اقلیت های دینی، ارامنه، اصفهان، بزرگان
اقلیت های دینی، ارامنه، اصفهان، بزرگان، تونی هوانسیان
کارفرمای او نخست بازرگانی آلمانی به نام گایر بود. به گفتۀ بازماندگانش، اولین حقوق او ماهانه پنج قران بود که بزودی در اثر پشتکار و تلاش فراوان او در کار به ده قران، معادل یک تومان آن روز ارتقا یافت. تا زمانی که گایر در ایران بود، هوانسیان با او کار می کرد. در 24 سالگی که حقوقش به 25 قران در ماه رسیده بود، با دختری از ارامنۀ جلفا به نام واردنی جان جیکیان ازدواج کرد. گایر هنگام رفتن از ایران، دوربین عکاسی خود را به رسم یادگار به او بخشید. هوانسیان که مردی باپشتکار و خستگی ناپذیر بود، کوشید تا همۀ آنچه را که از گایر آموخته بود به کار بندد تا بتواند از این یادگار دوست، وسیله ای برای گذران زندگی بسازد. هوش و استعداد و تلاش او به زودی نتیجه داد و توانست با مهارت تمام، عکسهای خوبی بگیرد.
ظل السلطان او را به دربار فرا خواند و هوانسیان بارها از او و خانواده اش عکسهایی تهیه کرد. همزمان با این دوران، وی عکاسخانۀ کوچکی دایر کرد و با گشایش آن، عکاسی از پستوی خانه های افراد برگزیده و طبقات مرفه جامعه، پای بیرون گذاشت و مردم عادی نیز توانستند تصاویر ثبت شده ای از خود به یادگار بگذارند. از آنجا که تاریخ دقیقی از تأسیس این عکاسخانه در دست نیست با حدس قریب به یقین می توان گفت این محل، که مردم آنرا به نام کوچک صاحبش تونی به اسم عکاسخانۀ تونی خان می شناختند، اولین مکانی است در اصفهان که به عنوان مغازۀ عکاسی دایر شده است. تجربیات فراوان تونی خان او را وادار می کرد که در رشته های مختلف تجاری همواره به عنوان یک پیشتاز عمل کند. در زمانی که او می زیست، منطقۀ ارمنی نشین جلفا در طرف شمال رودخانه به وسیلۀ چندین پل، بخش جنوب آن و مرکز شهر مرتبط می شد. مردم از هر طرف که می خواستند به طرف دیگر بروند، ناچار بودند مسافتی طولانی را پیاده طی کنند. او در همین زمان، یعنی حدود 1287 ه.ش درشکه خانه ای در جلفا ساخته بود و به مردمی که می خواستند به مرکز شهر بروند درشکه کرایه می داد. زمانی دیگر یک کارخانه لیمونادسازی در جلفا تأسیس کرد و به یقین می توان گفت اولین واردکننده دوچرخه به اصفهان، همو بود. در 1307 ه.ش که وضع مالی او بسیار خوب شده بود اولین مهمانخانه به سبک جدید را به نام هتل آمریک در خیابان چهارباغ اصفهان تأسیس کرد. بعدها این مکان تغییر نام داد و اول هتل فردوسی و سپس هتل جهان نام گرفت. هنوز هم این ساختمان در محل سابق خود به صورت متروک وجود دارد. از دیگر اقدامات او می توان از تأسیس یک سینمای کوچک در اصفهان نام برد. تونی خان، گذشته از هوشیاری و استعداد فراوان در تجارت، مردی بسیار متدین و پرهیزکار بود. تونی خان در سن 66 سالگی ناتوان و بیمار شد و در سن 82 سالگی در مرداد 1325 ه.ش از دنیا رفت.
دمندان (نفیسی)، 114- 112: 1377
اقلیت های دینی، ارامنه، اصفهان، بزرگان، لئون آبکاریان
نام پدرش تیگران و نام مادرش ستاتیک گریگوریان بود. ابتدا در مدرسۀ جلفا و سپس در کالج انگلیسی های اصفهان تحصیل کرد. پس از اتمام دوره متوسطه 2 سال در بانک ملی کارمند بود. چند سال به عنوان کارگزار هیئت دادرس ملی در اداره فرهنگ وقت فعالیت کرد. سپس به کلی از کارهای دولت فاصله گرفت و ابتدا در جلفا و بعد از آن در چهارباغ اصفهان (از 1936 م/ 1315 تا 1964/1343) مغازه عکاسی لئون را دایر نمود. وی در تمام این سالها، یکی از عکاسان مطرح اصفهان به شمار می رفت. هنگامی که مغازه خود را تعطیل کرد، به دلیل همسایگی مغازه اش با عکاسی شرق، شیشه های خود را به او سپرد، ولی متأسفانه سالها بعد، پس از مرگ مرحوم جلا، کلیه این شیشه ها به علت جاگیربودن در چاهی دفن و نابود شدند!
