قوم بلوچ، مراسم
بلوچ، مراسم، زناشویی، خواستگاری (کاسری)
خواستگاری یا “کاسری” و به گویش زاهدانی “سانگ بندی” بدین ترتیب است که سرپرست پسر، جهت خواستگاری به منزل پدر دختر می رود و پس از ساعتی – که می نشیند و چای می نوشد و قلیان می کشد – سرصحبت را باز می کند و موضوع را با پدر و مادرِ دختر در میان می گذارد و پدر دختر برای پاسخی متناسب، چند روز مهلت می خواهد.
خواستگاری، ممکن است میان روستایی با روستایی دیگر یا از یک شهر با شهری دیگر صورت پذیرد. مادر دختر موضوع را با دختر خود در میان می گذارد؛ و تصمیم نهایی پس از مشورت اعضای خانواده دختر اتخاذ می شود.
افشار، 380-379: 1371
بلوچ، مراسم، زناشویی، شیرینی خوران
سرپرست دو خانواده باید بر سر لباس و سایر لوازم عروسی نیز توافق نمایند. از این رو مجلسی ترتیب می دهند که در آن با شیر، چای، خرما و حلوای بلوچی از دعوت شدگان پذیرایی می شود و آن را “سانگ” شیرینی خوران می نامند. در این مراسم لباس ها و وسایل مربوط به عروس را به خانواده او تحویل می دهند. از آن پس دختر نامزد پسر است.
یکی از پسندیده ترین سنت های مردم بلوچ که در میان مترقی ترین اقوام و ملل نظیر این سنت را نمی توان یافت، موضوع بجار “تعاون” است. بجار یا به دیگر سخن کمک و همراهی مادی با جوانی که می خواهد ازدواج کند و خانواده ای تشکیل دهد. بجار، شامل حال ثروتمندان و فقیران می شود که بزرگان و دانشمندان بلوچ به منظور دستگیری و همراهی باجوانان فقیر و بی بضاعت، این رسم مفید را عمومیت داده اند تا موجب خجلت جوانان محتاج نشود. مبلغ بجار بستگی به میزان دارایی و همت هر فرد دارد و هیچ کس از پرداخت آن معاف نیست.
افشار، 381-380: 1371
بلوچ، مراسم، زناشویی، حنابندان
این مراسم را به گویش بلوچی شمالی “انی بندان” می گویند. مراسم اصلی عروسی، در سه شب برگزار می گردد که شب اول و دوم به ترتیب “راستکی” و “دوزکی” نامیده می شود. در این دو شب عروس و داماد را در دو محل جداگانه به نام جُل، نگاهداری می کنند، ممکن است که این دو شب تا یک هفته هم طول بکشد، این مراسم اکنون نیز معمول است.
اوریها (نوازندگان) در این روزها ترانه شاد نازنیک را – که در وصف عروس است – می خوانند و در منزل داماد هم آهنگ هایی در ستایش داماد اجرا می کنند. نخست پدر داماد، هدایایی را که داماد برای عروس و نزدیکان او آورده است، به منزل پدر عروس می برد؛ سپس مواد مورد احتیاج جهت طبخ غذا مانند: برنج، حبوبات، چند بز یا یک رأس گاو یا شتر، روغن، شکر، آرد، چای و غیر را آماده می کنند. پارچه عروس را که داماد آورده است، در لنگی می بندند و یکی از زنان خانواده داماد آن را روی سر می نهد و با آهنگ و ساز و دهل به سوی خانه عروس حرکت می کنند. زنان تمام مسیر را تا خانه عروس آواز می خوانند و می رقصند.
خانواده عروس، همه این زنان را به صرف شیرینی و چای و سپس ناهار دعوت می کنند و پس از صرف غذا، خیاط می آورند و لباس عروس را می دوزند. پس از آماده شدن لباس عروس در گوشه اتاقی با پرده سفید، اتاقک چوبی که به منزله حجله است، به وجود می آورند و عروس را پس از شستشو و غسل دادن، در آن قرار می دهند.
عروس به مدت سه روز در این اتاقک می ماند و در این مدت فقط در هنگام شب و دور از چشم دیگران می تواند از آن جا خارج شود و فقط بستگان او حق دارند نزد او بروند. روز سوم، دعوت شدگان به خانه پدر عروس می آیند و در آخر شب تختی در وسط مجلس قرار می دهند و روی آن را با تشک “نالی” لحاف “لیپ” و بالش “بالشت” می پوشانند. پس داماد را روی آن می خوابانند و در این حالت به دست و پای او حنا می گذارند. در این مراسم داماد باید کاردی را که به گویش بلوچی “کارچ” می گویند به کمر خود ببندد.
