لر، لر بزرگ، عشایر بختیاری، ساختار اجتماعی
لر، لر بزرگ، بختیاری، ساختار اجتماعی، ایل
ایل یک گروه منسجم جمعیتی می باشد که در یک قلمرو به هم پیوسته جغرافیایی با مرزهای طبیعی سکونت دارند. این مرزهای طبیعی، مرزهای سیاسی نیز به شمار می آیند که از نظر عرفی مورد تأیید همسایگان می باشد، از نظر شناختی، این عوامل طبیعی را کوه، رودخانه، تپه ماهور، دره و امثال آن تشکیل می دهند، معمولاً شکل ساختی این عوامل به گونه ایست که عبور از آن به سهولت امکان پذیر نیست و نگهبانان ایلی به دقت از گذرگاه های عبوری آن مراقبت می کنند.
هر ایل به چندین رده تقسیم می گردد که هر رده را « طایفه» ای مستقل با نام ویژه ای تشکیل می دهد، و همگان طایفه را بدان نام می شناسند، مثلاً «طایفه زراسوند»، هر طایفه دارای سرپرستی است و جمع سرپرستان طایفه ها زیرنظر سرپرست ایل انجام وظیفه می نمایند، در صورت لزوم این سرپرستان مجمع ایل را تشکیل می دهند و ممکن است جهت تأیید یا رد پیامدی مدت این مجمع روزها به طول انجامد و پس از پایان مجمع موافقین و مخالفین به تصمیم شورا احترام گذارده و دست بیعت به مجریان تصمیم می دهند و با تمام توان به دفاع از آن برمی خیزند و این تصمیم نهایی مورد تأیید کلیه سرپرستان رده های بعدی و توده های ایلی قرار دارد.
شورائی بودن تصمیمات ایلی از خصلت های اصیل زندگی ایلی است که در سند حدود 350 ساله پیش، چنین شورائی وجود داشته است. تا سال 1342 هر ایل را «خان» و با قدرت ترین آنها را که یک منطقه وسیع و پرجمعیت عشایری را سرپرستی می کرد « ایلخان » می نامیدند.
چون هر ایل دارای نام مشخصی است همیشه واژه خان در پیشوند نام ایل ذکر می گوید مثلاً « خان چهار لنگ» و یا « ایلخان بختیاری». خان و ایلخان واژه هایی هستند ترکی مغولی ولی قبل از رواج این دو واژه ایل را «خِیل» و سرپرست ایل را « سرخیل» می نامیدند که هنوز هم در مناطقی از ایران به کار برده می شود.
صفی نژاد، 132-131: 1378
لر، لر بزرگ، بختیاری، ساختار اجتماعی، طایفه
اولین رده پس از ایل را غالباً « طایفه» می نامند، هر ایل دارای طوایف چندی است که در ایلات مختلف تعدادشان یکسان نیست، مثلاً ایل قشقایی به شش طایفه و کل ایل بختیاری به هشتاد طایفه تقسیم می گردند. هر طایفه در محدوده جغرافیایی خود دارای استقلال درونی است و افراد طایفه تنها از سرپرست طایفه خود حرف شنوی دارند و به خاطر طایفه خود آماده اجرای هر دستوری می باشند و با افتخار به اجرای آن دست می زنند.
معمولاً طوایف هر ایل با یکدیگر خویشاوندی تاریخی دارند، در این صورت دارای زبان، فرهنگ، تاریخ و سرزمین مشترکی خواهند بود، ولی گاه دیده می شود که طوایف تشکیل دهنده یک ایل چنین وجوه مشترکی را دارا نمی باشند و تنها در قلمرو یک ایل دارای وحدت جغرافیایی و اتحاد سیاسی می باشند و این اتحاد از یک مقطع تاریخی به بعد آغاز گردیده است. طوایف مستقل اغلب چنین وضعی را دارند زیرا قبلاً رده ای از ایل دیگری بوده اند که به مناسبت پیامدی از آن جدا گردیده و تابع ایل دیگری شده اند.
