خوزی، دزفول، بازی ها (دو)
خوزی، دزفول، بازی ها، سایَه عَفتو
تعداد: یک گروه و یک نفر
جنس: هر دو
اشیاء: توپ
فصل یا موقعیت: وجود مکانی که آفتاب و سایه داشته باشد.
نحوه بازی: یک بازی دسته جمعی بود که در این بازی، یک نفر با قرعه گرگ می شد و به دنبال بچه ها می دوید. بچه ها از محلی که بازی شروع می شد (مثلا ً از کنار رودخانه) تا منزل بایستی طوری حرکت کنند که در آفتاب نباشند و در غیر این صورت شخصی که گرگ بود با توپی که در اختیار داشت (توپ ممکن بود از پارچه های دور هم پیچیده درست شده باشد و یا اینکه توپ واقعی باشد) او را در آفتاب هدف قرار می داد، که در صورت موفق شدن جایش با آن شخص عوض می شد تا به منزل می رسیدند، و نفر آخری که گرگ مانده بود بایستی که برای تمام بچه ها از منزلشان نان و پیاز بیاورند و بقیه بخورند.
محمودزاده، 44: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، سَروَناک « گولیلی»
تعداد : یک گروه و یک نفر
جنس : هردو
نحوه بازی : در این بازی افراد جمع می شدند یک نفر کف دستانش راگرد بازی می کرد و به شکل دایره می گرفت و بقیه دو انگشت سبّابه و میانی خود را در دستانش می گذاشتند او شعر می خواند: «گولیلی لیلی لیلی هر کَه مار دارَه بُودَه دارَه دوتا وَنه».
سپس شعر که تمام میشد دستانش را می بست، هر کس انگشتش را بیرون می کشید که هیچ، ولی هر کس انگشتانش در دست شخص مقابل گیر می افتاد، بایستی سرش را در دست او بگذارد و چشمانش را ببندد تا بقیه فرار کنند. بعد که همه قایم می شدند بایستی مکان هر یک را بگوید و بقیه را پیدا کند. اگر می سوخت همگی دستان خود را بر روی پشت کمر او می گذاشتند و با هم فرود می آوردند و او را می زدند.
محمود زاده، 20: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، سُلُق مُلُقی
تعداد: فرقی نمی کند
جنس: هر دو
فصل یا موقعیت: جای بلند در کنار رودخانه
نحوه بازی: بازی بود که در آن بچه ها وقتی که لب رودخانه می رفتند و جای بلندی انتخاب می کردند و آن را خیس می کردند و از بالا به پایین سُر می خوردند.
محمود زاده، 62: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، سِنگ سَرِ سنِنگ
تعداد: دو گروه
جنس: هر دو
اشیاء: یک سنگ کوچک، یک سنگ بزرگ، چشم بند
حالت بدن: هر فرد سوار بر فرد دیگر
نحوه بازی: بچه ها به دو گروه تقسیم می شدند و یک گروه سوار کول گروه دیگر می شدند و در وسط حلقه ای که می زدند یک سنگ کوچک و یک سنگ بزرگ قرار می دادند و یک نفر از افرادی که سواری می گرفتند می آمد و سنگ کوچک را به سنگ بزرگ می زد و یک نفر دیگر از کسانی که سواری می دادند و چشمش بسته بود، بایستی می گفت چه کسی بود که سنگ را به سنگ بزرگتر زده است. اگر درست می گفت کولی می گرفت، ولی اگر اشتباه می گفت باید گروه ها جابه جا می شدند.
محمود زاده، 41: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، سوار سوار یا پیاده سوار
تعداد: دو نفر
جنس: هر دو
حالت بدن: یک نفر سوار بر دوش فرد دیگر
نحوه بازی: این بازی معمولاً بین دو نفر انجام می شد، به این صورت که یک نفر بر روی دوش نفر دیگر می رفت و آنها در بین محله می گشتند و از دیگران می پرسیدند سوار سوار یا پیاده سوار، یعنی آن کسی که سوار است سوار بماند یا آنکه پیاده شود و دیگری سوار شود. اگر می گفتند سوار، سوار یعنی آن کسی که سوار است، همچنان سوار بماند، ولی اگر می گفتند پیاده سوار، نفر زیرین باید سوار می شد و بازی به همین صورت ادامه داشت.