مردانی که در این مراسم حضور دارند، مبلغی پول در ظرفی که جلوی داماد قرار دارد می ریزند و زنی که مسول حناگذاردن به دست و پای داماد است پول ها را برمی دارد. زنی که مسئول حنابندانی عروس است مُشاطه و زنی که مسئول حنابندانی مرد است “جت” نامیده می شود.
پس از اتمام مراسم حنا بستن داماد، دست و پای عروس را نیز حنا می گذارند و در جلوی عروس هم ظرفی قرار می دهند که زنان در آن پول بریزند و این بار همان زن قبلی پول ها را برمی دارد. فردای آن شب در حدود ساعت 9 صبح، میهمانان را به صرف غذا دعوت می نمایند. این خوراک عبارت از پلو و گوشت است. پس از صرف غذا هرکس به اندازه قدرت مالی خود مبلغی “مبارکی” می دهد و از پدر عروس و داماد، اجازه مرخصی می گیرد و به خانه خود مراجعت می کند و فقط بستگان عروس و داماد می مانند.
افشار 382-381: 1371
بلوچ، مراسم، زناشویی، مهریه
چنانچه کار به توافق انجامید، پس دو خانواده برای تعیین مهریه “لب”، (به گویش سراوانی و زاهدانی) وارد مذاکره می شوند. مبلغ پولی که به عنوان نقدینه و مهریه تعیین می شود، در میان طوایف و قبایل مختلف بلوچ متفاوت است. خانواده پسر بابت مهریه باید مبلغی حدود هزار تا دو هزار تومان به صورت نقد بپردازد و معادل همین مقدار نیز متعهد شود، علاوه بر آن باید تعهد نماید که حدود 30 تا 40 اشرفی (مسکوک طلا) به عروس بدهد که نصف آن خریداری و نصف دیگر همراه مهریه به صورت قرض در تعهد داماد باقی می ماند.
مهریه ممکن است به صورت های دیگر نیز تعیین شود، مثلاً در «مهرنامه» قید می شود، چهل مثقال طلا یا پنجاه بوته نخل یا پنجاه من گندم یا زمین که در هنگام طلاق، مرد بایستی آن ها را به زن تحویل دهد. در شمال بلوچستان به جای مهریه و نقدینه، شیربها یا “لب” و در ایرانشهر “وش داد” می گویند.
افشار، 380: 1371
بلوچ، مراسم، زناشویی، عقد (نی کح)
پس از اتمام استحمام داماد مولوی را حاضر می کنند و در حضور پدر و مادرِ داماد و خودِ داماد و همچنین پدر یا عموی عروس از جانب عروس، عقد آنان بسته می شود. در این مراسم ترانه شاد “لارو” خوانده می شود.
افشار، 383: 1371
بلوچ، مراسم، زناشویی، عروسی، استحمام داماد
به گویش محلی “جان شود” یا “سرآبی برین” نامیده می شود. قبل از ظهر، زنان عروس را آماده آرایش می کنند. در این هنگام شتری را با پتوهای نو و روتختی های الوان مخملی یا ابریشمی آراسته و داماد را بر آن می نشانند و پسربچه کوچکی را بدین نیت و امید که اولین فرزندِ داماد پسر باشد جلو او می نشانند و روی داماد و پسربچه، پارچه ای توری می اندازند و یک نفر هم مهار شتر را می گیرد.
دهل زن ها می نوازند و ترانه های شادی به نام “هالو” می خوانند. کودکان نیز الاغ های خود را آراسته و مسابقه الاغ سواری می دهند. زنان نیز با نوای ساز و دهل شروع به رقص و پایکوبی می کنند و داماد را به نقطه ای که آب باشد می برند. لباس های کهنه داماد را از تنش خارج می نمایند و پس از استحمام و غسل دادن، لباس نو به تن او می کنند، سپس شالی به گردن داماد می اندازند و پس از تراشیدن سر و صورتش، سوار شترش می نمایند و با نواختن ساز و دهل به خانه عروس مراجعت می کنند.
هنگامی که داماد و همراهان او به خانه عروس نزدیک می شوند، جمعی از زنان منسوب به عروس به استقبال داماد می آیند؛ یکی از زنان، حامل تشتی است که روی آن کلام الله مجید، لیوان شربت، سرمه دان، مسواک چوبی که معمولاً از ریشه گیاهی تهیه می شود و یک آیینه قرار دارد. داماد قرآن را می بوسد، شربت را می خورد، سرمه را به چشم می کشد و دندان های خود را مسواک می زند».
