اقلیت های دینی، کلیمی، مذهب، همدان
اقلیت های دینی، کلیمی، مذهب، همدان، زیارتگاه استر و مردخای
آرامگاه استر و مردخای که اکنون زیارتگاه یهودیان همدان میباشد. استر ملکه یهودیه همسر کوروش پادشاه هخامنشی بوده و در تورات راجع به ملکه استر چنین مینویسد:
«اخشورش که هند تا حبشه بر 127 ایالات حکمرانی داشته و دارالسلطنه او در شوشن بوده، در سال سوم سلطنت خود ضیافتی به افتخار سرداران و امرای فارس و ماد داد و نیز ضیافت مجللی کرد که مدت هفت روز دوام داشت و عموم سکنه دارالسلطنه شوشن از آن ضیافت بر خوردار شدند. در این موقع نیز ملکه دشتی، زنان بزرگان درباری و سرداران را به مهمانی دعوت نموده و چون اخشورش سرگرم باده نوشی شد، امر نمود که ملکه دشتی با تاج ملوکانه به حضور شاه بیاورند تا زیبایی او را به مردم نشان دهد. ولی ملکه دشتی مایل نبود به آن صورت به حضور عموم بیایید و فرمانی که پادشاه به وسیله خواجه سرایان در احضار او داده بود، اجابت نکرد. اخشورش از این نافرمانی ملکه دشتی در خشم گردید و با مقربان و ندیمان خود در موضوع نافرمانی ملکه مشورت نمود. اطرافیانش عرضه داشتند چون عدم اطاعت دشتی را زن های بزرگان فارس و ماد که در مهمانی حضور داشتند شنیده اند، ممکن است به سرداران و والیان مملکت خبر دهند و این موضوع شایسته مقام پادشاه نباشد و بهتر است دیگر ملکه را به حضور بار ندهد. این سخن در نظر اخشورش پسند آمد و دیگر با ملکه دشتی مراوده نداشت. بعد از این قضیه پادشاه به تمام ولایات دستوره داد که هر جا دختران نیکومنظر و زیبایی را پیدا نمایند، به دارالسلطنه شوشن روانه دارند که به جای ملکه دشتی به عقد پادشاه درآید. در آن زمان شخصی یهودی بنام مردخای در شوشن اقامت داشت و از جمله اسیرانی بود که بخت النصر او را از بیت المقدس همراه بلنیا پادشاه یهودیان آنها را به اسارت اورده بود. او استر دختر عموی خود را که دوشیزه بسیار وجیهه و زیبایی بود نزد خود نگاهداری مینمود و چون فرمان پادشاه در گردآوری دختران نیکومنظر صادر گردید، عده زیادی از دوشیزگان به دارالسلطنه شوشن فرستاده شدند و تحت خواجه سرایان موسوم به هیجان و شعشعان قرار گرفتند که یکی از آن ها دختران استر بود و بنا به دستور مردخای یهودی بودن خود را پنهان کرد. چون نوبت شرفیابی به هر دوشیزه میرسید، با تشریفات خاصی او را به حضور اخشورش میاوردند و هر کدام از آنها که مورد پسند بود پادشاه با عصای مرصع به طرف آن دختر اشاره میکرد و آن دوشیزه را به نام خود میخواند، تا آنکه نوبت به استر دختر اسبهابیل که عموی مردخای بود رسید. پادشاه از حسن و جمال استر زیاده از حد خوشش آمد و تاج ملکه را بر سر او گذراد و او را بجای ملکه دشتی به همسری خود قبول نمود و مجلس جشن و سرور برپا کرد. در روزهای جشن مردخای عموی استر در بیرون قصر شاهی گردش میکرد و ناظر این جشن و سرور بود. در این بین مشاهده نمود که دو نفر از ملازمان اخشورش سوقصدی نسبت به پادشاه دارند. مردخای بلافاصله استر را مطلع کرد و او از طرف مردخای این قضیه را به پادشاه اطلاع داد و پس از بازجویی صحت این سوء قصد را معلوم و پادشاه امر به کشتن آن دو نفر میدهد.
در این موقع نخست وزیر کشور، هانان بن همدانای اجاجی بود که پادشاه او را بسیار احترام مینمود و به واسطه احترامی که در نظر شاه داشت، هنگام خروج او از قصر شاهی، عموم درباریان و ملازمان نخست وزیر را تعظیم و تکریم مینمودند. ولی مردخای احترامی نسبت به هانان بجا نمیاورد و ضمنا یهودی بودن او را هم به نخست وزیر گفته بودند و او از این بی اعتنایی مردخای بسیار عصبانی بود و در پی فرصتی میگشت که انتقام بکشد. در سال 12 سلطنت اخشورش روزی هانان نخست وزیر حضور پادشاه عرضه داشت که قومی در این مملکت هستند که آیین و مذهب آنها بر خلاف آیین و مذهب پادشاه است. هرگاه آنها به همین رویه آزاد گذراند، موجب فساد و هرج ومرج در مملکت میگردد و این موضوع به صلاح سلطنت و مملکت نیست و چنانچه پادشاه قبول نماید، آن قوم را به قتل رسانند و ضمنا تعهد نمود که ده هزار وزنه نقره برای اجرای این امر به خزینه پادشاه بپردازد. اخشورش گفت هر چه در نظر تو پسند آید عمل کن. بنابراین حکم قتل عام یهودیان صادر گشت و مردخای در شهر پنهان شد و سپاهیان شاه عده زیادی از یهودیان را کشته و اموال آنها را غارت نمودند.
استر ملکه یهودی که از این قضیه افسرده بود، در قصر به حضور اخشورش رسید وخواهش نمود که پادشاه به دفتر یادداشتهای روزانه خود مراجعه نماید و ببیند که آنجا نوشته شده که مردخای موضوع سوء قصد نسبت به پادشاه را اطلاع داده و جان شاه را خریده است. اخشورش پس از مطالعه دفتر یادداشت خود به استر گفت که در عوض این حسن خدمت، مردخای را بخشیدم و فرمان داد که او را با عزت و تشریفات مخصوص به حضور آوردند. در این موقع استر و مردخای حضور پادشاه استدعا کردند که پادشاه حیات و هستی قوم یهود را نیز ببخشد و ضمنا اظهار نمودند این مصیبت و کشتار یهودیان بدست کسی انجام یافته که دشمن مملکت و پادشاه است و آن شخص هانان نخست وزیر است. آنگاه اخشورش امر نمود که هانان و پسرانش را دار زدند و از آن بعد قتل یهودیان را ممنوع نموده و مردخای را نخست وزیر خود کرد. بعد از این واقعه یهودیان به امر مردخای در مقابل این کشتار در حدود 77000 نفر از اهالی شوشن و سایر ولایات را کشتند. از آن پس همه ساله کلیمیان روز منع قتل یهودیان را جشن میگیرند و آن را عید فور فوریم مینامند و به واسطه خدمت بزرگی که استر و مردخای به قوم یهود کردند، این دو نفر را از مقدسین میدانند و قبر آنها زیارتگاه یهودیان میباشد».
نوری زاده بوشهری، 16- 14: 1324