایاغ، 2: 1379
آذری، مشکین شهر، بازی ها، جوزمره
نام دیگر بازی: جوزآغاجی
تعداد: دو گروه
جنس: پسران
اشیاء: یک عدد توپ کوچک به اندازه توپ تنیس، یک عدد چوب دستی که یک سر آن کمی پهن باشد (مشابه پارو)
محل اجرا: فضای باز
نحوه بازی: بازیکنان به دو گروه مساوی تقسیم می شوند . آن گاه گودالی در زمین می کنند که به آن «مره» گفته می شود. یکی از دو گروه محافظ گودال است. هنگامی که گروه دیگر توپ را به طرف گودال «مره» پرتاب می کند، بازیکنان گروه محافظ با چوبی که در دست دارند، باید مانع وارد شدن توپ به گودال شوند. در صورت افتادن توپ به گودال، جای دو گروه عوض می شود و به بازی ادامه می دهند.
قزل ایاغ، 19: 1379
آذری، مشکین شهر، بازی ها، گوتی بورکووی دیرمنی (کلاتو وردار منو بزن)
تعداد: 15 نفر
جنس: هر دو
گروه سنی: نوجوانان
محل اجرا: فضای باز
نحوه بازی: یک استاد انتخاب می شود. یکی از بازیکنان به قید قرعه در میان میدان خم می شود و دست ها را به زانو می گیرد. دیگران صف می بندند و از روی او می پرند و هر کدام مصرعی از شعر بلند را می خوانند. هر یک از بازیکنان که نتواند شعر را بخواند و یا نتواند درست بپرد، جای بازیکن خم شده را میگیرد. اما اگر همه توانستند کار خود را کامل انجام بدهند. نفر آخر می گوید «کلاتو وردار مارو بزن». کسی که خم شده است، کلاهش را بر می دارد و بازیکنان را دنبال می کند. هر کس را که زد او باید در وسط خم شود و دیگران از روی او بپرند.
قزل ایاغ، 35: 1379
آذری، مشکین شهر، بازی ها، یوزپلنگ
تعداد: یک گروه
جنس: هر دو
اشیاء: یک توپ کوچک
محل اجرا: فضای باز
نحوه بازی: بازیکنان از میان خود یک استاد انتخاب می کنند. استاد روی هر بازیکن اسمی (مثلاً حیوان) می گذارد. سپس دایره ای به شعاع یک متر در وسط زمین بازی رسم می شود و توپ در آنجا قرار میگیرد. همه بازیکنان در حالی که یک پایشان روی خط است، گوش به فرمان استاد می ایستند. به محض آنکه استاد نام یکی از بازیکنان را برد، بازیکن باید توپ را بردارد و بدون مکث، یکی از بازیکنان دیگر را که در حال فرار هستند بزند. اگر توپ را بیش از حد تعیین شده بر دست خود نگه دارد خود سوخته است و اگر موفق شود کسی را بزند، فردی که توپ به او اصابت کرده از دور خارج می شود. در آخرین مرحله فقط دو بازیکن باقی می مانند که فرد نهایی برنده است. استاد طوری بازیکنان را صدا می کند که فرد نتواند پیش بینی کند، مثلاً ممکن است دوبار پشت هم نام یک نفر را صدا کند یا به جای صدا کردن اسمی که بر او گذاشته شده، اسم اصلی او را صدا کند. در این صورت فرد نباید عکس العمل نشان بدهد و اگر حرکتی از خود نشان بدهد، می سوزد و از بازی کنار می رود.
قزل ایاغ، 42: 1379