لر، لر بزرگ، عشایر بختیاری، کوچ

لر، لر بزرگ، بختیاری، کوچ

کوچ عبارت از جابه جایی گله های دام است به همراه نیروی انسانی بهره گیر از فراورده های دامی از منطقه ای به منطقه دیگر که دارای ویژگی های دوگانه آب و هوایی می باشند به خاطر بهره گیری از مراتع طبیعی جهت چرای دام زیرا اگر در منطقه ای علوفه مرتع جهت چرا به پایان می رسد و هوا رو به سردی می گذارد در منطقه دیگر هوا ملایم و بهره گیری از مرتع آغاز می گردد.

در این جابجایی نیروهای گرداننده امور دام و فرآورده های دامی به همراه دام حرکت می نمایند. گاهی بین  کوچندگان واژه «میان بند» را می شنویم، میان بند منطقه ای است وسیع با راه های فرعی در قلب ایل راه اصلی، با ظرفیت چرای قابل توجه برای دام های کوچندگان که می تواند مورد بهره برداری و تعلیف رده های مختلف کوچندگان عرفی آن ایل راه باشد.

در کوچندگان عشایری گاهی واژه «سَرحد» نیز شنیده می شود، اغلب کوچندگان هنگامی که از گرمسیر به سردسیر کوچ می نمایند، به جای واژه سردسیر، واژه سرحد را به کار می برند و در واقع سرحد یعنی مناطق کوهستانی سردتر از کفه های دره ای سردسیری، که حمل سکونت دامداران کوچنده عشایری است. در اصطلاح برخی از کوچندگان قلمرو سردسیری را منطقه ییلاقی و قلمرو گرمسیری را منطقه قشلاقی نیز می نامند.

صفی نژاد، 193 : 1380

لر، لر بزرگ، بختیاری، یاریگری، کشاورزی قبل از کوچ

هنگام فرارسیدن زمان کوچ از سردسیر به گرمسیر عشایر کوچ رو بایستی زمین های زراعی خود را شخم زده و زیر کشت ببرند، کشت غالب آنها گندم و جو، برای نان می باشد. برای این منظور به کشت یک خیش زمین ( حدود چهار هکتار) زمین دیمی گندم و جو نیاز دارند و اگر خانواری قادر نباشد تا نزدیکی تاریخ کوچ، کشت زمین های خود را به پایان برد، خانوارهای همسایه که اغلب خویشاوند نزدیک نیز می باشند به همراه نیروهای کار و شخم این افراد را یاری می کنند تا کشت آنها را نیز به پایان رسانیده، به اتفاق کوچ نمایند.

دسته های کوچ کننده در طول ایل راه به اتفاق حرکت می کنند، در باراندازها به اتفاق فرود می آیند، در پیامدهای مسیر، در چرای دام، در برپایی چادرها و یا کندن آنها و آماده حرکت شدن هماهنگی واحدی مشاهده می گردد. البته هماهنگی ها نسبی است، اگر لازم باشد همه کوچندگان به کمک خانوارهای نیازمند می شتابند، مثلاً : وقتی کوچندگان در ایل راه بازفت بختیاری به رودخانه پهناور بازفت که شاخه ای است از رود عظیم کارون و در دره بازفت جریان دارد، می رسند.

برای عبور از پهنای رودخانه که از ذوب شدن آب برف های بهاره کوه ها جریان می یابد، همیاری، هم آهنگی و هم کاری قابل ستایشی بین آنها دیده می شد و همیاری به اوج خود می رسید.  همه به هم کمک می کردند، حتی سرپرستان رده ها برهنه شده شنا کنان به کمک عبورکنندگان از رودخانه می رفتند و حرکات و اتفاقات را زیر نظر داشتند و تا آنجا که در توان آنها بود تلفات انسانی و دامی را در این عبور مهار می نمودند.