محمود زاده، 42: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، شاه وزیر
تعداد: یک گروه
جنس: هر دو
اشیاء: قوطی کبریت – کمربند
نحوه بازی: قوطی کبریتی را می گرفتند هر کس می انداخت اگر قوطی کبریت به پهنا می افتاد دزد بود. اگر بغل کبریت می افتاد شاه بود. اگر بغل دیگرش که نشانه ای بر آن گذاشته بودند می افتاد وزیر بود. یک دور همه می انداختند، هرکس شاه بود دستور می داد، وزیر نیز کمربندی به دست می گرفت، برای هر کس دزد می افتاد شاه دستور می داد مجازاتش کنند و وزیر دستور را انجام می داد. قوطی کبریت اگر عمودی می افتاد باید شخصی که آن را انداخته سه بار خود را به زمین می زد. مجازات های بازی عبارتند از: آتشی، کبابی، پمبه ای، شلاقی، آبی، سیخی. که هر کدام میزان ضربات با کمربند را مشخص می کردند. این بازی بازی خشنی بود و بیشتر در بین بزرگترها (جوانان) رایج بود و اغلب به مشاجره و دعوا نیز ختم می شد.
محمود زاده، 36: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، شَپلاق
تعداد: یک گروه
جنس: هر دو
نحوه بازی: این بازی گفتاری بود و برای وقت و توجه در گفتار و تقویت حافظه بازی می شد. به این صورت که چند نفر دور هم می نشینند و یکی شروع می کرد و نفر بعدی باید جواب او را می داد و همینطور نفر بعدی شروع می کرد و نفر بعد از او جوابش را می داد. اگر کسی اشتباه جواب می داد یا کلمه آخر را که به اختیار شخص قبلی تعیین می شد، فراموش می کرد و چیز دیگری می گفت می سوخت و از دور بازی خارج می شد. کلمات بازی به قرار زیر بود:
اولی میگفت: شَپلاق، دومی: بَلِه، اولی میگفت: بانِگت، دومی: کی، اولی میگفت: یَه دَری. و نفر بعدی نفر بعد از خود را صدا می زد: یَه دَری، بَله، بانگِت، کی، دو دری و همینطور ادامه داشت و افراد به میل خود صفت وکلمه آخر را عوض می کردند.
محمود زاده، 69: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، شوری و پری
نحوه یارگیری: دو بازیکن دور از چشم سلارها به گوشه ای می روند. یکی از آنها دو انگشت وسط دست خود را می خواباند و انگشت نشان و کوچک خود را بالا نگه می دارد. این دو بازیکن بین خود قرار می گذارند که کدام انگشت، متعلق به کدام یک از آنها باشد. یعنی یکی انگشت نشان و دیگری انگشت کوچک را انتخاب می کند. پس از آن نزدیکی سلارها می روند و کسی که دست خود را بالا گرفته، می پرسد: «شورّی»؟ (قبول داری؟). سلار پاسخ می دهد: «پّری» (قبول دارم). بازیکن رو به سلار دیگر می کند و می پرسد: «کوزوم گزی؟» (کدام را می خواهی؟) سلار می گوید: «کوچر» (کوچک) یا «گپ» (بزرگ). به این ترتیب بازیکنی که آن انگشت را انتخاب کرده بود، یار آن سلار می شود و دیگری به گروه مقابل می پیوندد. این دو بازیکن که باهم آمده و یارگیر شده اند. «مرد» یکدیگر نامیده می شوند.
قزل ایاغ، 38: 1379
خوزی، دزفول، بازی ها، شیرِش دِه ، اولادِش دِه
تعداد: یک گروه
جنس: هر دو
اشیاء: توپ
نحوه بازی: یک بازی دسته جمعی بود که با یک توپ بازی می کردند و در این وسط یک نفر به عنوان «گرگِ بازی» بایستی توپ را بگیرد و جایش را با دیگری عوض کند که دیگر افراد به محض رسیدن او، توپ را به دیگری پاس می دادند و نمی گذاشتند که توپ به دست گرگ بیفتد.
محمود زاده، 43: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، شِیر و پَلَنگ
تعداد: یک گروه و یک نفر
جنس: هر دو
اشیاء: قلم و کاغذ – توپ
نحوه بازی: تعدادی از بچه ها بر روی ورق کاغذ اسامی حیوانات را نوشته و برخود می گذاشتند و در وسط آنها یک توپ می گذارند. یک نفر از بیرون بازی، نام حیوانی را می برد. آن فرد که اسم آن حیوان را دارد، باید توپ را بردارد و به یکی از بچه ها بزند.