افشار، 383-382: 1371
بلوچ، مراسم، زناشویی، عروسی، مراسم زفاف (شب یکجا)
پس از انجام تشریفات عقد با بردن داماد نزد عروس انجام می شود. به محض اینکه داماد جلو حجله عروس می رسد، نوکر عروس جلو داماد را می گیرد و از او هدیه می خواهد و تا زمانی که داماد او را راضی نکند حق ورود به حجله را ندارد.
پس از نوکر، کنیز عروس(مُشاطه) جلو داماد را می گیرد و هدیه خود را دریافت می کند. این هدیه به گویش بلوچی “کت بند” نامیده می شود. سپس داماد نزد عروس می رود و در سمت چپ او می نشیند. در این هنگام روی سرِ عروس و داماد سکه می ریزند و سر آنان را به هم می زنند تا همسر شوند.
از آن پس عروس و داماد را تنها می گذارند و همه از اتاق خارج می شوند. مدت سه روز عروس و داماد در حجله هستند و افراد طایفه این مدت را با رقص و پایکوبی سپری می کنند. در پایان این مدت، چادر عروس و داماد را کنار سایر چادرها نصب می کنند. این عمل به منزله اعلام ختم مراسم عروسی به شمار می رود.
برخلاف نقاط دیگر که عروس را به خانه داماد می برند، در بلوچستان داماد را به خانه عروس می برند، ولی پس از گذشت حدود یک ماه عروس و داماد به خانه داماد می آیند و زندگی مشترک زناشویی را آغاز می کنند.
افشار، 383: 1371
بلوچ، مراسم، زناشویی، دوران نامزدی
دوران نامزدی به گویش بلوچی جنوبی “دُره دشتاری” به گویش بلوچی شمالی “وسّار و جشتار” نامیده می شود. دوران نامزدی معمولاً دو یا سه سال طول می کشد، در این مدت پنجاه درصد احتیاجات دختر از قبیل لباس، کفش و غیره را باید خانواده پسر تأمین نماید.
از آن جا که بیشتر مردان استطاعت پرداخت هزینه عروسی را ندارند، برای تهیه این وجوه روستا و شهر خود را ترک می کنند و برای کارکردن به “شیخ نشین ها” یا نقاط دیگر می روند و پس از اندوختن پول کافی با تحفه و سوغات به موطن خود بازمی گردند و کم کم تدارک عروسی را می بینند.
در دوران نامزدی، اگر داماد در روستا باشد و برای کار به جای دیگر نرود، ایام عید فطر و قربان، پدر عروس او را به صرف ناهار به خانه خود دعوت می کند. داماد در پایان میهمانی و در هنگام خروج از منزل عروس، به نسبت وضع مالی خود مبلغی به عنوان عیدی به خانواده عروس “پیش کش” می کنند.
افشار، 381: 1371
بلوچ، مراسم، تولد و شب شش کودک
نخستین شبی که کودک به دنیا می آید، باد و ترانه پست و وزبت به مناجات می پردازند و بدین طریق تشکر قلبی خود را به پیشگاه خداوند متعال که فرزندی به آنان عطا فرموده است عرضه می دارند.
شش شبانه روز اولِ تولد فرزند را جشن می گیرند و در این شب ها ترانه هایی به نام “نازنیک” در وصف کودک می خوانند. “نازینکهای” مخصوص نوزاد پسر به موضوعاتی از قبیل مردانگی، دلیری و جنگاوری اشاره دارد و در آن ها آرزو می شود که نوزاد در بزرگی، مردی سلحشور و خوش قول بارآید و در “نازینکهای” ویژه نوزاد دختر برای او وفا و عفت و عصمت آرزو می شود.
مراسم تولد تا شش شب ادامه دارد و به آن “شب تاکی” یعنی شب زنده داری می گویند برای شب ششم مراسم خاصی دارند، آهنگ و ترانه مخصوص این شب “لاروششگانی” نام دارد. اگر نوزاد دختر باشد، یک گوسفند یا گاو و اگر پسر باشد دو گوسفند یا دو گاو قربانی می کنند. از دعوت شدگان با شیرینی های محلی پذیرایی می شود و زن ها هم به سر کودک روغن می مالند.
افشار، 384: 1371
بلوچ، مراسم، ختنه سوران
مردم بلوچستان ختنه سوران را “برک و سورکرتن” یا سنت کردن می گویند. هنگامی که پسر به پنج یا شش سالگی می رسد، بزرگ خانواده با دعوت کردن نزدیکان و همسایگان، مراسم ختنه سوران را برپا می دارد. مدت چند شب ساز و دهل می نوازند و رقص و پایکوبی می کنند و ترانه های شادی از قبیل “لارو” و “نازنیک” خوانده می شود.