سرپرست طایفه را «کلانتر» می نامند، واژه کلانتر از دوران قاجار به بعد در عشایر مرکزی ایران متداول گردیده است و قبل از آن سرپرست ایل، طایفه و تیره را در عشایر بختیاری «آ» خطاب می کردند مانند «آپرویز» و در ایل بویراحمد به جای واژه مذکور «کِی» به کار می رفت که سرپرست هر رده از بین آها و کی ها پس از مشورت هائی انتخاب و توسط سرپرست بزرگ ایل منصوب می گردید.
واژه های «آ» و «کی» فقط از طریق توارث به فرزندان ذکور منتقل می گردید و دارندگان این لقب از رده ویژه ای انتخاب می شدند و ازدواج آنها درون گروهی بود و زنان این رده را «بی بی » خطاب می کردند مانند: «بی بی ماهتاب»، «بی بی سیمین»، «بی بی ماه بناز» و «بی بی صنوبر». طایفه محل پیوند رده های زیرطایفه بود که غالباً بدان تیره می گفتند و اصولاً طایفه از پیوند تیره ها تشکیل می شد و در شورای تیره ها سرپرست طایفه مربوطه شرکت نموده و نسبت به اهمیت موضوع اقدام به حل و فصل و یا به شورای طوایف برده می شد، زیرا شورای طایفه ها بزرگترین و مهم ترین شورای ایل محسوب می گشت و جهت تصمیم گیری قطعی خان در آن شرکت می نمود و این شورا بیشتر برای جنگ، صلح و چگونگی جمع آوری مالیات و امثال آن تشکیل می گردید.
صفی نژاد، 133-132: 1378
لر، لر بزرگ، بختیاری، ساختار اجتماعی، تیره
غالباً در رده بندی نظام ساختی هر ایل زیر مجموعه طایفه را تیره می نامند ولی در معدودی از ایل ها رده طایفه پس از تیره قرار می گیرد، یعنی مفاهیم تیره و طایفه جابه جا می گردند. مثل ایل بویراحمد که از چندین تیره تشکیل شده و هر تیره خود به طوایف چندی تقسیم می گردد و در کاربرد آنها هم نسبت به ایلات دیگر هیچ تغییری حاصل نمی گردد، زیرا شورای سرپرست تیره ها به منزله شورای ایل می باشد و تصمیمات شورای آنها همانند تصمیمات شورای طوایف ایلات دیگر است.
البته این شیوه جابجایی مبتنی بر دلایلی نیز هست که بر پایه ریشه های تاریخی و به خاطر وحدت جغرافیایی پدیدار گشته و به مرور شکل گرفته و منسجم گردیده است و ممکن است چنین تیره هائی نسبت به هم دارای نیای مشترک و تشابهاتی باشند و یا نباشند مثلاً از تیره های هفت گانه بویراحمد چهار تیره آنها دارای تشابهات مشترکی نسبت به هم هستند و یک تیره نیمه تشابه و دو تیره دیگر هیچ وجه مشترکی جز زبان و وحدت جغرافیایی با تیره های دیگر ندارند.
در ایلات قشقائی و بختیاری هر طایفه به چندین تیره تقسیم می گردد و سرپرستان تیره ها از طرف مرکز قدرت ایلی انتخاب می گردند. این انتخاب از رده خاصی در همان ایل صورت می گیرد زیرا سرپرست تیره و طایفه شدن موروثی و از خانوار گسترده ای است که مردم ایلی از چگونگی آن مطلع و مورد تأیید کدخدایان و کلانتران نیز باشند.
از نظر سیاسی طرز تفکر سرپرستان طایفه و تیره باید با طرز تفکر سرپرستان کل ایل در یک راستا باشد وگرنه پایه های وحدت ایلی سست می گردد، از اینرو سرپرست کل ایل در انتخاب این سرپرستان دخالت مستقیم دارد. تیره برای ایل یک واحد سیاسی و اداری طایفه است که تصمیمات آن از طرف شورای سرپرستان تیره به طایفه ابلاغ و از آنجا به اطلاع سرپرست کل می رسد. ریاست تیره با کدخدا است که خود نماینده کلانتر است، قدرت هرکدخدا بستگی به مجموعه تعداد خانوارهای تابعه دارد که در تیره اش عضویت دارند. در بویراحمد کدخداها و کلانترها را «کِی» می نامند، کی ها خویشاوندی گسترده ای در سطح ایل دارند که همۀ آنها بالقوه فرمانده اند. واژه کی در بین آنها موروثی و به عنوان پیشوندی در اول اسامی ذکور این رده به کار برده می شود مانند «کی زَریر» و یا «کی دُهراب» کی ها در رده متعلق به خود از استقلال درونی برخوردارند.