لئون در تمام دوران زندگیش، از فعالان هیأت های مذهبی ارامنه بود و عکسهای زیادی از گردهمایی اعضا این هیئت ها گرفت. وی در 18 نوامبر 1967 م (1346 ه.ش) در جلفای اصفهان درگذشت.
دمندان (نفیسی)، 132: 1377
اقلیت های دینی، ارامنه، اصفهان، بزرگان، ماتوس آقاخان قاراخانیان
ماتوس آقاخان به سال 1239 ه.ش در همدان به دنیا آمد. دو ساله بود که به همراه خانواده اش به اصفهان آمد و در قریۀ جلفا ساکن شد. پدرش، یوسف آقاخان قاراخانیان، به زبان فارسی تسلط کامل داشت و به عنوان منشی کلیسای وانک جلفا، در مکاتبات زبان فارسی مشغول به کار شد.
ماتوس تحصیلات ابتدایی خود را در کلیسای سورپ میناس و سورپ آستوات ساتسین جلفا به پایان رسانید و همزمان پدرش خواندن و نوشتن زبان فارسی را نیز به وی آموخت، تا جایی که ماتوس پس از پدر توانست عهد دار شغل او در کلیسای وانک گردد. در سال 1259 ه.ش ماتوس جوان که بیست سال بیشتر نداشت، برای اولین بار در مقابل دوربین عکاسی گریگوری ارمنی نشست. همان سال با آشمن، دختری از ارامنۀ تهران ازدواج کرد و عکس مذکور را چون جواهری در پشت حفاظ شیشه، با گچ روی دیوار حجله عروسی اش قاب گرفت که تا سالها پس از مرگش همچنان بر روی دیوار باقی ماند.
در سال 1275 ه.ش ریاست اولین پست خانۀ جلفای اصفهان به وی واگذار شد که تا سال 1284 ه.ش عهده دار این سمت بود. پس از آن در 1299 ه.ش به مدت هشت سال، در فرمانداری کل شهربانی در نظمیۀ اصفهان خدمت کرد. ماتوس آقاخان در سنین نوجوانی، دو پسر خود، آبرام و استفان را برای تحصیل به کلکته هندوستان فرستاد. در سفری به هندوستان به منظور دیدار از فرزندانش، به خاطر علاقۀ زیادی که به عکاسی داشت مصمم شد دوربین و وسایل عکاسی خریداری نموده با خود به جلفا بیاورد. وی اولین عکس خود را، در سال 1300 ه.ش از خانوادۀ وسکانیان در جلفا گرفت.
هرچند که آغاز فعالیت ماتوس آقاخان به عنوان عکاس در سن شصت و یک سالگی بود، اما بزودی توانست در این فن صاحب مهارت زیادی شود. یکی از اتاق های خانه اش در محلۀ چهارسوی جلفا را به تاریکخانه تبدیل نمود و تا سال 1314 ه.ش که بینایی خود را کاملاً از دست داد، عکاسی کرد. ماتوس آقاخان، سرانجام به سال 1352 ه.ش در جلفا درگذشت و در گورستان ارامنه اصفهان به خاک سپرده شد.
دمندان (نفیسی)، 109- 108: 1377
اقلیت های دینی، ارامنه، اصفهان، بزرگان، میناس پات گرهانیان
در محله تبریزیهای اصفهان متولد شد. پدر وی بغوز، نجار معرف ارمنی و مادرش زاریپ خان بود. پانزده ساله بود که تصمیم گرفت برای تحصیل راهی هندوستان شود. در این سالها جوانان بسیاری از ارامنه به قصد تحصیل به هند سفر می کرده اند. پدربزرگ مادری وی (پدر زاریپ خان) از کاروان داران معروف ارمنی بود که با گرفتن پنجاه قرن وجه رایج آن روز از هر مسافر، آنها را با کجاوه و قاطر به هندوستان می برد.
بعد از چندین ماه سفر، سرانجام میناس به کلکته رسید و به خانۀ دایی اش مارکار رفت. در همین سالها، تحصیل را رها کرد و نزد همان عکاس هندی به آموختن عکاسی پرداخت و سپس خود مستقلاً شروع به کار نمود. از آنجا که نمی توانست مغازه دایر کند، پروژه های احداث خط آهن انگلیسیها و چند پروژه صنعتی مانند ساخته شدن کارخانۀ الکل هند و کارخانۀ بافت جوت (گونی بافی) را عکاسی کرد. در کنار اینها، از مراسم سنتی هندوها عکسهای بسیاری تهیه کرد. پس از چهار سال عکاسی در هند به ایران بازگشت و مغازه ای در محلۀ ارامنه اصفهان باز کرد که به کار دکمه سازی می پرداخت. چندین بار به شهرهای مختلف رفت تا کار در آنجا را آزموده باشد و نهایتاً در خود اصفهان مغازه ای دایر کرد. در طول عمرش عکسهای زیادی گرفت که متأسفانه بیشتر آنها از دست رفته و یا پراکنده است.
دمندان (نفیسی)، 125- 118: 1377