فارس، گلپایگان، مسکن
فارس، گلپایگان، مسکن، خانه
خانه به طور معمولی عبارتست از به اصطلاح “چهاردیواری و اختیاری”. خانه به شکل مربع با ورودی یا هشتی: به منظور عدم دید مستقیم از کوچه و معبر به داخل محل زندگانی است. اطاق ها با “طاق گنبدی خشتی” در دهات و “قیرپوش” در شهر می باشد که تیرپوش سقف از تنه ی درختان صنوبر است و فاصله ی بین تیرها را با شاخ و برگ درختان و یا “تخته پوش” که آن هم از تخته های اره شده از چوب های درختان محلی و به طور عمده صنوبر درست می کنند.
درب اطاق ها در قدیم بدون لولا و به اصطلاح “پاشنه” و “گلیجین” چوبی و بدون روزنه با چفت و بست آهنی ساخت گلپایگان و “ریزه” و “چفت” و قفل های “زبانه ای و پیچی” آهنی ساخت محل بوده است. گاهی دریچه های چوبی که با “آلت” و روزنه های شکل هندسی، بدون شیشه بود. در هوای سرد زمستان کاغذی را با روغن کوچک آلوده و برای عبور مختصری نور برای روشنایی با “سریش” که از گیاه سریش روییده در صحراهای اطراف بود خمیر و می چسبانیدند که به این کاغذ “لته” می گفتند. اغلب درب ها چوب، بدون رنگ طبیعی بود که به تدریج کثیف و تیره رنگ می گردید.
گاهی هم با روغن جلای “بزرک” رنگ آمیزی بی رنگی می کردند. البته درب هایی از چوب گردوی ممتاز و انشان هم در منازل ثروتمندان بوده است. طاق ها دارای چند ردیف طاقچه برای جادادن ظروف و “رف” در طبقه ی بالاتر و نزدیک سقف که معمولاً دسترسی به آن بدون نردبان یا زیر پایی ممکن نبود و ظروفی را که می خواستند در دسترس نباشد در آنجا نگهداری می کردند که بدون درب و حفاظ بود و همیشه گرد و غبار بر روی آنها نشسته بود. در داخل دیوار قسمت شمالی اتاق اجاقی در موقع ساختمان دیوار ایجاد می کردند که هم هواکش اطاق و هم بخاری بود. سربخاری محل گذاشتن آیینه، شمعدان، جار، قرآن و هرگونه شیئی نفیس خانه بود و اگر احیاناً قرآن، تصویری، عکسی و یا تمثالی از بزرگان دین و یا قطعه دعایی بود جایش همان سربخاری بود که با آویزان کردن تسبیح طولانی از دانه ی گیاه اسفند به شکل مثلث، تزیین می نمودند. اطاق کاه گل کاری و بدون گچ و یا دوغاب آهک بود و در ایام عید نوروز گاهی بانوان خانه دار، دیوارهای داخلی اطاق را دوغاب گل رس می مالیدند. اطاق گچکاری متعلق به ثروتمندان بود که حتی با گچبری و آیینه کاری هم زینت شده بود. اطاق ها تقریباً روزنه ای برای خروج هوا نداشت و به جز همان دودکش بخاری داخل دیوار درز درب ها، بعضاً هم “دولابچه” یا “دولابی” با درب چوبی ساده در شکم دیوار تعبیه شده بود که بیشتر برای نگهداری نان، لبنیات و غیره بود. برخی اطاق ها دارای اطاق کوچک انباری بود به نام صندوقخانه که محل نگهداری صندوق و بقچه لباس و لوازم زنانه و زینت آلات و رختخواب و غیره بود. درب اطاق ها به ایوانی باز می شد و معمولاً مستقیم به حیاط باز نمی شد. کف پوش اطاق ها در قدیم “نمد” بود و بعد “گلیم” و به تدریج قالیچه و پوست گوسفند و قالی و فرش معمولی گردید، ولی در مساجد فرش بوریا و حصیر یعنی الیاف بافته شده از نی رودخانه بود.
اشراقی، 768- 767: 1383
فارس، گلپایگان، مسکن، آشپزخانه
معمولاً مطبح گفته می شد که در آن تنور نانوایی و اطاق پخت و پز چوب مشکه و نیره و خود مشکه و ظروف دوغ و ماست و پنیر و روغن و شیره و غیره هم در آن نگهداری می شد. مطبخ ها دوده زده و سیاه شده با رشته های آویزان تار عنکبوت بود، چندان اجاق بسته هم برای طبخ غذا وجود داشت که نور مطبخ را سوراخ سقف تامین می کرد. در گوشته حیاط هم” سیرکوب بزرگ سنگی” مستقر شده بود که برای کوبیدن حبوبات و نان خشک و غیره استفاده می شد. دستار [dassar] هم که آسیاب دستی است در حیاط استقرار داشت.