صفی نژاد، 134-133: 1378
لر، لر بزرگ، بختیاری، ساختار اجتماعی، تَش
در ایل بختیاری زیر تیره های هر طایفه را « تش» می نامند و این واژه در ترک های قشقایی « بُنکو» شهرت دارد. خانوارهای عضو یک تش همه با هم خویشاوند و در واقع تش مرز گروه خویشاوندان نزدیک در یک رده ایلی است و هر چه از این مرز فراتر رویم از نزدیکی خویشاوندی کاسته می گردد و به طور سنتی به خویشاوندی دور و تاریخی می گراید که نهایتاً به مرز تیره ختم می گردد.
سرپرستی هر تش به عهده فرد کاردان و فعالی است که عضو همان تش بوده و تش به نام کوچک او نامیده می شود، ریش سفید هر تش کلیه امور مربوط بدان تش را زیر نظر داشته و در حل و فصل امور نهایت کوشش خود را به کار می گیرد و در صورت عدم موفقیت موضوع را از طریق شورای تش ها به اطلاع سرپرست تیره می رساند.
مقام سرپرست تش انتخابی و توسط اعضای همان تش انتخاب می گردد، ریش سفید هر تش رابطی است بین آن تش و تیره ای که تش بدان وابسته است و همه ریش سفیدان موظف اند که در شورای ریش سفیدان تش های مربوط شرکت جویند و امور مربوط را حل و فصل نماید و کانون این فعالیت سیاه چادری است که گردهمایی در آن رخ داده است.
ریشه تَش را آتش می دانند و اظهار می دارند در گذشته فرزندان ذکور خانوار که ازدواج می نمودند ممکن بود در سیاه چادر پدر خود به سر برند و دارای فرزندانی نیز گردند، در مجموع این اعضاء را یک تش می نامیدند. زیرا درون سیاه چادر نزدیک به درب ورودی چاله ای کنده می شد و در آن آتش برپا می نمودند و هنگام نیاز اعضاء خانواری که از چندین خانواده تشکیل می شد به دور آن جمع می شدند و این جمع را در اصطلاح یک تش می نامیدند.
این جمع حتی در زمان حال هم در مناطقی از کهگیلویه دیده می شود. در ایل ها شش رده ای هر تش به چندین اولاد تقسیم می گردد. ولی در ایل های پنج رده ای هر تیره خود به چندین اولاد تقسیم می گردد، معمولاً ایل های شش رده ای نسبت به ایل های پنج رده ای دارای سوابق تاریخی بیشتری می باشند، مانند ایل بختیاری که نسبت به ایل بویراحمد و کهگیلویه دارای سوابق تاریخی به مراتب کهن تری است.
صفی نژاد، 135-134: 1380
لر، لر بزرگ، بختیاری، ساختار اجتماعی، اولاد
هر اولاد از ده ها خانوار شکل می گیرد، جمعیت هر اولاد را می توان بین 50 تا 150 خانوار تخمین زد. هر اولاد دارای سرپرستی است که «ریش سفید» اولاد نامیده می شود، ریش سفید از بین مردان کاردان و فعال همان اولاد برگزیده می شود. وظیفه چنین فردی رسیدگی به امور مربوط بدان اولاد می باشد.
خانوارهای یک اولاد همه با هم خویشاوند نزدیک و دارای نیای مشترکی نیز می باشند. معمولاً اعضای یک اولاد در قلمرو جغرافیایی مشخصی در کنار هم زندگی می کنند و از مرتع مشترکی بهره می گیرند و به هنگام کوچ به اتفاق حرکت می نمایند و چه در سردسیر و چه درگرمسیر دارای منافع مشترکی بوده و جمعی اقدام می نمایند.