محمود زاده، 56: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، عَروسَک بُوزی
تعداد: یک گروه
جنس: دخترها
اشیاء: چند تکه پارچه
نحوه بازی: دختر بچه ها می نشستند و با یک قطعه پارچه خوب و چند تا پارچۀ بی مصرف یک عروسک درست می کردند و آن پارچه های بی مصرف را داخل آن می گذاشتند و وقتی که عروسک درست شد با آن بازی می کردند.
محمود زاده، 65: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، عکس بوزی
تعداد: یک گروه
جنس: هر دو
اشیاء: عکس – کفش
نحوه بازی: چند عدد عکس روی هم قرار می دادند و یک کفش به طرف عکس ها پرتاب می کردند تا به آن ها بخورد و هر کس به عکس ها می زد برنده می شد.
محمود زاده، 60: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، عُمبَه عُمبا
تعداد: یک گروه و یک نفر
جنس: هر دو
نحوه بازی: یک نفر دستش را مانند قُلاب می گذارد و نفردیگر می زند و اگر آنکه قلّاب گرفته بود دستش را گرفت، آن یک باید گرگ باشد و بقیه قایم شوند و آن که گرگ است، باید بچه ها را پیدا کند و بگوید که مثلاً فلانی از آن مخفی گاه بیاید بیرون. اگر اشتباه بگوید، او می گوید عُمبَه دارَه. او را می گیرد و می گوید من کولی می خواهم و او را چند متر کولی می دهد و همین طور بازی ادامه دارد.
محمود زاده، 67: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، عمو زنجیرباف
تعداد: یک گروه و یک نفر
جنس: هر دو
نحوه بازی: این بازی توسط تعدادی از بچه ها انجام می شد که در این بازی یک نفر شعر می خواند و دیگران جواب می دادند. خواننده می خواند:
عموزنجیرباف، بله
زنجیرمنو بافتی، بله
پشت کو انداختی، بله
بابا اومده، چی چی آورده
نخود و کیش میش، بخور و بیا
با صدای چی، مثلاً گربه
و همه صدای گربه از خودشان در می آوردند و بازی نیز به همین ترتیب ادامه داشت.
محمود زاده، 42: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، عَلُف پُشتِ سَر
تعداد: یک گروه و یک نفر
جنس: هر دو
اشیاء: هسته خرما
حالت بدن: نشسته و دست ها پشت سر
نحوه بازی: یک گروه از بچه ها به صورت دایره وار می نشینند و دستان خود را به پشت سرخود می گذارند و یک نفر که سرپا ایستاده بود یک هسته خرما در دست داشت و دور بچه ها می چرخید و هسته را در دست یکی از بچه ها می گذاشت. آن که هسته در دستش قرار می گرفت بایستی به طوریکه او را نزنند فرار کنند. اگر بچه ها می فهمیدند که هسته دست کیست، او را می زدند و می سوخت و اگر او را تشخیص نمی دادند، او فرار می کرد و در نقطه ای دور می ایستاد و به انتخاب یکی از بچه ها را صدا می زد تا او را کول گرفته و سواری بدهد.
محمود زاده، 53: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، عُنوب زِلی بِلیَه
تعداد : دوگروه
جنس: هر دو
حالت بدن : هرفرد سوار بر فرد دیگر
نحوه بازی: بچه ها به دو گروه تقسیم می شدند و با قرعه یک گروه، گروه دیگر را به کول می گرفتند. سپس یک نفر از گروه کولی دهنده شروع به دویدن به دور میدان کرده و صدایش را می کشید و می گفت: عنووووب. هر کجا نفسش تمام می شد، سوخته بود و بایستی بقیه راه را به یار حریف سواری بدهد و اگر تا آخر میدان می رفت برنده بود و نمی بایست که سواری بدهد. همینطور بقیه بچه ها این کار را انجام می دادند.
محمود زاده، 72: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، فراموش
تعداد: دو نفر
جنس: هر دو
اشیاء: استخوان جناق سینه مرغ
نحوه بازی: بچه ها استخوان سینه مرغ که شکل عدد هشت را دارد بر می داشتند و هر کدام یک طرفش را می گرفت و با هم آن را می شکستند و بازی شروع می شد. پس از آن اگر یکی از آنها چیزی به حریف دیگرش میداد و به او می گفت “فراموش” نفر مقابل باخته بود و نفر مقابل نیز اگر یادش بود زودتر از او می گفت “یادمه” و نمی باخت.