اشراقی، 772: 1383
فارس، گلپایگان، مسکن، کف پوش اطاق ها
افراد بی بضاعت، قطعه گلیمی یا نمدی روی زمین دلو می کردند و گاهی هم حصیر می انداختند و اغلب بیشتر سطح اتاق خالی بود. ثروتمندان فرش، جاجیم، قالی، قالیچه، فرش و روفرشی در اطاق داشتند. زیلو هم رواج داشت.
اشراقی، 772- 771: 1383
فارس، گلپایگان، مسکن، طاقچه – رف
“طاقچه” یا “رف” کار دولابچه و کمد و بوفه امروزی را می کرد و سماور و کتری و قوری برنجی و شمعدان و قهوه جوش و لیوان و استکان و نعلبکی زیردستی و فنجان کاشی قمی لعابدار و پارچ و لیوان آب و کاسه و قدح، قاشق چوبی، گوشتکوب چوبی و بعضی ها هم هاون کوچک با دسته از جنس فلز و برنج گاهی هم کاشی لعابدار و بعدها از جنس ورشو و در این اواخر چای دان، قندان، انبرقند و قندشکن و سنگ قندشکن، گلاب پاش، رشویی شیشه ای، قاب آیینه، سینی مسی، ورشویی برنجی، زیرنعلبکی برنجی، روشویی و قندان های کوچک پایه دار که برای یک نفر جای در فنجان و قند در قندان با یک وردستی روی قالی یا گلیم می نهادند، گل ظروف در طاقچه و رف ها جا داده می شدند. قاشق های چوبی منبت کاری کار گلپایگان و خوانسار به نام “افشره خوری” هم به دیوار با میخ نصب می شد.
اشراقی، 772: 1383
فارس، گلپایگان، مسکن، کرسی
در مرکز کف اطاق، چاله ای حفر و با گل رس دوغاب داده می شد که در زمستان در آن نگهداری خاکستر و آتش کرسی معمول بوده و هست. به تدریج “چاله کرسی” تبدیل به “منقل کرسی” شد و چاله ها پر شدند. معمولاً بعد از زمستان و برچیدن کرسی چاله را با کاه پر می کردند و روی آن گل می مالیدند. هر کرسی – چهار چوبه بود با “معجر” که یک لحاف ضخیم کرباسی با داخلی پنبه ای حلاجی شده و گاهی پشم گوسفندان و گاهی با “تل” که دم قیچی قالیچه ها و قالی های پشمی است دوخته شده بود، برای هر چهار ضلع کرسی، چهار “نالی” یا “دوشک” یا “دوشکچه” لازم بود و برای نشستن و پشت دادن به آن هم، پشتی لازم بود که با رختخواب جمع شده و یا متکاهای حجیم و بزرگ با پنبه و یا پشم و تل و غیره انباشته شده بود. روی لحاف کرسی هم “جاجیم» یا روکرسی که معمولاً “چادرشب” بافته شده از پنبه، با رنگ های گیاهی ثابت و نقش هندسی است و بعضی ها بر روی چادر شب پارچه ی گلدوزی زیبایی را می انداختند. در داخل کرسی و روی منقل کرسی، قوری بعضی و شاید دیزی آبگوشت می گذاشتند و از آن استفاده پخت و پز هم می شد. دیسوله آب یا لولهنگ، که ظرفی شبیه آفتابه ولی ساخته شده از گل رس پخته شده برای مصارف شستشو بود و بدین ترتیب آبگرم در دسترس همگن بود، آتش چاله کرسی یا از “کاه دود” یا از تپاله و فضولات خشک شده حیوانات و یا خل آتش گون و خار مغیلان گلخن حمام ها بود و بعضی از خاکه زغال چوب “زغال کرسی” آماده می کردند که اغلب به علت ایجاد گاز سمی کربنیک سبب خفگی فرد یا همه افراد خوابیده در زیر کرسی می شد که همه ساله در فصل سرما تلفاتی داشت.