در جوامع سنتی ایلی معمولاً تمامی ساکنین یک ده از یک اولاد هستند و امکان دارد عده ای به عنوان «وابسته» کنار آنها و با اجازه آنها و برای آنها به فعالیت بپردازند و بین شان ازدواج نیز انجام گیرد و بدین صورت سال ها زندگی وابسته خود را ادامه دهند، ولی مردم اصیل ایلی آنها را از خود نمی دانند و به صورت «همسا » یا «خالوخُرزا» (دائی خواهرزاده) بدان ها می نگرند و اعضاء اصلی نسبت بدانها مباهات می نمایند.
تصمیم به کوچ و یا اسکان دائم یا موقت در اولاد انجام می پذیرد و معمولاً همه ساله به شیوه سنتی پس از تخمین کم و کیف علوفه مرتع در سطح اولاد تصمیم بر آن می گیرند که تعداد دام خانوارها با کیفیت مرتع هم آهنگ گردد و این نوسان یک شیوه عمومی قبل از اصلاحات ارضی بود و چنانکه خانوارهائی تصمیم به اسکان می گرفتند در همین رده ایلی به دو دسته کوچنده ها و اسکان یافته ها تقسیم می شدند ولی عضو یک اولاد باقی می ماندند و برای نشان دادن این سنت یک رده بندی ایلی متعلق به ایل دشمن زیاری کهگیلویه را ارائه می توان داد.
چراگاه دامی سنتی اولادان چه در سردسیر و چه گرمسیر ضمن جدایی، در همسایگی یکدیگر قرار داشت و دارد و همکاری صمیمانه ای بین آنها برقرار بوده و هست. گاهی اولادان خاطی که دارای اختلافات درونی حل ناشدنی با هم باشند مجبور به ترک اولاد خود شده و به صورت همسایه در کنار طایفه دیگری به زندگی عشایری خود ادامه می دهند.
صفی نژاد، 136-135: 1380
لر، لر بزرگ، بختیاری، ساختار اجتماعی، مال
مال عبارت از کوچک ترین تجمع سکونتی کوچنده های عشایری است که معمولاً تعداد آنها بین دو تا ده خانوار خویشاوند است که در پهنه مرتع در کنار هم سیاه چادرهای خود را برپا می دارند، این سیاه چادرها واحدهای سکونتی خانوارهای کوچنده می باشد که عشایر لر بزرگ بدان «بُهون» می نامند. بهون ها می توانند واحد شمارش خانوارهای کوچنده نیز باشند. خانوارهای هر مال به اولاد مشخصی تعلق دارند که آن اولاد در سلسله مراتب ایلی کاملاً شناخته شده می باشد.
خانوارهای کوچنده هر اولاد چه در سردسیر و چه در گرمسیر برای چرای دام دارای محل اختصاصی بودند، زیرا مرتع متعلق به طایفه بود و هر طایفه با درنظرگرفتن کیفیت مرتع و تعداد دام محل چرای دام های هر مال را قبلاً مشخص می کرد.
مدیریت مرتع بدین موضوع نظارت ویژه ای داشت و به خاطر بهره گیری بهتر و بیشتر از مرتع، کوچندگان به واحدهای کوچک مال تقسیم می شدند و از تعداد چادرهای هر مال می توان به کیفیت مرتع در آن سال پی برد و در همین رابطه کمیت دام ها نیز مطرح بود و تصمیم قطعی و نهایی تعداد دام ها و کیفیت مرتع در شورائی مشخص می گردید.
هر مال دارای سرپرستی است انتخابی که به نام «سرمال» شهرت دارد و نام کوچک هر سرمال در مدتی که سرپرستی مال را به عهده دارد بدان مال اطلاق می گردد. مثلاً «مال کافریبرز» (کاپیشوندی است برای توده های فرمانبر ایل در مقابل کِی).