محمود زاده، 61: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، فیتال
تعداد: دو گروه و یک نفر
جنس: هر دو
اشیاء: سنگ – توپ یا کفش
نحوه بازی: افراد به دو گروه تقسیم می شدند. تعدادی سنگ مسطح را روی هم می چیدند. از گروه مقابل یک نفر با توپ یا کفش به سنگ هایی که روی هم چیده بودند می زدند. هر تعداد می افتاد بایستی آنها را روی هم بگذارد اما ابتدا می گریخت. گروه مقابل توپ یا کفش را می گرفتند و به دنبال او می رفتند تا او را بگیرند. اگر او را با توپ می زدند می سوخت، اگر نه بایستی خود را به سنگ ها می رساند و آنها را روی هم می چید و به اصطلاح «فیت» می کرد.
محمود زاده، 21: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، فِنگ بوزی (گلوله بازی یا تیله بازی)
تعداد: دو تا چهار نفر
جنس: هر دو
اشیاء: تیله
نحوه بازی: برای انجام این بازی دو نفر برای بازی حاضر می شدند هر کدام یک تیله (فِنگ) می گرفت. در یک زمین که دو چاله کوچک در آن در آورده بودند و به آن اصطلاحاً (کول) می گفتند، می انداختند و با دست هر کدام به نوبت می زدند. هر کس در چاله می انداخت امتیاز می آورد. هر کس با تیله خود به تیله شخص مقابل می زد که اصطلاحاً به آن «چق» می گفتند، نیز امتیاز می آورد تا اینکه یک نفر برنده می شد. این بازی معمولاً بین دو تا چهار نفر انجام می شد که هر کدام تعدادی تیله داشتند و بر روی زمین صاف و مسطحی انجام می شد. هر کس بستگی به هر مهارتی که داشت تیله حریف را هدف قرار میداد و بعد بایستی گلوله اش را به داخل (کُول) بیندازد و بعد از لبّ کول می توانست گلوله حریف را هدف قرار دهد و بزند. هر فرد بایستی دو چاله را حتماً بگذراند.
محمود زاده، 29: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، قَطارِ اِسپِرس
تعداد: یک گروه
جنس: هر دو
اشیاء: وسیله ای مانند گچ برای کشیدن دایره
نحوه بازی: ابتدا دایره ای می کشند و در آن می نشینند و نفر اول که وسط قرار دارد، به صورت نفر دوم و نفر دوم به صورت نفر سوم و تا آخرین نفر به یکدیگر نگاه می کنند. اگر کسی خندید، آن فرد را به وسط دایره می آورند و می زنند.
محمود زاده، 58: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، قَلاق پِر (کلاغ پر)
تعداد: یک گروه
جنس: هر دو
حالت بدن: نشسته
نحوه بازی: افراد دور هم جمع می شدند و هر کدام انگشت سبابه خود را روی زمین می گذاشتند. یک نفر نام حیوانات را می گفت، اگر پرنده بود همه می گفتند پر و دستهایشان را به بالا می بردند و اگر حیوانی که نام می برد پرنده نبود نمی گفتند پر و دستهایشان را بالا نمی بردند، اگر به اشتباه شخصی دستش را بالا می برد می سوخت. سپس سرش را بر روی زمین می گذاشت و همه دستهایشان را بر روی کمرش می گذاشتند می گفتند: دست کی بالا دست کی پایین، اگر درست می گفت رها می شد و اگر غلط می گفت او را می زدند.
محمود زاده، 37: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، قو بُرید
تعداد: دو گروه
جنس: هر دو
نحوه بازی: بچه ها به دو گروه تقسیم می شدند. با قرعه یک گروه فرار می کردند و یک گروه در جایشان می ماندند. آنها که می ماندند، یکی از آنها گرگ می شد و به دنبال بقیه می دوید. هر کس را دست می زد می سوخت و اگر نمی زد و آنها خود را به افراد گروهی که در جای اول مانده اند می رساندند، بایستی توسط گروهی که مانده اند، کول گرفته شود و در این هنگام گروهی که سرجای خود مانده اند، صدا می زدند «قوقوقو قو برید» و یار خود را صدا می کردند تا بیاید و آنها را دست بزند و بسوزاند.
محمود زاده، 72: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، کُدام عَروس
تعداد: یک گروه
جنس: هر دو
اشیاء: چند سنگ
نحوه بازی: افراد چند سنگ را در دست می گرفتند و به طرف بالا می انداختند و باید آنها را بر پشت دست قرار دهند. نفر مقابل او باید انتخاب کند کدام یک عروس است و بقیه را باید بیندازد، ولی به طوری که خود عروس نیفتد و نیز با انگشت، بقیه را که روی زمین هستند، بردارد و به دست دیگر بدهد. اگر عروس افتاد، باخته است.
