گفت و گوی «۵۵ آنلاین» با سهیلا شهشهانی؛ انسان شناس: تداوم نوروز، نشانه توانمندی تاریخی و عمیق جامعه ایرانی
جشن نوروز، هر ساله در ایران و کشورهای همسایه جمله ترکیه و تعداد دیگری از کشورهای دنیا برگزار می شود و لحظه تحویل سال شمسی، ابتدای فصل بهار است. از طرفی، در مهر سال 1388 یونسکو – سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد– به درخواست ازبکستان، نوروز را به عنوان میراث معنوی به ثبت جهانی رساند. همچنین در اسفند 1388 (2010 میلادی) مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به درخواست جمهوری آذربایجان، نوروز را با سابقه ای 3 هزار ساله و با ریشه ایرانی، به رسمیّت شناخت و روز نوروز در تقویم سازمان ملل جای گرفت. در گفت و گوی «55 آنلاین» با دکتر سهیلا میر شمس شهشهانی – انسان شناس- جشن نوروز و همچنین رمز پایداری و ماندرگاری آن تاکنون و در عصر جهانی شدن، بررسی شده. میرشمس شهشهانی، دکترای انسانی از دانشگاه کالیفرنیا دارد، استاد دانشگاه و مدیر مسئول مجله انسان شناسی خاورمیانه است.
نوروز جشنی است که سابقه چند هزار ساله دارد و پژوهشگران منشاء این جشن را ابتدا در تمدن سومر و بعد هم در تمدن بابِل دانسته اند و گفته شده که مردم تمدن سومر از حاشیه دریای خزر به بین النهرین یا عراق امروزی مهاجرت کرده بودند. به نظر شما، این جشن و شادمانی در اول بهار، چگونه توانسته در کشور ما ادامه پیدا کند؟
وقتی شما یک سوال به این صورت می پرسید و از منابع ثبت شده می آیید به این که چگونه توانسته به این شکل ادامه پیدا کنید، در حقیقت سوال در مورد نوع بشر است که چگونه با این جشن همگام بوده و چگونه توانسته این جشن را حفظ کند. انگار که یک جایی نمی آید آدم ها را متقاعد کند که این کار را انجام بدهد و انگار یک حقانیت پشت این جشن وجود دارد. ما اگر بخواهیم بر حقانیت انسانی آن تاکید کنیم، می بینیم که جشن بهار فقط در ایران برگزار نمی شود. جشن بهار در کشورهای اروپای شرقی هم با روش های مختلف ادامه دارد و هر کدام از آنها به صورتی جشن بهار را برگزار می کنند. ما هر کاری کنیم وقتی زمستان در حال تمام شدن است و دنیا سرسبز می شود، یک شادی ما را فرا می گیرد. این شادی که ما را فرار می گیرد، به یک جشن تبدیل کرده اند. بعد هم در درون این جشن، انواع نمادها قرار گرفته که نشان دهنده موضوعات طبیعی است. این موضوعات طبیعی، با تفکر بشری وفق دارد.
در اول فصل بهار طبیعت، سرسبز می شود و درختان میوه شکوفه می دهند. در کشور ما، شروع سال با فصل بهار است ولی در تقویم مسیحی، تولد حضرت عیسی مبنا قرار گرفته و شروع سال در فصل زمستان است یا درتقویم چینی، شروع سال در فصل زمستان است. شما مدیر مسئول مجله انسان شناسی خاورمیانه هستید و با فرهنگ های منطقه خاورمیانه آشنایی دارید. این منطقه ای که ما در آن زندگی می کنیم چگونه است که به نوروز و جشن نوروز پایبند بوده و این جشن پایداری داشته است؟
فراموش نکنید که روز تولد حضرت مسیح، همان روز تولد خورشید است. تولد خورشید، همان 21 ماه دسامبر است که اول دی ماه ما می شود ولی به عنوان روز تولد حضرت مسیح انتخاب شده. وقتی قوم آریایی از سرمای عجیب شمال شرقی فرار کرد و به فلات ایران آمد، در جستجوی مراتع خوب و در جستجوی هوای گرم تر برای دام های خودش بود. به همین دلیل، بهار برای انسان ایرانی، خیلی مهم شد. یک مقدار از این بحث ها در هاله ای از ابهام می ماند که چرا دقیقاً بهار اینقدر مهم شد. ما می توانیم تعاریفی در این زمینه ارائه کنیم و یک دلیل این است که ما از سرما فرار کردیم و آمدیم. بنابراین، بهار همیشه برای ما مهم بوده یعنی تازه شدن، جوانه زدن و نو شدن. با اینهمه ناملایماتی که ما همیشه داشته ایم، وقتی جوانه زده می شود و نو شدن اتفاق می افتد، یک شادی انسان را فرا میگیرد. شاید ما از این شادی و روانی که در خودمان به وجود می آید استفاده می کنیم و شروع مجدد، به فراموشی سپردن ناراحتی ها و کنار آمدن با ناملایمات را برای ابتدای تقویم و شروع سال قبول کردیم.