کوچنده ها مال را آبادی نیز می نامند و چون مال ها در سطح مرتع جابجا می شوند تا دام ها برای چرا فاصله کمتری را که بین حمل چرا و محل دوشیدن بوجود می آید طی نمایند، آبادی های مذکور نمی توانند دارای جایگاه ثابتی باشند تا روی نقشه جغرافیایی ثبت گردند و بارها جابجا می گردند. پراکندگی مال ها، پراکندگی یک طایفه و سرانجام یک ایل را مشخص می نمایند و سرپرست ایل تمام پهنه مرتع، مرزها و قلمرو مال ها را دقیقاً زیرنظر داشت و در صورت تجاوز به حریم چرای مال ها فرماندهی با تمام قوا به دفاع برمی خاست.
اصولاً تمامی نزاع های سیاسی عشایری دارای ریشه های اختلاف مالکیت در بهره گیری از مرتع را دربرداشت. مال ها واحدهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایل نیز بودند، زیرا محل تجمع انسانی جایگاه فرآورده های اقتصادی و پایه های تصمیم گیری ایلی نیز بود و در واقع کوچک ترین واحدهای عینی ایل بودند که رویت می شدند در صورتی که امکان نداشت در یک لحظه معین سراسر واحدهای سکونتی طایفه، تیره و یا اولاد یک ایل را مشاهده نمود.
صفی نژاد، 137-136: 1380
لر، لر بزرگ، بختیاری، ساختار اجتماعی، مال
کوچکترین واحد بهره برداری دامی در ایل بختیاری که از چندخانوار تشکیل می شود، «مال» نامیده میشود. مال در زبان لری به معنی«اسب»، «منزل»، «خانه» و «ثروت» به کار می رود. در حال حاضر در بین خانوارهای کوچنده، «مال» کوچکترین رده کوچنده ایل است. این رده کوچنده از نظر تعداد خانوار، تقریباً دارای ثبات است. اعضای خانوارهای تشکیل دهنده این واحد بهره برداری با یکدیگر قرابت و همخونی دارند.
در ادبیات امروزه طایفه های ساکن شده «مال» مترادف با «آبادی» به کار برده می شود. در طایفه های کوچ رو نیز «آبادی» همان معنی «مال» را دارد. «مال»، در ایل بختیاری مترادف واژه « اوبه» در ایلات ترک، «ایشوم»، «احشام»، «بیله»، «کرنگ» و «جرگه» در برخی ایل هاست. تعداد چادرهای مال تقریباً با تعداد خانوارها برابر است. گاهی در اثر فقر، دو یا چند خانوار زن و شوهری در یک چادر زندگی می کنند و گاهی بر اثر ثروت و دارایی، یک خانوار بیش از یک چادر می تواند داشته باشد.
در مال، خانوارهای عضو، چادرهای خود را به گونه ای برپا می کنند که از هر سو به پیرامون خود مسلط باشند. علت این امر آنست که در مواقع خطر از وضعیت یکدیگر آگاهی داشته و هنگام بروز حوادث بتوانند به یاری هم بشتابند.
هر مال ممکن است بر روی مقطع نسبتاً مسطحی از کوهستان، شکاف دره ها، روی تپه های کوچک یا در گودیها مستقر بشود. در هر محل اعضای مال جایی را برای استقرار انتخاب می کنند که از نظر ورزش بادهای مناسب یا نامناسب، سیل، ریزش خاک و غیره قبلاً مطالعه شده است.
محل استقرار مال ها و به تبع آن محل برپایی چادر خانوارها در طی نسلها، از قبل شناسایی و مورد استفاده قرار می گیرد. مکان یابی مال ها از نظر دسترسی به آب، راه های ارتباطی، و شرایط جغرافیایی محیط مورد ملاحظه قرار می گیرد.
مال ها در محلی مستقر می شوند که امکان دسترسی به آب در فواصل نزدیک وجود داشته باشد. دسترسی خانوارها به آب از نظر تأمین آب آشامیدنی و آب مورد نیاز برای شست و شو و نظافت و نیز شرب دام ها بسیار مهم و حیاتی است.