در گرمسیر هم یاریگری در کارها ادامه می یابد، در فروردین ماه پس از دروی گندم گرمسیری و نبودن زمان برای کوبیدن آن به خاطر فرا رسیدن کوچ سردسیری، پس از کوچ ایل و مستقر شدن در سردسیر، تعدادی به گرمسیر بازگشته، گندم ها را کوبیده و جمع آوری می نمایند و متقابلاً دام های این عده در سردسیر مورد رسیدگی و فرآورده های آنها به حساب صاحبان دام ضبط و ربط می گردد.

صفی نژاد، 206 – 205 : 1380

لر، لر بزرگ، بختیاری، کوچ، ایل راه فرعی گرمسیری

ایل راه های فرعی گرمسیری کوره راه هایی می باشند که کوچندگان پس از ورود به قلمرو گرمسیری به دسته های متعددی تقسیم شده و هر دسته از کوره راه های سنتی عرفی به سمت قلمرو خود حرکت می کنند. کوچندگان دقیقاً به قوانین عرفی محلی پای بند و در اجرای آن سخت کوشا می باشند و عرف محل در این مورد ناظر بر جریان می باشد.

صفی نژاد، 205 : 1380

لر، لر بزرگ، بختیاری، کوچ، ایل راه فرعی سردسیری

ایل راه های فرعی سردسیری، ایل راه های کوچکی هستند که از قسمت های مختلف مناطق سردسیری آغاز شده و رفته رفته به جاده بزرگتر و اصلی منتهی می گردند. دسته های مختلف کوچنده اغلب در محل رسیدن جاده های فرعی و اصلی به یکدیگر، منتظر می مانند تا دسته های دیگری به آنها پیوسته، به اتفاق حرکت نمایند.

البته برای حرکت آغازین معتقداتی داشتند که دقیقاً اجرا می نمودند، مثلاً آغاز کوچ با دیدن ستاره ای صورت می گرفت که انتظار طلوع آن را در آسمان داشتند و پس از آن شورای سرپرستان(شورای کوچ) ، روز کوچ و چگونگی حرکت زنجیره ای رده ها را در گردهم آئی هایی مشخص و تصمیمات قطعی را به کوچندگان اطلاع می دادند تا آنها در روز موعود آماده حرکت باشند.

در مناطق عشایری، وجود علوفه مهم است نه ایل راه، زیرا به خاطر بهره گیری از علوفه طبیعی، به هر وسیله ممکن کوچندگان خود را به محل علوفه می رسانند، حتی اگر لازم باشد دام ها را با طناب بسته و از صخره سنگ ها بالا بکشند و پس از بهره گیری از علوفه ها و اتمام آن مجدداً دام ها به پایین آورده می شوند.

صفی نژاد، 205 : 1380

لر، لر بزرگ، بختیاری، کوچ، ایل راه اصلی

ایل راه اصلی هر ایل، عبور گاه مشخصی است که رده های معینی از یک ایل و یا به مناسبت وجود واحدهای مستقل چغرافیایی در یک منطقه، بخشی از یک ایل برای رسیدن به سردسیر و یا گرمسیر از راه عمومی و اصلی آن واحد عبور نمایند، ولی چون ایل راه مورد نظر کشش لحظه ای محدودی از خانوارهای کوچنده را دارد، برنامه ریزان کوچ به گونه ای حرکت می کنند که چند رده کوچک خویشاوند متعلق به یک اولاد در یک مقطع زمانی به دنبال هم حرکت نمایند.

هنگام حرکت ، جوانان و سواران طایفه از طلایه ها و حریم حرکت کوچنده ها به خوبی مواظبت می نمایند و رویدادهای پدید آمده را از کمک تا نبرد پاسخگو هستند، اگر رویداد ناگواری رخ دهد و گسترده گردد و به نیروهای کمکی نیاز بود، با بانگ زدن، موضوع را به اطلاع کوچندگان طول ایل راه رسانیده، سواران و پیادگان به سرعت خود را به مرکز کمک خواهی می رسانند. معمولاً کوچندگان یک اولاد به اتفاق حرکت می نمایند.