در ارتباط با ریشه یابی جشن نوروز، شما قبول ندارید که منشاء این جشن از تمدن سومر و تمدن بابِل بوده است؟
ما می توانیم ریشه یابی کنیم ولی بعد از ریشه یابی، اینگونه است که انسان این جشن را قبول دارد. بنابراین، من تفسیری می دهم که از نظر روانی، این جشن مورد تایید بوده و این که منشاء این جشن، سومر بوده یا بابِل یا ایران قدیم یا عیلام بوده، ما از طریق کتیبه آن منشاء را پیدا می کنیم. بعد از این ریشه یابی، این بحث مطرح می شود که چگونه است یک تفکر، مقبول می ماند و مقبول ماندن آن به چه دلیل است. ما تاریخ دو هزار ساله و سه هزار ساله خودمان را جستجو می کنیم تا درک کنیم به چه دلیل این جشن، ادامه پیدا کرده است. در این بررسی ها متوجه می شویم که این کار در شرق و غرب گسترش پیدا کرده و همه آنها جشن بهار دارند. تمام کشورهای اروپای شرقی هم، زمانی را برای جشن بهار دارند.
گفته می شود وقتی اردشیر بابکان، توانست سِوِروس الکساندر امپراتور روم شرقی (بیزانس) را شکست دهد خواست که جشن نوروز را در منطقه خودشان به رسمیت بشناسند و سنای روم این درخواست را تصویب کرد. رومانی که امروزه اول بهار را جشن می گیرد در محدوده همان امپراتوری روم سابق است. آیا این انتقال فرهنگی را می پذیرید یا این که اعتقاد دارید آنها خودشان این جشن را داشته اند؟
این جشن از نظر قانونی به کشور دیگر رفته و کشور دیگر هم آن را پذیرفت ولی مساله من، دوام است. من می گویم اگر پدیده ای دوام می آورد به دلیل تفکر مردم است و هماهنگی بین مردم و طبیعت احاطه کننده آنها. توافق های زیادی بین کشورها بوده ولی کدامیک از آنها را نگه داشته اند. در اینجا است که ما متوجه می شویم نقش انسان ها، مهم است. نقش انسان هایی که این توافق را قبول کرده اند و او گفته این موضوع را قبول کنید وجود داشته ولی بعد ما باید ببینیم که آیا این موضوع، بین آنها زنده است؟ این که قرن ها گذشته و این جشن را زنده نگه داشته اند دلیل داشته و ما باید این دلیل را پیدا کنیم. وقتی ما می بینیم که اینهمه انسان در این خطه جغرافیایی، مشغول جشن و بهار هستند، دنبال استدلال می گردیم و می بینیم یک هماهنگی بین این حالت بشری که طبیعت را می بیند، نو می شود و خوشحال می شود. در نتیجه یک ارتباط قوی بین انسان، طبیعت و جشن گرفتن به وجود می آید و در ضمن تداوم آن و دادن آن به نسل بعدی می افتد.