اشراقی، 769- 768: 1383
فارس، گلپایگان، مسکن، حمام
کلاً حمام ها عمومی و جز موقوفات و خیرات و باقیات الصالحات بود که با کمک و مساعدت همگانی ساخته می شد و نگهداری و مرمت و تعمیر جزئی و کلی آب به عهده ی همه مردم محل بود و گاهی هم از موقوفات و خیرات هزینه های آن تامین می شد و خزانه ای بود.
آب حمام از چاه تامین می شد که سرپناهی و سکویی برای “آبکش” که با تکیه به سکویی با فشار یا چرخ چاه را به حرکت در می آورد و سطل سطل آب بالا آورده و در حجرای آب می ریخت که به خزانه حمام سرازیر می شد و در منازل چرخ و چاه حمام با پا کشیده می شد و دلو آن از پوست گوساله یا بز بود که نرم و مقاوم بود.
آب کشی از چاه برای حمام کاری بسیار خسته کننده و یکنواخت و رنج آور بود و بدنه حمام از سنگ و ملاط آن آهک و ساروج (متشکل از شن و آهک و کردول و گاهی هم شیر) بود که کار سیمان امروزی بلکه بهتر از آن را انجام می داد و در مقابل رطوبت و داغی و گرما و بخار آب و رطوبت به خوبی مقاومت می کرد. سقف حمام به شکل طاق و با یک شیشه محدب ضخیم سبز رنگ ساخت قم یا همدان یا اصفهان مسدود بود و نور ملایمی به داخل حمام می افکند، ولی داخل دیده نمی شد و از چشم نامحرم محفوظ بود.
صحن حمام دارای سکویی سراسری و دایره مانند بود و با کاشی های آبی رنگ فرش شده و به نام “سربینه” که مراجعین بقچه ی لباس و لوازم خود را در آن می پیچیدند و مراقبت آن با “حمامی” بود و بعد به داخل راهرو و “نوره کش خانه” که محل مالیدن “واجبی” یا داروی نظافت و ترکیبی از آهک و زرنیخ و ماسه بود، موهای اضافی را می ستردند و کف این اطاق از سنگ پوشیده بود. بعد از نوره کش خانه وارد صحن حمام می شدند که با سنگ فرش شده و لیز و لغزنده بود و چون “گلخن” یا کوره ی آتش حمام در زیر آن قرار داشت، حرارت حاصله از سوخت گون و خار مغیلان توسط دودکش، اول در “دیگ مسین” “تون حمام”، خزانه حمام را گرم و آب خزانه که روی این دیگ بود گرم و داغ می شد، بعد حرارت حاصله از سوخت از زیر کف صحن حمام رد می شد و در نتیجه سنگ های کف هم گرم و داغ می شد.
اشراقی، 775- 773: 1383
فارس، گلپایگان، مسکن، حیاط و کود
حیاط ها زمین چهارگوش و در گوشه ای که می توانست روزنه ای به کوچه داشته باشد توالت و به اصطلاح محلی “مبال” را می ساختند که چاه فاضلاب آن در کوچه بود و هر وقت چاه فاضلاب پر می شد – آنرا در توده خاک و خاکستری که جمع شده بود تخلیه و بعد از خشک شدن و تبخیر آب آن به جمع آوری و در “گاله” محل به صحرا می شد و در محلی به نام “سوربایه کود” جمع آوری و پس از تخمیر و اضافه کردن مقادیری فضولات حیوانی و انسانی و خاکستر و خاکه کاه به آن – آن را به نام کود و خاشاک برای تقویت زمین کشاورزی مصرف می نمودند.
اشراقی، 769: 1383
فارس، گلپایگان، مسکن، چاه آب
در هر حیاط چاه آبی حفرشده است که با چرخ و چاه چهارپله و طناب پنبه ای یا موی بز به نام “سازین” و با دلو چرمی یا فلزی آب را از آن چاه بالا می کشیدند که اغلب طناب به علت رطوبت دائمی و پوسیدگی بریده و دلوبه چاه می افتاد و بعد از پیدایش و رواج اتومبیل های بارکش که به گلپایگان هم آمد دلوها از لاستیک تیوپ تایرها توسط “دول دوزها” ساخته و بهم دوخته می شد. برای درآوردن دلو از چاه به اشخاصی ورزیده به نام “مقنی” یا “گمیش یاه چاه کن” نیاز بود و بیشتر به علت پایین رفتن سطح آب چاه ها به ویژه در تابستان ها مجبور به کندن و تخلیه ی گل و لای لجن و شن و غیره و پایین رفتن عمق چاه بود.