محمود زاده، 64: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، کَش کَشا
تعداد: دو گروه
جنس: هر دو
اشیاء: طنابی حدود دو متر
نحوه بازی: یک طناب حدود 2 متر می گرفتند و افراد به دوگروه تقسیم می شدند. خطی در وسط بین دو گروه می کشیدند و افراد هر گروه هر کدام یک سر طناب را می گرفتند و می کشیدند تا از روی خط بگذرد. هر کدام که گذشت برنده بود.
محمود زاده، 63: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، کَشکِلَ شیروزی
تعداد: دو گروه پنج نفره
جنس: هر دو
نحوه بازی: اول ده نفر برای این بازی لازم است. آن ها برای انجام این بازی دو گروه پنج نفره تشکیل می دهند. بعد «گردو شکستم» می کنند، تا گروه اول انتخاب شوند. بعد گروه اول می روند تا قایم شوند. بعد گروه دوم بر روی زمین می نشینند. گروه دوم باید بگردند تا آنها را پیدا کنند. هر کس که از دست آنها فرار کرد می دود و می آید دستان کسی را که روی زمین نشسته است می گیرد تا نتواند یاران او را بزند و به این صورت بازی ادامه دارد.
محمود زاده، 68: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، کلاه بر داشتن و فرار کردن
تعداد: یک گروه و دو سه نفر
جنس: هر دو
اشیاء: کلاه
نحوه بازی: چند نفر دور هم جمع می شدند. دو سه نفر از آنها کلاه می گذاشتند و می نشستند و بچه های دیگر هم کلاه را از سر آنها بر میداشتند و فرار می کردند و آنها هم باید به دنبال آنها بدوند و کلاه خود را پس بگیرند.
محمود زاده، 52: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، کُلَه بَرَک (کلاه ربودن)
تعداد: دو گروه
جنس: هر دو
اشیاء: کلاه
نحوه بازی: در این بازی دو گروه از تعدادی از افراد تشکیل میشود و از یکدیگر سوال جواب می کنند. گروهی که جواب درست داد به عنوان بَرَک و گروهی که جواب نادرست بدهند به عنوان کلاه مشخص می شوند که باید هر یک از آنها کلاه داشته باشند. برای انجام این بازی بر روی زمین دایره هایی می کشند. افراد کلاه به سر باید صورت خود را به طرف زمین قرار داده و دستان خود را در مرکز دایره قرار دهند و با پاهای خود افراد گروه بَرَک را که می خواهند کلاه آنها را ببرند، بزنند و نیز باید پاهایشان از مرکز دایره عبور نکند. در این بازی جایی را در نقطه ای دور مشخص می کنند که کسی که توانست کلاه ببرد به آنجا برود. در این صورت باید گروه «کلاه» به تمام افراد گروه «بَرَک» سواری بدهند و از دایره ها تا جایی مشخص شده ببرند و برگردند.
محمود زاده، 46: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، کوشَک
تعداد: ده یا بیست نفر
جنس: هر دو
اشیاء: چوب
نحوه بازی: در این بازی که با ده یا بیست نفر از بچه ها انجام می شود یکی از انتخاب می کنند تا خم بایستد و بعد یک قدم بزرگ از کنار او بر می دارند و خط مستقیمی را مشخص می کنند و بعد افراد دیگر باید با یک قدم بزرگ از کنار او بپرند و دست خود را به کمر فردی که خوابیده است بزنند و به طرف دیگر بپرند. اگر تمام افراد توانستند از این یک قدم بپرند یک قدم را به یک قدم و نیم می رسانند و این کار ادامه می یابد و اگر کسی نتوانست این کار را انجام بدهد آن را 15 ضربه با پا یا با چوب می زنند و جایش را با کسی که خم شده است عوض می کنند.
محمود زاده، 47: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، کُوشَک مَلَّقی
تعداد: یک گروه و سه نفر
جنس: هر دو
حالت بدن: سه نفر به صورت خم که دست های هم را گرفته اند.