در شب آخر، همه اهالی به شام دعوت می شوند و پس از صرف شام تختی در وسط مجلس می گذارند و پسری را که باید ختنه شود بر روی آن قرار می دهند، پس یکی از زنان به دست و پای پسر حنا گذارده و زنان در ظرفی که جلو پسر قرار دارد پول می ریزند، این پول ها را همان زنی که به دست و پای پسر حنا گذارده است برمی دارد.
فردای آن شب، همه برای ناهار دعوت می شوند، پس از صرف ناهار، شتری را آذین می کنند و پسر را بر آن می نشانند و بر روی سر او قند یا آب نبات می پاشند و به جایی که آب باشد حرکت می کنند. نوازندگان شروع به نواختن می نمایند. هنگامیکه به آب رسیدند، بچه را لخت می کنند و بدن او را می شویند و پس از پوشاندن لباس نو دوباره او را سوار شتر می کنند و به خانه برمی گردند.
در این هنگام پسر را در پشه بند قرار می دهند و هنگامی که ختنه کننده می خواهد پسر را ختنه کند، زنان پشه بند را به شدت تکان می دهند و کِر می زنند و نوازندگان نیز می نوازند تا مجموع این سر و صداها بچه را سرگرم کند و ختنه کننده بتواند او را ختنه نماید. پس از انجام عمل ختنه، پوست بریده شده را با نخ مویین سیاهی بر پای راست بچه می بندند تا خشک شود. در مدتی که باید زخم التیام یابد، به جای شلوار، لنگی به کمر پسربچه می بندند.
افشار، 386-385: 1371
بلوچ، مراسم، عزاداری
مراسم عزاداری به گویش بلوچی سراوانی پُرسان و به گویش زاهدانی پاتیا نامیده می شود. عزاداری بلوچ ها، هنگامی که کسی از آنان فوت شود می باشد. در این هنگام مردان منسوب به متوفی، عمامه سیاه به سر می بندند و زنان نیز با اینکه بیشتر اوقات لباس سیاه برتن دارند، سعی می کنند که حتماً ملبس به لباس سیاه باشند.
در این مراسم ترانه و آهنگ “موتک” خوانده می شود. مراسم تغسیل یا به گویش سراوانی “مرده گان” و تدفین از آنجا که در اغلب نقاط غسال خانه ندارند، برای انجام عمل غسل، زمین را قدری گود می کنند و مقداری علوفه در آن پهن می نمایند و جسد متوفی را روی علوفه ها می گذارند و سپس اعمال غسل را به جای می آورند.
در هنگام کفن کردن نیز نواری (شال) که از کفن جدا می شود، دور کمر و بدن میت می پیچند و پس از قراردادن جسد یا “مُردکگ” در قبر (کبر) نوار را باز می کنند و پس از آنکه قبر را از خاک پر کردند آن را در درازای می گذارند. در این هنگام مقداری خرما، میان حاضران تقسیم می کنند. ازآن پس همه به خانه متوفی باز می گردند و پس از نوشیدن چای و کشیدن قلیان “چلیم” متفرق می شوند.
معمولاً بستگان متوفی افرادی را که در مراسم تدفین حضور داشته اند، به ناهار دعوت می کنند و نزدیکترین فرد به متوفی سه روز در خانه می ماند زیرا مردم روستا و دیگران در این مدت برای تسلای خاطر او به دیدنش می روند. در این هنگام بستگان به صاحب عزا می گویند: “خدا ترا دلداری دنت”.
روز سوم نیز به عمل خیر طبخ و توزیع غذا (خرج) می پردازند و در روز چهارم اهالی را دعوت می کنند و پس از صرف ناهار برای آمرزش روح مرده فاتحه “پاتیا” می خوانند.
پس از گذشت یکسال از تاریخ فوت، اهالی را به ناهار دعوت می کنند و پس از صرف ناهار فاتحه می خوانند و سپس هرکس به خانه خود می رود. بدین ترتیب آخرین احترام نسبت به فرد فوت شده به عمل می آید.
در بلوچستان سنگ قبر نمی نهند و فقط بر بالای سر و پایین پای متوفی دو قطعه سنگ به صورت عمودی یا به موازات امتداد قبر در خاک فرو می کنند. در ناحیه چانف و سایر نقاط مکران آن را “شک” می نامند. اگر این سنگ را عمود بر امتداد قبر قرار داده باشند مرده زن است و چنانکه چند سنگ به موازات امتداد قبر باشد، مُرده مرد است».
افشار، 398-388: 1371