-ممسنی استان فارس، دهه ٥٠، طبیعت زیبایی که به آن بهشت زمین میگویند، مردم در کپرها زندگی میکنند، زیر درختهای گردو، صدای آب میآید و ماه میدرخشد. زن جوانی که تازه از آمریکا آمده وارد اتاق میشود. مردها گروهی بلند میشوند و اتاق را ترک میکنند. صدای گریه کودکی بیمار میآید. یکی از زنان ممسنی با لباسها و جواهرات محلی در جعبه کوچکی را باز میکند و دارویی شیمیایی به کودک میدهد.
امروز در دهه ٩٠، سهیلا شهشهانی در سالنی از موقوفات محمود افشار، مینشیند روبهروی دانشجویان، پژوهشگران و علاقهمندان به انسانشناسی، از شوکهای فرهنگیاش در آن روز میگوید و از زن جوانی که نزدیک ٤٠سال قبل برای پژوهشی از آمریکا به ایران آمد، به ممسنی استان فارس و همینجا ماندگار شد: «یکی از دوستانم در دوران دانشگاه اهل ممسنی بود و عکسهایی نشانم داد که باورم نمیشد. بعد به این منطقه آمدم و با تصاویر بسیار زیبایی مواجه شدم؛ منطقهای که یکی از چند بهشت روی زمین بود.»
دختر خانواده مهاجر اصفهانی در تهران، ساکن خیابان فروردین روبهروی دانشگاه، از دبیرستان به انگلیسی درس خوانده بود؛ در مدرسه سهیل که میگوید خاطرات تلخی از محیط سرسخت آن دارد. سال آخر دبیرستان بود که به آمریکا رفت و در ابتدا فلسفه خواندن را شروع کرد: «در خانواده ما حرف حساب و کتاب و منطق و عدالت و قانون زده میشد.» دو برادرش استاد ریاضی هستند: «من دوست داشتم کار دیگری کنم. در پی کاری بودم که خیلی ناب باشد. در آن دوره جز فلسفه نمیتوانستم چیزی را جذب کنم، در فلسفه لیسانس گرفتم.»
متن کامل مصاحبه با دکتر سهیلا شهشهانی، انسان شناس و مدیر مسئول مجلۀ فرهنگ و انسان، در وبسایت روزنامه شهروند، شماره 949، 29 شهریور 1395، به این آدرس موجود است.