نحوه بازی: در این بازی سه نفر به صورت خم می ایستند و دستهای خود را از جلو و از میان پاها به طرف عقب عبور داده و دستهای هم دیگر را می گیرند و نفر سوم که بالشت نام دارد، سر خود را به روی دست های آن دو نفر قرار می دهد و به صورت خم می ایستد و افراد دیگر باید از روی نفر سوم به صورت مَلَّق بپرند و هر کس نتوانست می سوزد و به جای یکی از آن سه نفر می ایستد و باید کم کم نفر سوم به طرف بالا برخیزد.
محمود زاده، 47: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، کُوشَک قطارَه
تعداد: ده یا دوازده نفر
جنس: هر دو
حالت بدن: خم شده
نحوه بازی: در این بازی ده یا دوازده نفر بازی می کنند که ابتدا یکی به صورت خم می ایستد و افراد دیگر گروه باید از روی او بپرند و خم بشوند و همین کار صورت می گیرد تا تمام افراد رد شوند و بعد از آن دوباره نفر اول بر می خیزد و از روی همه رد می شود و بعد نفر دوم و سوم و … و به صورت قطار حرکت می کنند.
محمود زاده، 48: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، کُول کُولاک
تعداد: دو نفر
جنس: هر دو
اشیاء: سنگ
نحوه بازی: دو ردیف پنج تایی چاله بر روی زمین در می آوردند، در هر چاله سه سنگ می گذاشتند. نفر مقابل شروع می کرد سنگ های یک چاله را می گرفت و به نوبت در هر چاله یک سنگ می گذاشت. هر وقت سنگ های دستش تمام می شد همه سنگ های آن چاله را جمع می کرد و دوباره همین کار را تکرار می کرد و دور می شد هر بار در چاله خالی سنگ هایش تمام می شدند می ماند و نفر مقابل شروع می کرد. هر کس تمام سنگ ها را در یک چاله جمع می کرد برنده بود.
محمود زاده، 31: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، کی گُرگَه
تعداد: یک گروه و یک نفر
جنس: هر دو
نحوه بازی: یک نفر با دست بر روی سینه هر یک از بچه ها دست می گذاشت و می خواند ده، بیست،… تا صد هر که صد می شد گرگ بود . بعد همه فرار می کردند و شخصی که گرگ بود به دنبال دیگران می دوید، هر کس را می گرفت او گرگ می شد، سپس او به دنبال دیگران می دوید.
محمود زاده، 32: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، گردو بازی
تعداد: یک گروه
جنس: هر دو
اشیاء: تعدادی گردو
نحوه بازی: دو نفر حاضر می شدند هر کدام یک گردو می گرفت در یک زمین که دو چاله کوچک در آن بود، گردوهایشان را می انداختند و با دست هر کدام به نوبت می زدند که هر کس در چاله می انداخت امتیاز می آورد. هر کس با گردوی خود به گردوی شخص مقابل می زد نیز امتیاز می آورد، تا اینکه یک نفر برنده می شد. این بازی بر روی زمین صاف و مسطحی انجام می شد. هر کس بستگی به هر مهارتی که داشت گردوی حریف را هدف قرار می داد و بعد بایستی گردویش را به داخل چاله می انداخت و بعد از لبه چاله می توانست گردوی حریف را هدف قرار دهد و بزند. هر فرد بایستی دو چاله را حتماً می گذراند.
محمود زاده، 62: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، گرگم وگله می برم
تعداد: یک گروه و یک نفر
جنس: هر دو
نحوه بازی: گروهی از بچه ها جمع می شوند یکی گرگ می شود و بقیه بچه ها گوسفند. گرگ باید آنها را بگیرد و با خود ببرد و بقیه را بزند. آنها در این بازی این شعر را می خوانند:
گرگ: گرگمو گله می برم.
گوسفند: چوپون دارم نمی زارم.
گرگ: خونه خاله کدوم وره؟
گوسفند: از این وره از اون وره.
محمود زاده، 39: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، گُروز گُر وزاک (قایم موشک)
جنس: هر دو
نحوه بازی: توسط قرعه کشی گرگ انتخاب می شود و شخصی که گرگ است چشم هایش را می بندد و تا 50 می شمارد. بقیه افراد در این فاصله قایم می شوند. گرگ به دنبال آنها می گردد، هرکس را پیدا کرد او سوخته و گرگ می شود.
محمود زاده، 40: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، گُل سُشُووَه
تعداد: دو گروه
جنس: هر دو
اشیاء: یک سنگ کوچک – چادر
نحوه بازی: دو گروه چادری روی پا می گذارند. یک گروه سنگ کوچکی را در دست یکی از افراد گروه خود می گذارد و گروه مقابل باید حدس بزنند که در دست کدام یک از اعضای گروه است. اگر درست بگویند سنگ را به آنها می دهند و بازی را گروه مقابل ادامه میدهند و اگر اشتباه بگویند دست گروه اول باقی می ماند.