در مجموع تاثیر پذیری جامعه ایران از فرهنگ های دیگر و تاثیر گذاری ایران بر جوامع دیگر، از طریق نوروز به نوعی اتفاق افتاده است؟
بله؛ اتفاق افتاده ولی ما ایرانی ها خیلی دوست داریم که بگوییم منشاء همه چیز در ایران بوده است. البته خیلی چیزها در ایران بوده ولی آن چیزی دوام می آورد که با فرهنگ های دیگر خوانایی دارد. توانمندی ایران هم در این بوده که فرهنگ عمیقی بوده و به عمق هایی می رسیده. در ادامه هم، این نوع اقدامات را مبدل به تفکراتی کرده، بعد نقل و انتقال پیدا می کنند و بعد هم دوام پیدا می کنند. به نظر من، این جنبه پدیده مهمی است.
آیا از دوران قدیم، رفتارهایی مثل گذشت کردن افراد و رفتار صلح طلبانه داشتن، وجود داشته یا این که به مرور زمان به جشن نوروز اضافه شده؟
در حقیقت افراد می گویند ما از جنگ خسته شده ایم و از ناراحتی خسته شده ایم ولی در ضمن متوجه شدیم موضوعی که می تواند ما را نجات بدهد یک روحیه آرام بخشی است و این روحیه در ایرانی ها وجود داشته است. برای من بسیار جالب است که داریوش، کتیبه ها را به سه زبان نوشته است. این کار خیلی مهم است و به رسمیّت شناختن هویت زبانی واحدهای دیگر است. این کار، به رسمیت شناختن این اصل است که هر قومی دوست دارد به زبان خودش صحبت کند و اگر من می خواهم حکومت کنم من باید به زبان آنها صحبت کنم. این اصل مهمی است که در آن زمان، داریوش فهمیده بود .همین که ما این خصلت را در فرهنگ ایرانی می بینیم، متوجه می شویم که خصلت هایی مثل صلح طلبی، گذشتن کردن و جدل نکردن با دیگری، جزو روحیه ایرانی است و باعث موفقیت او شده و باعث شده قوم های دیگر، ما را قبول کنند. ایرانی در یک جا نمی ماند که جدل کند و بجنگد و بگوید همه چیز تعلق به من دارد بلکه گذشت می کند. ایرانی، به زبان دیگری صحبت می کند و حق دیگری را به رسمیّت می شمارد. در نتیجه این کار، همدلی به وجود می آورد. این طور رفتار کردن، توانمندی زیادی می خواهد، توانمندی تاریخی می خواهد و درک تاریخی می خواهد. مثل این که متوجه می شود که برخی رفتارها در کوتاه مدت جواب می دهد و در طولانی مدت جواب نمی دهد. اگر داریوش یا شاهان بعدی ایران، به جاهای مختلف می روند و روسای همان واحدها را در همان جا منصوب می کند تا حکومت می کنند، خیلی اصل مهمی است. در حقیقت می گویند رئیس شما، به زبان شما صحبت کند و فقط به ما مالیات بدهید. این کار فرق دارد با این که ما نماینده خودمان را منصوب کنیم تا بر آنها حکومت کند. این موضوعی است که در آن زمان، متوجه آن شده بودند و به همین دلیل، امپراتوری ایران اینقدر وسیع و بزرگ بوده و در طولانی مدت هم بوده است. چنگیز هم مناطق زیادی را گرفت و یک مدت زمانی، منطقه وسیعی را در اختیار گرفت ولی کوتاه دوام آورد. در حالی که ایران، مدت زیادی دوام آورد. چون در آن زمان راه و روش دل مردم را به دست آوردن پیدا کرده بود.