اشراقی، 790- 769 : 1383
فارس، گلپایگان، مسکن، آبریزگان
که به الفاظ “مبال” و “خلا” و “جائی” و مستراح و غیره هم گفته می شود، عبارتست از اطاقی کوچک با حفره ای در وسط آن که فضولات آدمی و آب به “بالوعه” یا خاشاک سرازیر می شود. معمولاً با قطعه کرباس کهنه یا پرده کهنه آویزان شده داخل آن از دید مستقیم محفوظ می گردد و سوراخی برای نور و تهویه هوا دارد. آفتابه یا “لولهنگ” که از مس، آهن و گل پخته در لب چاه پر از آب می شود و یا به داخل حوض فرو برده و پر می شود. در شب های تاریک از فانوس یا چراغ نفتی مختصر روشنایی به داخل آن می تابید.
اشراقی، 770: 1383
فارس، گلپایگان، مسکن، حوض
بعضی از منازل، دارای حوضی است که معمولاً چهارگوش و مستطیل یا مربع است که آب آن از جوی آب کشاورزان پر می شود و روباز و در مواقع وزش باد همه گونه خاک و غبار و خاک برگ و خاشاک به داخل آن می ریزد و ظروف خوراک و لباس و غیره در آن شسته می شود و به اصطلاح “آب کشیده” می شود و تطهیر می گردد. از همین آب برای شستشوی در تابستان و دست و صورت و وضو گرفتن هم استفاده می گردد. بعد از آنکه آب “بو” گرفته و رنگ آب به تیرگی یا سبزی گرائیده زیر آب زده می شد و آب به داخل چاهک می رفت و لجن آب از حوض بیرون کشیده شده و به “سوربای کود” بهاربند اضافه می گردید.
اگر حوض دارای “پاشویه” و سنگ لب حوض باشد بعد از مدت کوتاهی از انواع “جلبک ها” در آن سبز می شد. بسیاری از اوقات کرم های بسیار قرمز رنگی به نام “خاکشیر” پیدا می شد که تقریباً رنگ آب قرمز می شد. در زمستان به علت سرما و یخبندان فوق العاده سرد گلپایگان برای جلوگیری از ترکیدن سنگ حوض ها، روی حوض را با تیر و الوار و شاخه و برگ درختان پوشانیده و اندوده کاه و گل می گرفتند و فقط سوراخ کوچکی برای شکستن یخ و برداشتن آب باقی می گذاشتند.
اشراقی، 770: 1383
فارس، گلپایگان، مسکن، بهاربند و کود
خانه های وسیع و اعیانی، قسمت جداگانه ای به نام “بهاربند” دارند که وصل به “کاهدان” و “انبارکاه” و “طویله” یا “آخور” و “اخیه” و “سکو” بود، در وسط بهاربند محل جمع آوری فضولات حیوانی و انسانی و مخلوط با خاک کاه و خاکستر تشکیل سوربای کود و نتیجتاً تهیه کود لازم جهت کشاورزی و زراعت می بود. در داخل طاقچه ها و بالای آخورها و دیوارهای بهاربند، زنان با جمع آوری و مخلوط کردن فضولات گاو با آب و مالش دادن با پا و گاهی دست آنها را به شکل های “نقلی” [nogoli] و “تل دیواری” [teldivary] و “پایه” [paya] و “آزیله” [azyla] به دیوارها زده و در مقابل آفتاب خشک و بعد جمع آوری و این سوخت زمستانی کشاورزان بود و برای پخت و پز هم مصرف می شد و حتی برای گرم نمودن کرسی ها.
اشراقی، 771: 1383
فارس، گلپایگان، مسکن، گاو چاه
در منازل وسیع و پر جمعیت و چندین خانواری که یک سطل یا دلو آب کافی نبود، گاو چاه احداث می گردید، یعنی اطراف چاه تپه بلندی از خاک یعنی چاه را می کندند و خاک حاصله را اطراف حلقه چاه انبار می کردند که تپه ی خاکی ایجاد می شد و برای رفت و برگشت حرکت گاو زمین را کنده و چال می کردند و در اثر حرکت به طرف پایین رفتن گاو در چاله – طناب با دلو بالا کشیده می شد و کارگری دلو یا پوست را در حوضچه ای خالی می کرد و آب های دلو جاری می گردید.
آب اغلب باغچه ها و حمام ها را از همین گاو چاه تامین می کردند. چرخ چاه گاو چاه با چرخ چاه معمولی متفاوت بود و توسط پاپله چرخ را بالا می آوردند که کارگر مربوط بعد از مدتی دچار انواع دردهای مفصلی و ستون فقرات می شد.
اشراقی، 771: 1383