مال یک واحد تولیدی تعاونی سنتی است. خانوارهای یک مال برای چرای دام ها، از مراتع مشترکی که به طایفه، تش یا اولاد تعلق دارد، استفاده می کنند. یکی از علل عمده تشکیل مال، همین عامل است. در این واحد تولیدی دام ها به صورت اشتراکی چرانیده می شود. استفاده از نیروی کار اعضای مال در چرا، دوشیدن دام، تولید فرآورده های دام شیر، پشم چینی، موچینی و غیره به صورت یاوری صورت می گیرد.
خانوارهای کوچ نشین به صورت گروه های کوچک با هم زندگی می کنند. خانوارهای تشکیل دهنده هر گروه، نهایت همکاری را با هم به عمل آورده و از راه تعاون، کمبودهای نیروی انسانی را جبران می کنند. مثلاً در یک گروه ممکن است تقسیم کار به نحوی باشد که بعضی از جوانان از گله های گوسفند مواظبت کنند. برخی دیگر از حیواناتی نظیر گاو، شتر، اسب و غیره. در موارد دیگر ممکن است خانوارها به نوبت از حیوانات مراقبت کنند. مثلاً اگر مال که شامل چهار خانوار است، هر چهار روز یک بار، باید مواظبت از دامها (مخصوصاً حیوانات بارکش) را به عهده بگیرد.» پس از چرای مشترک دام، دام های مربوط به هر خانوار بهره بردار به کنار چادر خانوار رفته و در محلی به نام قاش نگهداری می شود.
تعداد دام خانوارهای بهره بردار یک مال، تأثیری در بهره برداری از مراتع ندارد. در صورتی که تعداد خانوارهای یک مال افزایش یابد و خانوار جدیدی تشکیل بشود. حقوق استفاده از مراتع برای خانوار جدید به جای خود باقی است.
هرگاه بین خانواری از اعضای مال با دیگر خانوارها اختلاف بوجود بیاید که منجر به جدا شدن خانواری از مال شود، تعداد خانوار مال کاهش می یابد. همچنین در صورتی که خانواری تعداد دام خود را افزایش دهد به نحوی که اختلاف زیادی از نظر تعدادیا تعداد خانوارهای دیگر عضو مال داشته باشد، منجر به جدایی این خانوار از مال می شود. زیرا از نظر تعداد دام، اختلاف چندانی بین اعضای مال وجود ندارد، زیرا در غیر اینصورت تقسیم کار نابرابر خواهد بود.
خانوارهایی که از مال خود جدا می شوند، هم می توانند خود رأساً اقدام به تشکیل یک مال کنند و هم می توانند در مال های دیگر طایفه، تش یا اولادی که بدان وابسته هستند، ادغام شوند. همانطوری که هر واحد سیاسی و اداری برای خود سرپرستی دارد، مال نیز که یک واحد تولیدی، تعاونی و تقریباً اداری در نظام کوچ روی است، برای خود سرپرستی دارد. سرپرست مال را در بختیاری « گپِ مال» می گویند که از میان ریش سفیدان عضو مال، انتخاب می شود.
برای تعاون در امر دامداری خانوارهای ایل، معمولاً از یک تش، به صورت گروه هایی به نام مال در می آیند. مال، چند خانوار (بهون= چادر) است که با هم کوچ می کنند. رئیس به نام ریش سفید دارند و دام های خود را با هم دریک یا چند گله به چرا می برند. هر چند مالکیت دام و زمین مزروعی با خانواده است، اما نگهداری از دام ها و زراعت به طور مشترک یا درون تقسیماتی از آن به نام قاش در دامداری و در کار زراعت انجام می گیرد.
سرانجام اینکه مال در بختیاری ها، در هنگام کوچ نیز به عنوان واحدی کوچنده عمل می کند. همیاری خانوارهای عضو یک مال چه در زمان استقرار در ییلاق یا قشلاق، چه در زمان کوچ بهاره یا پاییزه، سبب دوام و بقای بنیادهای اجتماعی و اقتصادی ایل است. تعاونی های سنتی در زمینه دامداری سنتی خوشبختانه هنوز هم در میان کوچ نشینان ما زنده و به نام های گوناگون نامیده می شود.
امیراحمدیان، 97-94: 1378