ایرانی ها دوست دارند از تجهیزات و امکانات مدرن و جدید دنیا از جمله موبایل های جدید و سایر امکانات استفاده کنند. از طرفی، نوروز یک جشن قدیمی و کهن است. در قطعنامه ای که مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 2010 میلادی (اسفند 1388) تصویب کرد و نوروز را در تقویم خود قرار داد تاکید بر این شده که نوروز 3 هزار سال سابقه دارد. شما به توانمندی تاریخی ایران اشاره کردید ولی این جمع کردن دوه حوزه مختلف کهن و مدرن، چگونه قابل تحلیل است؟
ایران یک تمدن قدیمی است و دوام این تمدن در این است که توانسته خصلت های خوب را از کشورهای دیگر بگیرد و آن را در خودش جذب کند و به شکلی که می خواهد در بیاورد. در عین حال، مرکزیت وجودی خودش را حفظ می کند. یک نفر مثل آرتور هوپ (مورخ آمریکایی) تعداد 10 جلد کتاب راجع به هنر ایران نوشته و این مطلب را تذکر داده است. در یک دوره هم، ایران با مدرنیته مواجه شده و نمی داند با مدرنیته چه کار کند و گاهی با نگاه از بالا با آن برخورد می کند و گاهی از پایین با آن برخورد می کند. ما الان 100 سال است که با این موضوع، دست و پنجه نرم می کنیم و انواع و اقسام مسائل سیاسی و مالی وارد این موضوع شده. ما می بینیم که از جانب فرهنگی، این حیطه از فرهنگ ایران دارد با این موضوع دست و پنجه نرم می کند. من یکی از افرادی هستم که نگاه می کنم که ببینم ایرانی با فرهنگ غربی چه کار می کند چه تولید موشک باشد، چه تولید تلفن همراه باشد و چه تولید کامپیوتر و مداد. در تمام این حوزه ها، ایرانی می گوید من هم می توانم این کار را انجام بدهم. در برخی جاها دولت اجازه می دهد و در برخی جاها دولت با آن همراه نمی شود. گاهی اوقات، ایرانی به خارج از کشور می رود و چیزهایی را یاد می گیرد و به ایران برمی گردد و آنها را یاد می دهد. گاهی اوقات، ایرانی به خارج از کشور می رود و در همان جا می ماند ولی در هر صورت، ایرانی و تفکر ایرانی با این قدمت و عمق احساسی و فرهنگی، با این موضوع دست و پنجه نرم می کند. ما نگاه می کنیم که ببینیم نتیجه این دست و پنجه نرم کردن چه می شود. گاهی وقت ها نتیجه آن را در شخصیت ها می بینیم و آدم ها با این موضوع کنار آمده اند و همچنین در پدیده های فرهنگی و پدیده های تکنیکی می کنیم. ما می بینیم که ایران می گوید در تولید موشک توانمند شده. یکی از نقطه های حقارت ایران، شکست خوردن در جنگ چالدران بود. در آن جنگ، ایران توپ جنگی و تفنگ نداشت و از امپراتوری عثمانی شکست خورد. این شکست، اتفاق مهمی برای ایران بود و بعد از آن، ایران توانست مستشارانی را را از اروپا استخدام کند تا نیروی قوی نظامی قوی ایجاد کند. الان هم کشورهای غربی جلوگیری می کنند که ایران یک نیروی مهم نظامی در منطقه شود. در حالی که ایران می گوید قدمت دارد و یک تمدن است. کشورهای دیگر نمی گذارند چنین اتفاق بیفتد ولی همچنان یک هسته، در حال کوشش است برای این که این اتفاق بیفتد. آن هسته ایرانی بودن در همین مکان حفظ می شود و در مجموع، همچنان ایرانی ها فعال هستند. ایرانی هایی که در ایران فعلی زندگی می کنند شاید از نظر تکنیکی پیشتار نباشند اما در حیطه های هنری موفق بوده اند. این وضع هم یک تداوم را نشان می دهد.
به طور مشخص در داخل کشور ما مردم چگونه این دو پدیده متفاوت مدرن و سنتی را با هم می خواهند؟
ایرانی به تمام دنیا می گوید این جشن نو شدن است و جشن تفاهم بین انسان و طبیعت و تفاهم انسان با انسان های دیگر است. ایرانی می گوید ما اگر در طی سال با هم جدل داشته ایم در این زمان با هم صلح می کنیم و اگر خانه همدیگر نمی رویم و در خانه دیگری، همدیگر را می بینیم حداقل سلام و علیک می کنیم. قهر و آشتی پدیده بسیار جالبی است که در فرهنگ ما وجود دارد. فرهنگ ایرانی به گونه ای است که آشتی به وجود می آورد.