معمولاً کوچندگان یک اولاد به اتفاق حرکت می نمایند و در هر بارانداز فقط حق توقف یک شب را دارند، زیرا دام های همراه آنها حق چرای عرفی یک شبانه روز را داشته و شب بعد دسته دیگری بدان محل وارد می شوند و تعداد این دسته های پیاپی را در هفت لنگ بختیاری تا حدود 20 روز متوالی ذکر کرده اند. در این صورت مرتع قلمرو بارانداز باید جوابگوی همه دسته های عرفی باشد.

اگر در هر بارانداز مجاز دسته ای بیش از یک شب توقف داشته باشد مورد بازخواست سرپرستان قرار می گیرند، ولی اگر اتفاقی برای دسته ای پیش آید و موضوع مورد تأیید قرارگیرد، دسته مذکور مجاز است تا دو شب در محل باقی بماند و بیش از آن مجاز نیست، مگر در اطراف شهرهای مسیر که اجازه ماندن چند شب را جهت مبادله فرآورده ها و تهیه نیازهای خود دارند. برنامه ریزان کوچ، رده های مختلف کوچنده را طوری حرکت می دهند که دو رده ای که با هم دشمنی دارند دنبال هم حرکت ننمایند، زیرا امکان زد و خورد بین آنها وجود دارد، معمولاً بین دو رده دشمن و مخالف یکدیگر رده ای را حرکت می دادند که با هر دو طرف روابط دوستانه ای داشته باشند.

صفی نژاد، 205 – 204 : 1380

لر، لر بزرگ، بختیاری، کوچ، ایل راه (مسیرکوچ)

مسیر کوچ را در اصطلاح امروزی عشایر «ایل راه» می نامند، واژه ترکیبی ایل راه نیم ترکی و نیم فارسی است، ولی قبل از متداول شدن این واژه در ایران «کوچ راه» به کار می رفت. چون واژه عشایر را در پهنه ایران کهن قبل از مغول «کوچی» می گفتند و هنوز اصطلاح کوچ راه در طایفه آینه وند لرستان مصطلح است.

ایل راه مسیری است که قلمرو سردسیری را به قلمرو گرمسیری مرتبط می سازد، اگرچه امروز، ایل راه ها دارای جاده مشخصی می باشند، ولی در گذشته در قسمت هایی از این راه جاده ای وجود نداشت و کوچندگان با شناختی که از مناطق داشتند از آنها عبور می نمودند. قبلاً در ایل راه های سنتی، به خاطر کوهستانی بودن و نبودن جاده، هنگام عبور، چهارپایان پیاپی به زمین خورده و جوانان ایلی به کمک می شتافتند.

کوچندگان را رسم بر این است که صبح خیلی زود کوچ را آغاز نمایند و پس از حدود 10تا 15 کیلومتر راهپیمایی در ایل راه در منطقه شناخته شده ای فرود می آیند، در این فرود، اولین کار مردها برپایی سیاه چادرها و اولین کار زنان آب آوردن و تهیه غذا است.

در سال های اخیر که مدارس عشایری برای عشایر فعال است، مردان قبل از هر کار به زدن چادر بلند، وسیع و سفید رنگ مخروطی شکل معلم همت می گمارند و بلافاصله بچه ها به مدرسه می روند و تا فارغ شدن زنان و مردان از کارهای اسکان موقت یک روزه و فرارسیدن ظهر عشایری به یادگیری دروس خود اشتغال دارند، در طول مدت کوچ همه روزه، این شیوه زندگی تکرار می گردد تا اینکه به منطقه مورد نظر رسیده و پراکنده شوند.