محمود زاده، 34: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، گو گوسال پنیر
تعداد: یک گروه و یک نفر
جنس: هر دو
اشیاء : یک تکه گچ سفید – یک هسته خرما – یک سنگ ریزه – یک هسته کُنار – یک تکه چوب
نحوه بازی: یک نفر از بچه ها چند چیز در دست می گرفت از قرار: یک تکه گچ سفید به جای پنیر، یک هسته خرما به عنوان گاو و یک سنگ ریزه به عنوان سِنگِل و یک هسته کُنار به عنوان گوساله و یک تکه چوب به عنوان کَچِکَه.
سپس همه را در دست به هم می زد و دستانش را بسته نگه می داشت و می خواند: «گو، گوسال، سِنِگل، پنیر، گِچِکَه، جبَ حج علی» و از بقیه بچه ها می خواست که یکی از چیزها را از دستش در آورند. به نوبت بچه ها یکی یکی محتویات درون دستش را بیرون می آورند و هر کدام که نماد یک چیز بزرگتر است را به عنوان لقب به آن فرد داده می شد. سپس افراد نقش های خود را انجام می دادند.
هر کس گچ (پنیر) را از درون دستان او در می آورد، دستور می داد و هر کس هسته خرما که همان گاو بود در می آورد، بایستی خود را بگیرد و نخندد و آنکه گوساله بود بایستی تلاش می کرد تا گاو را بخنداند و آنکه گچکه بود بایستی کتک بخورد. نوع دیگر این بازی این گونه بود که یک نفر همه این چیزها را در دست می گرفت و بعد یکی از آنها را در یک دست می گذاشت و از بقیه می پرسید.
هر کس درست می گفت که نوبت به نفر بعدی می رسید و اگر غلط می گفت افراد دست های خود را بر کمر گذاشته و او را کتک می زدند، یا اینکه او که غلط جواب می داد بایستی سر خود را در دستان سوال کننده بگذارد و بقیه در جاهای مختلفی مخفی شوند. سپس از همانجا حدس بزند و بگوید که چه کسی از کجا بیرون بیاید.
محمود زاده، 73: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، لیمو بوزی
تعداد: یک گروه و یک نفر
جنس: هر دو
اشیاء: لیمو
نحوه بازی: عده ای جمع می شدند و یک نفر یک لیمو را می گرفت و می گفت. این لیمو چند هسته دارد؟ نفر مقابل مثلاً می گفت 4 یا 5 تا هسته دارد. اگر حدس او درست بود که لیموها مال او می شدند، ولی اگر نه، باید پول لیمو ها را بدهد.
محمود زاده، 62: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، ماشین بوزی
تعداد: فرقی نمی کند
جنس: هر دو
اشیاء: گِل، چوب، طناب
نحوه بازی: در قدیم که ماشین اسباب بازی نبود یا کم بود بچه ها با گِل ماشین درست می کردند و طناب را به چوب می بستند و بر سر دیواری در آفتاب می گذاشتند تا خشک شود. بعد که خشک شد آن را پایین می آوردند و با آن بازی می کردند.
محمود زاده، 60: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، ماوَقَتِش
نحوه یارگیری: برای قرعه کشی یا مشخص کردن فردی خاص برای بازی انجام می شد. به این صورت که چند نفر از بچه ها با هم دستان خود را دور می دادند و می خواندند «ماوَقَ تِش» و دست خود را به اختیار یا به رو (کف دست) و یا به پشت دست دراز می کردند و هر کس دستش مخالف بقیه بود او گرگ می شد و یا در قرعه مشخص می شد.
محمود زاده، 15: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، مُچ بِه چال
تعداد: یک گروه و یک نفر
جنس: هر دو
فصل یا موقعیت: ایجاد چاله کوچک در زمین
نحوه بازی: بچه ها ابتدا یک چاله کوچک در زمین در می آوردند و بعد یکی از بچه ها به نوبت مچ دست خود را در آن می گذارد و بقیه باید سعی می کردند دست او را بیرون بیاورند.