برخی از انسان شناسان ایرانی که «مرد» هستند اعتقاد دارند که زنانه شدن نوروز بیش از دوره های دیگر اتفاق افتاده و همچنین درماه آخر سال، احساسات ما زنانه است و یک مقدار لطیف تر و با گذشت رفتار می کنیم. شما به عنوان یک انسان شناس زن، چه دیدگاهی نسبت به تعبیر زنانه شدن نوروز دارید؟
من به صورت تقابلی به این موضوع فکر نمی کنم. من فکر می کنم بخش عظیمی از فرهنگ ایران، فرهنگی است که تولید زنان است و فکر می کنم بخش عظیمی از فرهنگ ایران، مدیون زنان است. زنان، پشتیبان صلح هستند و هر چند ما زنان، قهرمانان را پرورش می دهیم ولی ما نهایتاً خواستار صلح هستیم. البته زنان همه دنیا می گویند همین طور باید باشد یعنی ما باید صلح جو باشیم، با هم زندگی کنیم، اینهمه جدل فایده ندارد و باید در پی تفاهم و صلح باشیم. من اعتقاد ندارم که در سال های اخیر، زنانه شدن نوروز اتفاق افتاده است بلکه زنانه بوده و به دلیل این که زنانه بوده، ادامه پیدا کرده است. کار خانه تکانی و شیرینی پزی را زنان انجام می دادند.
یکی از انسان شناسان ایرانی اعتقاد دارد که قبلاً خرید توسط مردها بود و خرید یک پدیده مردانه بوده ولی الان زن ها بیش تر، درگیر خرید می شوند. از این نظر می گویند زنانه شدن نوروز اتفاق افتاده است.
این موضوع بستگی به نوع خانواده دارد. مادر بزرگ من، از بهمن ماه به بازار می رفت برای خرید تمام چیزهایی که در شیرینی پزی استفاده می شد ولی با خدمه خودش می رفت. در اصل بستگی به طبقه اجتماعی دارد که چه کسی برای خرید می رفت. شاید برخی بگویند که مرد خانواده، خرید می کرده و این طور اظهار نظر کنند ولی من اعتقاد دارم که خرید کردن، زنانه بوده و الان بعضی ها تازه متوجه این موضوع زنانه شدن خرید شده اند. در قرن های گذشته، هفت سین به صورتی که الان وجود دارد نبوده و حتی بحث هفت شین مطرح است. در عین حال، ماهی قرمز در ابتدا در سفره عید نبوده و در دهه های اخیر اضافه شده.
آیا این اقلامی که اضافه می شود به اصل نوروز و جشن نوروز می تواند آسیب بزند و استحاله اتفاق بیفتد یا این که همچنان آن جریان اصلی ادامه دارد؟
هفت چین بود به معنای هفت چیدنی و این که هفت چیز را بتوانیم بچینیم. همین طور هفت روییدنی . از انواع غلات استفاده می کردند تا ببینند کدامیک بهتر می روید و آن را بیش تر در آن سال کشت می کردند. در جنوب ایران، هفت میم بوده است چون ماهی و میگو وجود دارد. هفت شین، هم وجود دارد و من خودم سالیان زیادی است که هفت شین می گذارم. چون منطقی تر است و شامل شیر، شیرینی ، شربت و شهد است و همه آنها قابل دسترس بوده و زیبا هستند. آن چیزی که در همه این موارد تکرار می شود عدد «هفت» است. در گذر زمان شین را به سین تبدیل کرده اند ولی من با سرکه و سیر ارتباطی ندارم. بنابراین، من هفت شین را ترجیح می دهم. البته مهم آن سفره ای است که انداخته می شود و مهم این است که یک عده به طور همزمان کنار این سفره می نشینند. این سفره، تمیز است و اشیایی در سفره گذاشته می شود که یادآور یک گذشته است. نماد باروری یعنی تخم مرغ را هم در سفره می گذارند. ماهی قرمز را به دلایلی در سفره آورده اند و البته گفته می شود از چین آمده ولی انواع اقلام در سفره گذاشته می شوند و همه آنها یادآور طبیعت هستند. هر نشستی دور این سفره، یادآور یک گذشته و زنده کردن یک گذشته است و ساختن امید برای آینده است. اصل، این عدد هفت است که در فرهنگ ما بسیار مهم است و این که یک عده حتی برای یک لحظه در سکوت می نشینند و از کنار هم نشستن لذت می برند.