صفی نژاد، 199 – 197 : 1380

لر، لر بزرگ، بختیاری، کوچ، تقویم کوچ

به شیوه طبیعی در کوچ سنتی، در اردیبهشت ماه عشایر کوچ رو از گرمسیر به سردسیر می روند، و با حرکت آهسته حدود یک ماه در راه می باشند. بختیاری ها بدین حرکت «مال بالا» می گویند. چون مسیر ایل راه عموماً سربالا است و کوچندگان با آذوقه و وسایل مورد نیاز حرکت می کنند، طبیعی است که این حرکت، آهسته و کند می باشد.

ولی در مهرماه که به مناسبت سردشدن هوای کوهستان عشایر، کوچ خود را به سوی جلگه آغاز می کنند، از طرفی راه سرازیری است و از طرف دیگر آذوقه چندانی همراه ندارند، بنابراین حرکت آنها نسبتاً سریع و در اصطلاح حرکت آنها «مال زیر» می نامند.

صفی نژاد، 196 – 195 : 1380

لر، لر بزرگ، بختیاری، کوچ، کَلَک، تولید

بنا بر تعریف محلیان، کلک وسیله ای بود جهت عبور و حمل و نقل بار از رودخانه، از به هم پیوستن چند مشک پر از باد و سربسته (دو ، چهار…. ده ، بیست) چند عدد چوب، یک رشته نِی بافته شده، ساخته می گردید، مثلاً طریقه ساخت یک کلک ده مشکی چنین بود که: پنج مشک پر از باد سر بسته در یک طرف و پنج مشک پر از باد سر بسته در طرف دیگر در مقابل هم قرار داده و آنها را به هم می بستند.

خود مشک از پوست گوسفند یا بز ساخته می شد و بعد برای استحکام و مقاوم شدن آن از ماده چسبنده درون پوسته میوه بلوط به نام «جَفت» بهره می گرفتند. جفت خرد شده را حدود سه هفته داخل مشک قرار می دادند تا آماده بهره برداری گردد، از این نوع مشک ها برای حمل آب خوردن نیز استفاده می کردند. بعد از بستن سر مشک ها و در کنار هم قرار دادن و بستن به یکدیگر، چوب بزرگی که اندازه طولی آن به طول تعداد مشک ها بستگی داشت و از لابلای سر مشک ها به هم عبور داده و بسته شده بود و بدین ترتیب چهارچوب در چهار طرف مشک های به هم بسته چون قابی قرار می گرفت.

برای خیس نشدن بار و یا مسافرانی که به روی کلک سوار می شدند یک رشته نی به هم بافته شده (تَپَرِه) روی آن قرار می دادند و یک نمد در روی آن نیز پهن می کردند و بدین ترتیب کلک آماده حمل مسافر می گردید.

صفی نژاد 250 – 249 : 1380

لر، لر بزرگ، بختیاری، کوچ، قایق، انواع کَلَک

کوچک ترین کلک حمل مسافر به از هم پیوستن هشت مشک تشکیل می شد و یک نفر ملوان آن را هدایت می نمود. در صورتی که کلک های کوچکتر از آن نیز وجود داشت. کلک های ده مشکه و دوازه مشکه توسط سه نفر هدایت می گردید، با کلک های 20 مشکه می توان ماشین های سواری کوچک مثل مزدا، پیکان، و وانت بار را حمل نمود. کلک های هشت مشکه قادر بودند تا حدود 150 کیلوگرم بار را حمل نمایند.

صفی نژاد، 250 : 1380

لر، لر بزرگ، بختیاری، کوچ، عبور از رودخانه، قایق، کلک بان

ملوان یا کلک بان کسی بود که کلک یا قایق ساده را با هل دادن در آب به حرکت در می آورد. این ملوانان بر حسب مهارت، تجربه، قدرت جسمانی و توانایی کار به سه دسته تقسیم می شدند: ملوانان پایه اول، دوم و سوم.