محمود زاده، 52: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، نجات
تعداد: دو گروه
جنس: هر دو
نحوه بازی: بچه ها به دو گروه تقسیم می شوند. هر کدام از گروه حریف شخص گروه مقابل را که می زد او را که دیگر سوخته بود در بند خود نگه می داشت و کنار دیوار می گذاشت و نگهبان او می ایستاد، اگر شخصی از طرف گروه مقابل می آمد و به او دست می زد آزاد می شد.
محمود زاده، 33: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، نونتَ بَر کَباب بیار یا کباب کبابا
تعداد: دو نفر
جنس: هر دو
حالت بدن: نشسته
نحوه بازی: دو نفر می نشینند و دستان خود را روی دستان یکدیگر می گذارند. بعد یکی از آنها روی دست دیگری می زند. اگر روی دستش خورد و او دستش را بر نداشته بود که به بازی ادامه می دهد و اگر نه طرف مقابلش باید روی دست او بزند.
محمود زاده، 61: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، وَسَد وَسَدا
تعداد: دو گروه
جنس: هر دو
اشیاء: توپ
نحوه بازی: ابتدا دو گروه می شوند. یک گروه وسط می ایستد و دو نفر از گروه مقابل این طرف و آن طرف می ایستند. بعد سعی می کنند آنهایی را که وسط هستند را با توپ بزنند. توپ به هر کس که خورد از زمین بیرون می رود. اگر توپ را هوایی پرت کنند، بطوریکه آن هایی که وسط هستد توپ را با دست بگیرند، یک امتیاز محسوب می شود و شخصی که در بیرون است، با این امتیاز می تواند به داخل زمین بیاید. وقتی که همه بیرون رفتند و یک نفر در زمین ماند، سعی می کنند که او را بزنند و اگر تا پنج شماره او را نزدند، تمام بازیکنان دوباره به زمین می آیند و اگر سوخت، جایشان را با گروه مقابل عوض می کنند.
محمود زاده، 57: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، هفت چوب یا هف چو
تعداد: 6 نفر
جنس: هر دو
اشیاء: چوب – توپ
نحوه بازی: در این بازی 6 نفر با یک توپ و یک چوب بازی می کردند که توپ آنها پشمی بود. در ابتدا از یکدیگر سوال می پرسیدند. گروهی که نادرست جواب داد به میدان می رود و گروهی که درست جواب داد، در جایی که به عنوان دکه اول است می ماند. زمین این بازی مانند زمین فوتبال است. در یک طرف آن دکه اول که گروه برنده در آن قرار می گرفتند وجود داشت. یک نفر از گروه مقابل نیز در این دکه قرار می گرفت، باید توپ را به هوا پرت کند و نفر گروه مخالف توپ را بزنند و توپ می بایست از میدان مسابقه خارج نشود. اگر از میدان مسابقه خارج می شد، تیم می سوخت. باید از آن گروه نفر به نفر یک توپ بزنند و اگر توپ زیاد به هوا می رفت یاران از گروه اول باید خود را به دکه دوم برسانند و اگر در بین راه گروه دوم توپ را بگیرند و به او بزنند، او و گروهش سوخته اند و به آخرین نفر که رسید، باید 8 بار با چوب به توپ بزند. اگر توپ تا ارتفاع زیادی رفت و کسی بتواند خود را به دکه دوم برساند و بازگردد، دوباره هر یار از گروه او حق دارند یک بار با چوب به توپ بزنند و در آخرین ضربه باید آخر چوب را کنار بازوی دست بگذارند و اگر توپ در تمام بازی، گروه مخالف بتوانند توپ را بین زمین و هوا بگیرند، گروه مقابل سوخته اند.
محمود زاده، 44: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، هَمَه گُرگَه
تعداد: یک گروه و یک نفر
جنس: هر دو
نحوه بازی: گروهی جمع می شدند و شخصی روی سینه هر کدام از بچه ها دست می گذاشت و تا صد می خواند، عدد صد به هر که می افتاد او گرگ بود و به دنبال بقیه می دوید ولی هر کس که گرگ می شد، نفر اول هم گرگ بود و همینطور بر تعداد گرگ ها اضافه می شد.
محمود زاده، 32: 1385
خوزی، دزفول، بازی ها، یَه لِیقی
تعداد: یک گروه
جنس: هر دو
حالت بدن: یک پا
نحوه بازی: گروهی از بچه ها جمع می شدند و هر کس یک پایش را می گرفت و روی پای دیگرش می ایستاد و سعی در حفظ تعادل خود داشت. سپس همه به همدیگر تنه می زدند. هر کس می افتاد یا پایش را به زمین می گذاشت می سوخت.
محمود زاده، 19: 1385