صفی نژاد، 250 : 1380

لر، لر بزرگ، بختیاری، کوچ، عبور از رودخانه، قایق، کَلک خان

کلک خان، قایق مخصوصی بود که از حدود یکصد عدد مشک گوسفند بادکرده و به هم پیوسته ساخته شده باشد و در کوچ زمان گذر از رودخانه از آن استفاده می کردند.

صفی نژاد، 239 : 1380

لر، لر بزرگ، بختیاری، کوچ، عبور از رودخانه، تَک مَشک

«تَک مَشک» برای عبور شخصی و یک نفره از رودخانه مورد استفاده قرار می گرفت زیرا افراد محل که به وضع رودخانه آشنا بودند و پولی جهت حق العبور با کلک نداشتند، همیشه به هنگام عبور از این راه تک مشکی همراه خود داشتند که خالی از باد بود، به هنگام رسیدن به رودخانه آن را باد کرده و توسط آن شنا کنان از رودخانه می گذشتند و پس از رسیدن به ساحل باد آن را خالی نموده و به راه خود ادامه می دادند. در این روش افراد با شکم روی مشک خوابیده و پای آنها تا زانو در آب فرو رفته و کمتر سرما می خوردند.

صفی نژاد، 256- 255 : 1380

لر، لر بزرگ، بختیاری، کوچ، تاب گذر از رودخانه، جُرَه

در پاره ای از دره های تنگ و کوهستانی بختیاری، گه گاه رودخانه های خروشانی در قعر دره جریان دارند که به واسطه پهناوری، زیادی عمق، سرعت، سراشیبی، سرعت و فشار آب، عبور از آنها جز با «جره» ممکن نیست. بنابر نوشته سردار اسعد، برای عبور از رودخانه های پرآب که از میان دو کوه می گذرند، خصوصاً شاخه پرآب رود کارون، در گذشته نامشخص، دو سنگ مقابل هم در دو کوه مقابل را که در طرفین رودخانه قرار دارند، سوراخ نموده، طناب ضخیمی را از این سوراخ عبور می دهند به شکلی که یک سر طناب از یک سوراخ گذشته و طرف دیگر طناب، در آن طرف رودخانه از سوراخ مقابل گذشته و این طناب ثابت در دو طرف کوه محکم گره می خورد.

دستگاه جره چون تابی است که طناب از درون چهارچوب بالایی جره آزادانه می گذرد و در واقع جره بدین طناب محکم و ضخیم آویزان می گردید. در بالای چهارچوب جره سوراخ کوچکی ایجاد می گردید که طناب متحرک دومی از آن عبور می کرد، دو سر این طناب متحرک در دو طرف کوه به سنگ بسته می گردید به شکلی که دو دسته افراد در بلندی دو طرف کوه دو سر طناب را در اختیار داشتند و بنابر نیاز به هر طرف که می خواستند با کشیدن طناب جره را به سوی خود به حرکت در می آوردند و جره روی طناب ثابت به حرکت در می آمد.

فردی که می خواست از رودخانه عبور نماید درون جره همانند یک تاب معمولی می نشست و خود را به جره می بست که به بیرون پرتاب نشود، افراد مورد نظر جره بسته شده به طناب دوم را به طرف خود می کشیدند تا جره بدان سمت رسد، با گرفتن جره افراد حمل شده به راه خود ادامه می دادند. بعضی افراد به واسطه داشتن مهارت زیاد، بدون بستن خود به جره از رودخانه عبور می کردند و برخی در عبور  بدون آنکه کسی آنهارا بکشد در تاب جره نشسته طناب را در دست گرفته خود را کشیده از آب می گذشتند، ولی از راه احتیاط بایستی کمر را با طناب چوب جره بست.

صفی نژاد، 237: 1380

به ما در تکمیل اطلاعات این قسمت کمک کنید

ارسال اطلاعات
slot deposit 10 ribu
slot deposit qris
spadegaming
pg soft
habanero
cq9
slot garansi kekalahan